۲ بهمن ۱۳۸۹، ۱۴:۲۷

جلسه هشتم تربیت/

هشدار آیت الله مجتبی تهرانی در مورد دلبستگیها

هشدار آیت الله مجتبی تهرانی در مورد دلبستگیها

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه:‌ حضرت آیت الله مجتبی تهرانی با تأکید بر اینکه باید مراقب دلبستگیها بود، به تشریح دلیل ناپایداری دوستیهای دنیایی پرداخت و گفت:‌ دلبستگیهای انسان، ملاک ارزیابی هر شخص است .

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به تربیت به معنای روش رفتاری و گفتاری دادن، بود و گفته شد که انسان به‌طور معمول در چهار محیط، روش می‏گیرد؛ محیط خانوادگی، آموزشی، رفاقتی و شغلی. البته عرض کردم که فضای پنجمی هم وجود دارد که حاکم بر همه آنها است و ما در آینده به آن می‌رسیم.

بحث ما راجع به محیط رفاقتی بود. گفتیم که اثرگذاری محیط رفاقتی بر روی انسان، در ابعاد گوناگون وجودی از همه محیط‏های بیشتر است. یعنی چه در بعد اعتقادی‏، چه نفسانی، چه جوارحی و در بعد اعمال ظاهری اثرگذارترین محیط است. لذا این محیط نقش اساسی دارد؛ هم در بعد سازندگی انسان و هم در بعد تخریبی. در ادامه بحث وارد این مسئله شدیم که جهت قوت تأثیرگذاری چیست؟ گفتیم رابطه تناتنگ، محبت است و دوستی از آنجایی که یک رابطه تنگاتنگ است، موجب پیدایش محبت شده و محبت نیز انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و به آدمی روش می‏دهد.

محور محبتها

بحثمان در جلسه گذشته به اینجا رسید که محبت، خودش محور می‏خواهد و دلیلی خاصی موجب می‌شود که انسان از چیزی یا کسی خوشش بیاید. محور محبت در انسان، به‌طور کلی یا یک امر مادی است و یا یک امر معنوی است. لذا ما وارد این بحث شدیم که محبت پایدار، رفاقت پایدار را در پی دارد. لذا اگر محور رفاقت و دوستی الله تعالی باشد، یعنی محور رفاقت جنبه‏های معنوی باشد، این محبت این پایدار است. اما اگر محور، امور مادی باشد، این محبت ناپایدر است. من روایاتی را نیز در این رابطه مطرح کردم و گفتم که در روایات هم این معنا مطرح شده است.

حتی این پیوند رفاقتی، از نظر قدرت و بُرد، با پیوندهایی که انسان در این عالم دارد، نسبت‏سنجی می‏کنند. در میان پیوندهای انسان با موجودات عالم، نزدیکترین و قوی‏ترین پیوند، به‌طور معمول و غالب پیوند نسبی است. مثلاً پیوند پدر و فرزند، یک پیوند نسبی است و از قوی‏ترین پیوندها است. امّا وقتی که ما در باب محبّت وارد می‌شویم، می‌بینیم که اگر پیوندی بر اساس محبّت و حول محور دوستی ایجاد شود، از پیوند نَسَبی هم اَقوی می‌شود و بُردش نیز بیشتر خواهد بود. علی(ع) در روایتی پیرامون دوستی و پیوندی که محور و سببش «الله تعالی» ‏باشد، می‏فرماید: «المودّةُ لله أقربُ نَسَبٍ»(غررالحکم،‌ 422)

حبّ لِلّه و حبّ فی‏الله

ما دو تعبیر در روایاتمان داریم؛ یکی حب «لِلّه» داریم و یکی حب «فِی‏الله». حبّ لله یعنی این‌که من تو را برای خاطر خدا دوست دارم. حبّ فِی‏الله یعنی این‌که من تو را فی‏سبیل‏الله و در راه خدا دوست دارم. این دو تفاوت‏هایی با هم دارند، امّا هر دو از یک چشمه می‌جوشند. تعبیرات مختلف است، اما یک چیز بیشتر نیست. هر دوی اینها در باب رفاقت، در روایات ما وارد شده است. مجموعه روایات به ما می‌گوید رفاقت‏هایتان لِلّه و فِی‌الله باشد. رابطه‏هایتان با دیگران را، بر این محور تشکیل دهید، چون محور این روابط محبت است و محبت یعنی دل‌بستگی.

برخوردهای اجتماعی زودگذر است. مثلاً ما با کسی که رفیق نیستیم و به عنوان مشتری در مغازه آمده است، کار داریم ولی دل‌بستگی نداریم. این روابط عادی اجتماعی است. اما در جایی که با کسی رفاقت داریم، مسئله فرق می‌کند. دوستی یعنی جایی که محبت مطرح می‏شود؛ جایی که من می‏خواهم دل‏بستگی درست کنم. اینها را با هم اشتباه نکنید. روایات ما مسئله حبّ لِلّه و حبّ فِی‏الله را مطرح می‏کنند، لذا این دو رابطه با هم فرق دارد. آن‌چه مورد تأکید واقع شده دوستی لِلّه و پیوند فی‏الله است و این رابطه از پیوند نسبی هم نزدیک‌تر و قوی‌تر است. «المودّةُ لله أقرَبُ نَسَبٍ».

محکمترین پیوند

تعبیر دیگری در این رابطه وجود دارد که حضرت می‌فرمایند: «المودّةُ فِی اللهِ آکَدٌ مِن وَشِیجِ الرَّحِمِ». محبت در راه خدا، محکم‌تر از پیوند نسبی است. «وشیج» یعنی پیوستگی خویشاوندی؛ یعنی رابطه قوی میان پدر و فرزند، یا مادر و فرزند که به‌طور معمول قوی‏ترین رابطه است، پیوستگی‏اش از محبّت فی‏الله بیشتر نیست. به عنوان مثال در طول تاریخ خصوصاً در صدر اسلام، بسیار اتفاق افتاده که افرادی اسلام می‌آوردند در حالی که خویشاوندان نزدیکشان با اسلام مخالف بودند. هرچه هم که آنها را نهی می‌کردند و با آنها مبارزه می‏کردند، باز هم دست از پیغمبر برنمی‏داشتند.

این‌که علی(ع) می‌فرماید دوستی برای خدا و در راه خدا، محکمترین پیوند است، یعنی همین؛ یعنی آنها دوستی برای خدا را بر دوستی پدر و مادر ترجیح می‌دادند و از رسول خدا دست برنمی‏داشتند. چون حبّشان فی الله بود. پس حبّ و دوستی این‌طور در بینش انسان تأثیر می‌گذارد که انسان برای دینی که پذیرفته و برایش جا افتاده است، این‌طور استقامت کند و حتّی در برابر خانواده و خویشان خود، بایستد.

اینها اگر دست از پیغمبر بر نمی‌داشتند به خاطر حبّ فی الله بود، وگرنه پیغمبر اکرم هیچ کس را با ابزارهای مادی، به خودش جذب نمی‌کرد. پیغمبر چنین کارهایی نکرده بود و در هیچ‌جای تاریخ هم چنین مطلبی نقل نشده است که پیغمبر کسی را به خودش جذب کند. هم خودش گرسنه بود، هم کسانی که اطرفش بودند؛ سنگ به شکمشان می‏بستند تا جلوی گرسنگی‌شان را بگیرند. یاران حضرت، پیغمبر را لله و فی‌الله دوست داشتند و نسبت به اسلام بینش پیدا کرده بودند، که این‌طور ایستادگی می‌کردند.

علت ناپایداری دوستیهای دنیایی

این روایات نکته‌ای را به ما می‌فهماند که اگر محور دوستی خدا باشد، دوستی دوام پیدا کرده و بسیار محکم خواهد بود. توجه کنید! اینها دو ویژگی متفاوت دوستی برای خدا است؛ یکی از نظر کمی و زمانی است که می‌گوییم دوستی برای خدا دوام و پایداری‌اش بیشتر است و تا قیامت پابرجا خواهد ماند. اما یک بحث هم کیفی است و می‌گوییم دوستی برای خدا و در راه خدا، محکم‌ترین پیوند است.

بحث ما در جلسات گذشته در مورد کمّیت رابطه‌ها بود که گفتیم اگر محور دوستی امور دنیایی باشد، چون سبب ناپایدار است، رفاقت هم ناپایدار می‌شود؛ «وُدُّ أبنَاءِ الدُّنیَا یَنقَطِعُ لِإنقِطاعِ سَبَبِهِ وُدُّ أبنَاءِ الآخِرَةِ یَدُومُ لِدَوَامِ سَبَبِهِ» (غررالحکم،‌137) قطاع و دوام، مطرح بود که کدام دوستی پایدار است و کدام ناپایدار است.

اما امروز بحث کیفی را مطرح کردیم و گفتیم که روایات می‌فرماید: اگر محور دوستی لله و فی الله باشد، این پیوند خیلی محکم خواهد بود، تا جایی که از پیوند خویشاوندی هم محکم‏تر خواهد شد.

معیار ارزیابی دوستیها

من گام به گام پیش می‏روم و مباحثم با یکدیگر ارتباط دارد. حالا ببینیم در معارف ما، از نظر ارزیابی دوستی که آیا فی الله هست یا نه چه معیاری مطرح شده است.ا

ز طرفی می‌بینیم که برای چنین دوستی‌ای که بر محور معنویت است، در روایات ارزش بسیاری قائل شده‌اند. ارزش این دوستی‌ها عند الله، ارزش خود این رفاقت‌های فی الله، نسبت به باقی صالحات و کارها و اعمالی که انجام می‌دهد، از همه بیشتر است. نفس این رابطه محبتی و دوستی و خود این دلبستگی فی الله و لله، در مقایسه با اعمالی که انسان انجام می‏دهد، عندالله ارزش بیشتری دارد.

افضل اعمال، دوستی برای خدا

حالا من روایتی را در همین رابطه می‏خوانم.«أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لِمُوسَى هَلْ عَمِلْتَ لِی عَمَلًا قَطُّ»؛ خداوند به موسی گفت آیا تا به حال کاری برای من انجام داده‌ای؟ حضرت موسی که پیغمبر مرسل است، گفت: «قَالَ صَلَّیْتُ لَکَ»؛برای تو نماز خوانده‌ام. «وَ صُمْتُ وَ تَصَدَّقْتُ وَ ذَکَرتُ لَکَ»؛ روزه گرفتم، صدقه دادم و ذکر گفتم.

«قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَهُ: أَمَّا الصَّلَاةُ فَلَکَ بُرْهَانٌ»؛ خداوند فرمود نمازی که خواندی دلیل این است که تو دین داری و مسلمانی. «وَ الصَّوْمُ جُنَّةٌ»؛ روزه هم سپری است که در جهنم نروی.«وَ الصَّدَقَةُ ظِلٌّ»؛صدقه‏هایی هم که دادی برای این است که در روز قیامت زیر سایه‏بان آنها قرار بگیری و از حرارت روز قیامت که می‏گویند چه‌قدر زیاد است و طولانی، در امان بمانی. «وَ الذِّکرُ نُورٌ»؛ ذکر هم که برای این است که نورانیت پیدا کنی. «فَأَیَّ عَمَلٍ عَمِلْتَ لِی»؛ چه‌کار برای من کردی؟

دوستی برای خدا، محکمترین دست‏آویز ایمان

حالا چند روایت می‏خوانم و بعد می‏گویم که سرّش چیست که این‌طور روی آن تأکید شده است. این روایات را هم عامه در منابعشان دارند و هم خاصه. از هر دو طریق نقل شده است که: «رُوِیَ عَن رَسُولِ‌اللهِ‌(صَلَّی‌الله‌علیه‌ِوَآلِهِ‌وَسَلَّمَ): أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ».(مستدرک الوسائل، ج 12،‌ص 225)

فضل اعمال همین بود که در روایت قبلی راجع به خطاب به حضرت موسی بود. روایت دیگر دوباره از پیغمبر اکرم: «مِنْ أَوْثَقِ عُرَى الْإِیمَانِ أَنْ تُحِبَّ فِی اللَّهِ وَ تُبْغِضَ فِی اللَّهِ»(اصول کافی، ج 2، ص125)

یکی از محکم‌ترین دست‌آویزهای ایمان، این است که برای خدا دوست بداری و برای او دشمن بداری. در منابع خاصه دارد: «مِن أَوْثَقِ عُرَى الْإِیمَانِ»، ولی در عامه نقل می‏کنند: «إنَّ أَوْثَقِ عُرَى الإسلام أَنْ تُحِبَّ فِی اللَّهِ وَ تُبْغِضَ فِی اللَّهِ» (کنزلالعمال، ج 9،‌ص 6) مضمون‌ها یکی است. اختلافشان فقط در همین یک کلمه است. هر دو هم روایت را از پیغمبر نقل می‌کنند. تمام شد. تعبر دیگری هست از پیغمبر اکرم هست که فرمودند: «الْحُبُّ فِی اللَّهِ فَرِیضَةٌ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ فَرِیضَةٌ» (بحارالانوار، ج 66،‌ ص 252) یعنی بر روی دوستی برای خدا و دشمنی برای او تأکید شده است.

