به گزارش خبرنگار مهر، رمان «خیلی نگرانیم! شما لیلا را ندیدهاید؟» یک داستان خیالی است و هرگونه تشابه اسمی بین شخصیتهایش با شخصیتهای اشخاص واقعی، تصادفی است. یونان در پایان کتابش با تاکید بر این موضوع گفته است: البته بعضی وقتها احساس میکنم این داستان اتفاق افتاده است.
رسول یونان شاعر، مترجم و نویسندهای است که بیشتر به سرایش اشعار و داستانهای کوتاه اشتغال دارد. روز بخیر محبوب من، کلبهای در مزرعه برفی، کنسرت در جهنم، پایین آوردن پیانو از پلههای یک هتل یخی و من یک پسر بد بودم مجموعهشعرهایی هستند که از او به زبان فارسی منتشر شدهاند. «کلبهای در مزرعه برفی» مجموعه داستانی به قلم وی و «روزهای چوبی»، «بنرجی چرا خودکشی کرد؟»، «یک کاسه عسل»، «تلگرافی که شبانه رسید» و «بوی خوش تو» آثار ترجمه او هستند.
«فرشتهها» عنوان مجموعهای از داستانهای مینیمال یونان است. «گندمزار دور»، «تخم مرغی برای پیشانی مرد شماره ۳»، «سنجابی بر لبه ماه» و «یک بعد از ظهر ابدی» هم عنوان کتابهایی است که در قاب نمایشنامه از این شاعر به چاپ رسیدهاند. «خیلی نگرانیم! شما لیلا را ندیدهاید؟» تنها رمانی است که تا این لحظه از رسول یونان به چاپ رسیده است.
قسمتی از این رمان را میخوانیم:
کدخدا و هاشم هر کدام در جای خود دراز کشیده و در سکوت به فکر فرو رفته بودند. آنها به لیلا و مرد غریبه میاندیشیدند؛ این که چگونه رد آنها را پیدا کنند و خانواده رجب را از نگرانی رهانده، دهان مردم دهکده را ببندند. کدخدا و هاشم میترسیدند دست خالی به دهکده برگردند. ته دلشان خالی شده بود. دهکدهای چشم به راه آنها بود و آنها باید کاری میکردند. لیلا و ابراهیم در خانه خود پشت پنجره ایستاده بودند و ستارههای خود را به همدیگر نشان میدادند و به تنها چیزی که فکر نمیکردند دهکده بود. آنها به باغی زیبا در ورای شهرها و دهکدهها میاندیشیدند که پرندهها در آن سحرآمیز میخواندند و درختان در چهار فصل سبز بودند......
این کتاب با 200 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 7 هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما