مرحوم شهيد استاد مطهري(ره)، چنان که در آثار مختلف خود اشاره کرده است عظمت اندیشه فلسفی و فيلسوفان همواره وي را به اعجاب وا مي داشته است. تربیت فلسفی استاد مطهری به ایشان توانایی ارائه روایتی عقلاني، روزآمد، جامع و در عین حال مستند به منابع اصیل دینی داده بود. اگر بخواهیم اصل كليدي فوق را به نحو عینی تر در آثار مكتوب ايشان دنبال کنیم شاید نکات زیر روشنگر آن باشد؛
مطهری نزد بزرگترین اساتید روزگار خود فلسفه و حکمت اسلامی را خوانده بود، وصف رابطه علمی و حتی عاطفی ایشان با بزرگاني چون حضرت امام(ره) و علامه طباطبايی به خوبی در آثاری چون عدل الهی و علل گرایش به مادیگری آمده است. فراگیری متون اساسی فلسفه اسلامی همچون الاهیات شفا و اسفار و نگاه تاریخی و تحلیلی و البته با غلبه خوانشی صدرایی، رهاورد این سلوک و استفاضه فلسفی است.
1-می دانیم که طبق تلقی مشهور از تاریخ فلسفه اسلامی، سه مکتب یا جریان شاخص فلسفه مشاء به نمایندگی ابن سینا، فلسفه اشراق به نمایندگی سهروردی و حکمت متعالیه به نمایندگی صدرالدین شیرازی در این حوزه شاخص اند؛ استاد مطهری اما هرچند برای دو مکتب مشاء و اشراق اهمیت قائل است و به تدریس و تحقیق متونی چون الاهیات شفای ابن سینا پرداخته، مع هذا قله رفیع و جامع و عمیق فلسفه اسلام را در فلسفه صدرایی می داند، حکمت متعالیه به روایت ایشان تلاقی تعالی یافته همه جریانهای فکری عالم اسلام تا ما قبل ملاصدرا؛ یعنی تفاسیر قرآن و حدیث، کلام اسلامی، عرفان و فلسفه است و از قضا این ترکیب فلسفي و اجتهادي و نه التقاط، «هنر بزرگ» ملاصدراست.
نگاهی به مضمون غالب تقریبا بیش از صد کتاب منتشره از ایشان نشان مي دهد که مفاهیم و مقولات حکمت صدرایی همچون نخ تسبیحی تمام آثار ایشان را به هم پیوند می دهد؛ از اصول فلسفه و روش رئالیسم و شرح مبسوط منظومه به عنوان جدی ترین آثار فلسفی، تا عدل الهی و توحید و معاد و نبوت به عنوان جدی ترین آثار کلامی و تا اسلام و مقتضیات زمان و نظام حقوق زن و نظام اقتصادی اسلام و ... به عنوان آثار فقهی/ اجتماعی و آثاری که به تحلیل و مسأله شناسی و حتی آسیب شناسی فکر دینی معاصر پرداخته اند، همچون 10 گفتار، علل گرایش به مادیگری، احیای فکر دینی در اسلام.
2- از عوامل مهم طراوت و ماندگاری و حتی عمق آثاری چون اصول فلسفه و شرح مبسوط منظومه آن است که در این آثار، ایشان وارد گفت وگوی تطبیقی با فلسفه غرب، البته از موضع فلسفه اسلامی- صدرایی شده اند. هرچند منتقدان غرب شناسی فلسفی ایشان بارها و بارها تکرار کرده اند ـ و چه تکرار کم رمقی- که ایشان با زبانهای اروپایی آشنایی نداشته و منبع و مأخذ ایشان در این مباحث آثار دست چندمی همچون «سیر حکمت در اروپا»ی فروغی و «تاریخ فلسفه» ویل دورانت است اما هنر ایشان را باید در تلاش برای فهم مقاصد و مسائل اصلی فلسفه مدرن غربی و بازخوانی و استنطاق سنت فلسفه اسلامی از این منظر دانست. چنانکه می دانیم ظاهرا به پيشنهاد مرحوم حمید عنایت استاد علوم سياسي دانشگاه تهران، جلسات هفتگی(حدود سال هاي 51 تا 57) گفتگوهای فلسفی استاد با اساتید فلسفه دانشگاه تهران و بویژه اساتید فلسفه غرب آغاز مي شود كه حاصل آن در مجموعه «شرح مبسوط منظومه» منتشر مي گردد.