مراقب دلبستگی‏هایت باش!

حال سؤالی در اینجا مطرح می‌شود که چرا این‌قدر روی این نوع رابطه تأکید شده است؟ پاسخ این است که چون این رابطه نقش سرنوشت‏ساز دارد. این دوستی و پیوند، یک پیوند سرنوشت‏ساز در ابعاد گوناگون وجودی انسان است. یعنی دلبستگی چه در بعد اعتقادی، چه در بعد نفسانی و چه در بعد عقلی و چه در بعد رفتاری، اعم از کردار و گفتار،‏ تأثیرگذار است. برای همین است که تا این اندازه روی این تأکید می‌کند که مراقب باش رفاقت، دلبستگی و محبّتت فی الله و لله باشد. اگر غیر این باشد، برای تو خطرناک است. نعوذ بالله؛ زمانی چشمت باز می‏شود که دیگر راه برگشت نداری.

دلبستگیهای انسان، ملاک ارزیابی هر شخص

مطلب دیگری در روایات هست که خیلی هم عجیب است؛ تا اینجا سخن از این بود که رفیقت را ارزیابی کن و بعد خود رفاقت را محک بزن و عیارش را بسنج، اما در روایات این نکته را داریم که اگر می‌خواهی خودت را ارزیابی کنی باز هم به رفاقت‌ها و دل‌بستگی‌هایت نگاه کن! مثلاً من می‏خواهم خودم را بشناسم که آدم خوبی هستم یا آدم بدی هستم؟ شما دلتان نمی‏خواهد بفهمید؟ هر کسی می‏خواهد این را بفهمد که خودش آدم خوبی است، یا آدم بدی است؟ با چه چیزی خودمان را بسنجیم؟ معیار سنجش «خودم» چیست؟

حالا من روایت می‏خوانم تا مسئله روشن شود. در روایتی جابر جعفی که از اصحاب امام باقر(ع) است، نقل می‏کند که حضرت فرمود: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِیکَ خَیْراً»؛ اگر می‏خواهی بفهمی که تو از نظر درونی آدم خوبی هستی یا نه، «فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِکَ»؛ به دلت نگاه کن! «نظر» هم که حضرت می‏فرماید، یعنی «نگاه با دقت» که با رؤیت فرق می‏کند. «فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِکَ»؛ برو به انتهای دلت، نگاه کن که چه چیزی در آنجا هست. «فَإِنْ کَانَ یُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفِیکَ خَیْرٌ»؛ اگر در عمق قلبت دیدی که دوستان خدا و کسانی که اهل طاعت خدا هستند را دوست داری و از کسانی هم که گناهکاراند و از فرمان الهی سرپیچی می‏کنند، خوشت نمی‏آید، بفهم که تو درون خوبی داری. برو و از انتهای دلت خبر بگیر و ببین در آنجا چه خبر است!

حضرت برای اینکه انسان خودش را بشناسد، «دوستی» را مطرح می‏کند. «وَ اللَّهُ یُحِبُّکَ»؛ بدان که خدا هم تو را دوست می‏دارد. «وَ إِذَا کَانَ یُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فِیکَ خَیْرٌ»؛ اما اگر دیدی، اهل طاعت و بندگی و کسانی را که با خدا پیوند دارند، دوست نمی‌داری، و برعکس، اهل معصیت را دوست داری، بفهم که در تو خیری نیست و آدم خوبی نیستی، «وَ اللَّهُ یُبْغِضُکَ».(وسائل الشیعه، ج 12،‌ض 183) و خدا هم از تو بدش می‌آید. حتی معیار ارزیابی خود انسان هم همین است؛ یعنی ببین که آیا حبّ و بغضت فی الله هست یا نه.

من دو مطلب را از هم جدا کردم؛ دقت کنید! گاهی می‌خواهیم دوستی و رفاقت را ارزیابی کنیم، این مطلبی بود که در ابتدای بحث گفتیم. اما اگر می‌خواهی خودت را ارزیابی کنی و ارزش خودت را بفهمی، راه این است. در اینجا بحث این است که می‏خواهم خودم را ارزیابی کنم. حضرت می‏گوید: خودت را نیز با همین دوستی ارزیابی کن! من جداسازی کردم و امیدوارم که ان‏شاءالله، مطلب روشن شده باشد.

رفیقی برگزین که پاپیچت شود!

