محسن هجری در گفتگو با خبرنگار مهر، با بیان اینکه رمان نوجوان با تعریف دقیقی که از آن و مخاطبانش داریم، در کشور ما یک پدیده نوظهور است، اظهار کرد: ادبیات نوجوانانه در ایران یک موضوع نوجوان است و سابقه زیادی ندارد. شاید قدیمترها آثاری داشتیم که خود را به این گونه ادبی وابسته و منتسب میدانستند، اما چیزی به نام رمان نوجوان به معنی واقعی، حتی چندان در ادبیات کودک و نوجوان امروز کشور ما شناخته شده نیست و طبیعی است که آنچه الان در زمینه در حال تولید است، آزمون و خطایی است که ما در این زمینه در حال انجام آن هستیم.
وی افزود: در چنین شرایطی، آنچه امروز این ادبیات نیاز دارد، تمایز پیدا کردن با ادبیات کودک است که به طور عمده باهم در یک رده به کار گرفته میشوند. برای این موضوع نخستین کار رماننویس برای مخاطب نوجوان این است که ویژگیهای کلی متن نوجوانانه را بشناسد و من حس میکنم این شناخت کلی ابتدا بر پایه باور به حادثه محور بودن متن شکل میگیرد و حتی معنا و مفاهیم عمیق هم در قالب یک روایت داستانی حادثه محور است که به جان و دل مخاطب مینشیند.
نویسنده رمان «چشم عقاب» ادامه داد: به نظر من، رمان نوجوان و نویسندهاش به شدت نیاز دارد که ویژگیهای زیستی نوجوان امروز را در درون خود بشناسد و لحاظ کند. نویسنده رمان نوجوان باید بپذیرد که مخاطب او نگاهی عقلانی به جهان ندارد و مفاهیمی چون عشق ـ چه در مفهوم زمینیاش و چه در مفهوم ماوراییاش ـ برای او یک فاکتور تاثیرگذار در جذاب بودن داستان است و از سوی دیگر دوست دارد با هنجارها و مناسبات حاکم دست به گریبان شود. اگر هریک از این ویژگیها در ادبیات نوجوان امروز وجود نداشته باشد، آن متن به طور طبیعی مخاطب هدف خود را دفع میکند.
هجری ادامه داد: من در قالب یک تجربه شخصی درباره تالیف رمان نوجوان با بیش از 200 تا 300 نوجوان در استانهای مختلف صحبت کردهام. همه آنها به اتفاق به این موضوع اجماع داشتند که نیازهایی دارند که اگر نویسنده در ادبیاتش به آن توجه نکند، آنها هم به دنبال آن ادبیات نمیروند. پس این موضوع مهم است که خواست مخاطب در درون متن باشد که متاسفانه برخی نویسندگان ما به آن بیاعتنایی میکنند.
دبیر انجمن نویسندگان کودک و نوجوان تصریح کرد: این ادعای من به معنی آن نیست که ادبیات نوجوانانه نمیتواند و نباید در مخاطب نوجوان امروز نیاز تازهای پدید آورد. در واقع ادبیات نوجوان به معنی واقعی باید ابتدا به نیاز مخاطبش توجه کند و در ادامه و در همان بستر برای او نیازهای تازهای هم خلق و فراهم کند. با این شیوه میشود دست مخاطب نوجوان را گرفت و از جهان خودش به سوی جهانی دیگر حرکت داد. در غیر این صورت مخاطب نوجوان بسیار راحتتر از آنچه فکر میکنیم ادبیات منسوب به خودش را پس میزند.
هجری ادامه داد: وقتی به موارد مشابه در گونههای دیگر ادبی مثل ادبیات جنگ نگاه میکنیم به خوبی میبینیم که وقتی ادبیات را تابع فاکتورهایی مثل دستورالعملها میکنیم، دیگر آن خلاقیت ادبی که آن را میسازد از درونش خارج میشود و اگر هم اثری تولید شود، بیگانه با مخاطب است.
وی همچنین گفت: وقتی نوجوان امروز حس کند که خودش در ساخته و پرداخته شدن قصه مشارکت داده میشود و حس کند که میتواند در سرنوشت قصه نقشی پویا داشته باشد؛ در صورتی که به نتیجهای غیر از تصور خودش برسد، به تفکر وادار میشود و این همان منتهای آرزوی داستاننویس است. ولی اشکال امروز ما در ادبیات نوجوانانهمان این است که نویسنده گاهی سعی میکند حکم صادر کند و وقتی این اتفاق افتاد، مخاطب هم حس میکند که ادبیات تنها میخواهد به او حرفی را بقبولاند و او به طور طبیعی این مسئله را پس میزند و قبولش نمیکند.
هجری در پایان تاکید کرد: ادبیات نوجوان امروز برای جذب مخاطب نیاز دارد تا از صدور حکم دور شود و موضوعی را مستقیماً با مخاطب بیان نکند. من به تجربه شاهد بودهام که وقتی ادبیاتی اینگونه خلق شود و تنها مخاطبش را بدون تحمیل موضوعی به خود دعوت کند، همواره با اقبال و استقبال روبرو خواهد شد.
نظر شما