هرچند محور اصلی كار در اين جلسات، درس گفتارهای استاد بوده است اما در بسیاری از موارد دیالوگی فلسفی میان حاضران و ایشان برقرار شده است كه از نمونه هاي كم نظير گفتگوي فلسفي/تطبيقي يك فيلسوف اسلامي معاصر با اساتيدي است كه با فلسفه غربي آشنايي قابل اعتنايي دارند، تجربه گفتگويي كه سوگمندانه ادامه پيدا نكرد. در اين جلسات است كه ابن سينا، سهروردي، ملاصدرا و شارحان صدرا همچون ملاهادي سبزواري به گفت و گو با جان لاك، باركلي، هيوم، كانت و هگل مي نشينند. مجموعه درس گفتارهای "الهیات شفا" و "حرکت و زمان در فلسفه اسلامی" هم درسهای ایشان در جمع طلاب حوزه علمیه قم است و همان طور که از مضامین اصلی کتاب بر می آید، با اینکه عناوين اين کتابها، همان عناوين سنتی است در آنجا هم استاد متوجه طرح مباحث جدید در فلسفه به ويژه ماركسيسم و استنطاق پاسخی متناسب با سنت فلسفه اسلامی است. در واقع ايشان به بازخوانی اسفار اربعه ملاصدرا و الهیات شفاي ابن سینا با توجه به مباحث مطرح شده در فلسفه غرب آن روزگار پرداخته است.
از همین جا منتقل می شویم به یکی از ابداعات روش شناختي استاد مطهری و آن هم اتخاذ رویکرد تطبیقی(comparative ) در مطالعات فلسفه اسلامی و غرب است. از ثمرات مهم رویکرد تطبیقی در فلسفه، شناخت نقاط قوت و ضعف و به معنای دقیقتر، امکانات و محدودیت نظامهای فلسفی است. در تطبیق و هم سخنی ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا با فلاسفه ای چون لاک، هیوم، کانت، هگل و... است که می توان حتی به فهم جدیدتر و بلکه عمیقتر از سنت فلسفه اسلامی پی برد. گرچه ایشان در برتری و عمق فلسفه اسلامی نسبت به فلسفه غربی هیچ گاه تردید نکرد و شاید با نگاهی متکلمانه به این تطبیق ورود پیدا کرد، مع هذا تأثیر این گفتگوی فلسفی را در صورت بندی جدیدی که از مفاهيم و مسائل کلاسیک فلسفه اسلامی و اولویتهای پژوهش فلسفی ارائه داده اند می توان دید.
3- نكته ديگر توجه جدي ايشان به نگاه تاريخي به فلسفه و فرهنگ اسلامي و فقدان آن در سنت ما مي باشد، در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» برای نخستین بار یک عالم برجسته اسلامی سیری تاریخی از فلسفه، عرفان و فقه و کلام ذیل عنوان «طبقات» ارائه می دهد و می کوشد تا روایتی تاریخی و جامع از سیر فلسفه و فلاسفه ارائه دهد. طرحی که اجمالی است و تلاش جمعی از محققان برای بسط و تفضیل و مستند سازی آنرا می طلبد. همینطور در سه گانه "مقالات فلسفي" به ويژه جلد سوم اين نگاه تاريخي عمق و تفصيل بيشتري مي يابد. "شرح مبسوط منظومه" اما به یک معنا اوج کار فلسفی استاد مطهری است.
4- لوازم رویکرد فلسفی ایشان به سایر حوزه های علوم اسلامی همچون كلام و فقه و تفسير، تثبیت و تحکیم فهم و روایت عقلانی از دین و ترويج آن در گفتمان فکر دینی بعد از انقلاب و طرح کلام جدید است. ایشان در كتاب پيرامون جمهوري اسلامي(1358) گفتار «وظايف حوزههاي علميه» (صص29 ـ40) در بحث از وظايف اصلي و فعلي حوزههاي علميه، از وظايف فعلي حوزه علميه را پرداختن به كلام جديد ميداند. (صص37 ـ38) ايشان به برخي از مسائل كلام جديد فيالمثل فلسفه دين، علل پيدايش آن از نظر روانشناسان و جامعهشناسان، وحي و الهام از نظر علوم رواني جديد، بررسي مجدد ادله توحيد و ... (صص38 ـ39) اشاره ميكند. كتابهاي اصول فلسفه و روش رئاليسم، عدل الهي، علل گرايش به ماديگري، وحي و نبوت و مجموعه جهان بيني توحيدي را ميتوان كلام فلسفي استاد مطهري دانست. بسياري از مباحثي كه امروز جزو سرفصلهاي كلام جديد و فلسفه دين است به نحو تلويحي يا تصريحي در آثار ايشان بحث شده است.
تعريف دين (در وحي و نبوت، صص 44 ـ 46) منشأ و خاستگاه دين، نقد ديدگاه فرويد، ماركس، نيچه، باخ، دوركيم، راسل... (مجموعه آثار، ج 3، ص390 ـ 597) علم و دين (بيست گفتار ص 251و بعد امدادهاي غيبي ص 98 و بعد) كثرتگرايي ديني (مجموعه آثار، ج2 ، ص 181) مسأله شر (عدل الهي)؛ در باب ربط و نسبت مطهري با كلام جديد، كتاب استاد مطهري و كلام جديد (1386) و دو مقاله «مطهري و علم كلام جديد» و «علم كلام از ديدگاه استاد مطهري» در مجموعه كلام جديد، مباني و آموزهها (صص 89 ـ 124 و 40 ـ 125) خواندني است.
این عقل گرایی حتی به حوزه کلام محدود نمی شود و حتی مباحث فقهی واجتماعي را هم شامل می شود؛ آثاري چون "اسلام ومقتضیات زمان 2 و 1"، مسأله حجاب، نظام حقوق زن در اسلام، نظری به نظام اقتصادی اسلام و حتی دفاع صریحی که ایشان از مواضع اصولیان در برابر اخباریان دارد، غلبه نگاه عقلگرایان در مباحث فقهی را هم نشان می دهد. طبق روایت صریح ایشان در مقدمه عدل الهی، تمام آثار ایشان در حوزه های گوناگون یک هدف داشته و آنهم عقده گشایی از مسائل و معضلات فکری نسل جوان در حوزه دین است.دغدغه ای که در گفتار "رهبری نسل جوان" در کتاب 10 گفتار اوج می یابد. دغدغه پاسخگویی دین در عصر جدید، توجه ایشان را متوجه اصل مبنایی "اجتهاد" در اسلام و طرح مسأله احیاء فکر دینی در اسلام کرده بود. دغدغه هایی که به خوبی رد پای عقلانیت در مباحث اسلام شناسانه ایشان را نشان می دهد.
5- عقل گرایی برخواسته از تعلیم و تربیت فلسفی، به حوزه هاي تخصصی محدود نشد و حتی تصفیه و پالایش فرهنگ دینی عمومی را هم در بر می گرفت. ایشان علاوه بر حوزه و دانشگاه، مخاطبان دیگری هم داشت و آن فرهنگ عمومي دینی بود. همین دغدغه باعث طرح دوباره و البته عقلانی مفاهیم دینی از سوي ايشان بود. از نظر مطهري، فهم عموم دینداران از مفاهیم کلیدی دینی نیاز به بازنگری و اصلاح دارد، در کتاب "10 گفتار" از لزوم تفسیر صحیح از مفاهیم دینی همچون "توکل"، "تقوی"، "تقیه" و... سخن گفته وحتی دو گفتار را به بحث از چیستی "تقوی" از منظر اسلامی اختصاص می دهد.
اوج این توجه به آسيب شناسي فرهنگ عمومی دینی را در سه گانه حماسه حسيني(ع) و بحث تحریفات عاشورا می توان دید؛ در آنجاست که به نقد عقلانیت تاریخی ما از مهم ترین و هویت سازترین بخش اندیشه شیعی یعنی "حماسه حسینی" و عاشورا می پردازد و صراحتا از "تحریف معنوی" ماهیت و پیام امام حسین(ع) سخن می گوید. این دغدغه در آثاری چون "سیری در سیره نبوی"(ص) و سیری در سیره ائمه اطهار(ع) هم جلوه خاصی دارد و در آنجاست که از چگونگی ارائه سبک زندگی دینی و کارکردهاي الگوي دینی در زمانه ما سخن می گویند.
6- در جایی اشاره کرده ام و به اجمال باید به این نکته هم اشاره کنم که به یک معنا، ایشان از پیشگامان طرح عملی و نه شعارگونه علوم انسانی اسلامی و علوم انسانی متناسب با زیست بوم عقلانیت دینی - ایرانی می باشد. کتاب "فطرت" ایشان که طرح جدی مدل انسان شناسی از منظر دینی است در واقع بنیادگذاری علوم انسانی است. از آن گذشته آثاری چون "انسان در"، انسان و ایمان"، "جامعه و تاریخ در قرآن " و سه گانه "فلسفه تاریخ" و" نقدی بر مارکسیسم" ، طرح تطبیقی - انتقادی علوم انسانی غربی- البته با نگاه مارکسیستی - و بازخوانی مباني و مسائل آن از منظر فلسفه و فرهنگ اسلامي است، طرحي كه گامهاي آغازين آن به خوبي برداشته شده و محتاج جد و جهد علمي دانشيان روزگار ما در حوزه و دانشگاه است؛ روحش شاد و راهش پر رهرو باد!*
* مالك شجاعي جشوقاني، مدرس دانشگاه و پژوهشگر فلسفه
نظر شما