لذا من بحث را به یک جنبه ظاهری می‌کشم که انسان در روابط اجتماعی خود، خودش تشخیص می‌دهد که چرا با یک نفر رفاقت دارد و چرا با دیگری رابطه را قطع کرده است. این‌طور نیست که انسان تشخیص ندهد. گفتیم که آدم پیش از انتخاب باید اختبار کند که آیا طرف مقابل مهارگسیخته است یا قید عقل و شرع دارد.

حال که اختبار کردیم و دیدیم که مثلاً آدم متدینی است اما پاپیچ می‏شود، باید ببینیم که برای خدا با او رفاقت می‌کنیم یا نه! مثلاً تا من می‏آیم حرفی بزنم، می‏گوید: پشت سر مردم حرف نزن! این کار حرام است عزیز من! تا می‌خواهم کاری انجام دهم، سنگ جلوی پایم می‏اندازد، ولی سنگ‏هایش، سنگ‏های الهی است. پاپیچم می‏شود ولی برای این است که من خلافی را مرتکب نشوم. آیا با این آدم رفاقت می‌کنی یا با کسی که خودش خوب است و کاری به کار تو ندارد؟! خودت می‌فهمی که این رفاقت هر چند که سنگ‌اندازی دارد، ولی به نفع تو است. این موجب نشود که تو رابطه‏ات را با او قطع کنی. این به نفع تو است که او در هر جایی تو را نهی از منکر کند. دوستی باید فی الله باشد، یعنی برای انجام دستورات خدا باشد وگرنه ضرر دارد.

با کسی که برای اصلاح تو با تو کلنجار می‏رود قطع رابطه نکن!

البته ممکن است که چنین رفیقی و چنین رفاقتی در این نشئه مادیت و دنیا که موافق با هوای نفس است، خوب باشد و من آن را بپسندم، و اگر مخالف با نفس باشد، من آن را نپسندم، ولی نباید از این رفاقت گریز داشته باشی. نباید از افرادی که برای تو از نظر الهی، نقش سازندگی دارند، نباید فرار کنی. دوستی برای خدا در بعد اجتماعی یعنی همین که با چنین افرادی رفاقت کنی. ما در روایت داریم که دوست بدار کسی را که با تو کلنجار می‏رود؛ برای این‌که تو را اصلاح کند.

این اعتراض‌ها و بگو مگوها موجب نشود که پیوند دوستی الهی شما با یکدیگر تضعیف شود. آدمی باش که اگر در رفاقت و دوستی، برخوردهایی پیدا شد که در راستای اوامر الهی بود، دست از این رفاقت نکشی! علی(ع) می‌فرماید: «أحبِب فِی اللهِ مَن یُجَاهِدُکَ عَلَی صَلاحِ دِینٍ»؛ کسی که برای نفع دینت با تو کلنجار می‏رود را در راه خدا دوست بدار! «وَ یَکسِبُکَ حُسنَ یَقِینٍ».و( غررالحکم،‌415) کسی را دوست بدار که باعث می‌شود یقین نیکو پیدا کنی! البته این قسمت مربوط به جنبه‏های درونی است. یعنی او کاری می‏کند که تو را از نظر بعد معنوی و پیوند الهی درست می‏کند، یقینت را محکم می‌کند.

کلنجار رفتنش موجب نشود که دوستی بر محور الهی شما ضربه بخورد. برخوردهای ظاهری با خواسته‏های نفسانی نمی‏سازد. لذا مواظب باش که به خاطر نفس، دوستی الهی را کنار نگذاری و قطع پیوند در راه هوای نفس نکنی.

جمع‏بندی مطالب

در نتیجه ما به اینجا می‏رسیم که محیط رفاقتی نقش سازندگی‏اش از دو محیط قبلی، اَقوی است؛ آن هم نسبت به تمام ابعاد وجودی انسان. لذا در محیط رفاقتی از آنجا که رابطه تنگاتنگ وجود دارد و این رابطه محبت را در پی دارد، باید محور محبت خدا باشد.

رفاقتها باید برای خدا باشد. رابطه برای خدا، قطع رابطه هم برای خدا. آنجا که می‏بینم من نمی‏توانم کسی را درست کنم و بلکه او ممکن است من را خراب کند، انسان بایدرابطه‌اش را قطع کند. این یعنی همان معیاری که روایات به دست ما داده است: «الحبُّ فی الله و البغضُ فی الله».

..............................................

پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله مجتبی تهرانی

کد خبر 1237352

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha