به گزارش خبرنگار مهر، این نمایشنامه نوشته محمود استادمحمد است که چند سال پیش نیز توسط وی روی صحنه رفت. او این نمایش را برای نخستین بار آذر و دیماه سال 89 در سالن چهارسوی مجموعه تئاتر شهر اجرا کرد.
در میان 10 ایالت کشور کانادا، تنها ایالت کِبک، فرانسه زبان است و شهر مونترال یکی از 3 شهر بزرگ کانادا و همچنین مهمترین شهر این ایالت محسوب میشود. مردم کبک ریشهای فرانسوی دارند و این ریشه در مسیر تاریخ باعث باروری شده است. از معماری و تزیینات پیدا و پنهان خانهها و خیابانها و باغچهها و گلها و گلدانها گرفته تا تفکر و سلایق و دلبستگیهای خاص و عام مردم... همگی بر هویت فرانسوی خود پافشاری میکنند.
جنگهای استقلال طلبانه مردم این ایالت با دولت مرکزی کانادا، قدمتی تاریخی دارد ولی در چند دهه اخیر، فرهنگ زندگی آمریکایی مانند «باد سام» هویت فرانسوی مردم کبک را تحت تاثیر قرار داده است. نخستین عارضه باد سام، یک تب سیاه و سوزنده است. اهل ثروت در کانادا در شهر ونکوور ساکن شدند، اهل کسب و کار به سمت تورنتو رفتند و شهر مونترال به عنوان «سه دیگر راه» سرپناهی برای راندگان و بازماندگان سازمانهای سیاسی شد.
بخشی از خیابان سن لورن(طولانیترین خیابان مونترال) همیشه مهاجرنشین بوده و هست. در نخستین سالهای دهه 80 مهاجران و پناهندگان ایرانی در ساختمانهای ارزانقیمت این خیابان ساکن شدند. این نمایشنامه درباره همین انسانهاست. کافه مک اَدم 20 سال پیش از ساکن شدن و ریشه دواندن ایرانیها در این خیابان توسط اعضای کنفدراسیون دانشجویی تاسیس شده بود.
مک اَدم نام گیاهی گلدانی است. همان گیاهی که در ایران به نام پیچ شناخته میشود. بوتهای کم توقع که در هر آب و هوایی زنده میماند و رشد میکند. مشهور است اگر قلمه این گیاه را بین دو سنگ بگذاریم، ریشه دوانده و سبز میشود. شاخه در شاخه میپیچد و با سبزینهاش فضایی را پرطراوت میکند. ین گیاه را نخستین بار مهاجری به نام مک اَدم از اروپا به کانادا آورده است. این گیاه در کانادا نشانهای از مهاجر و مهاجرت است.
نمایشنامه «کافه مک ادم» در 3 صحنه نوشته شده است. در پایان کتاب نیز تصاویری از اجرای نمایش «کافه مک اَدم» نیز قرار گرفته است. در ادامه قسمتی از این کتاب را میخوانیم:
[چنگیزی با یک لیوان آبنمک و یک سطل کوچک نزدیک میشود.]
چنگیزی: علیآقا دهنتو باز کن.
جواد: داغ نباشه؟
چنگیزی: نه خوبه. [به علیرضا] این آب نمکو تو دهنت بگردون بعد بریز این تو.
مردوخ: آقا چنگیزی دهنش باز شد بپرس دیشب کجا گیر کرده؟
پروین: دیگه دنبالشو نگیر.
تیام: هرچی بود تموم شد و رفت.
مردوخ: به همین مفتیها؟ تموم شد و رفت؟
تیام: خب دنبالشو بگیر.
مردوخ: معلومه که میگیرم. اگه میخواستم کوتاه بیام که الان اینجا نبودم. میگیرم، تا تهش هم وا میسم.
جواد: طرف زده به چاک جاده، علی میگه زو... داره صد کیلومتر در ثانیه میدوه، اونوقت میگه تا دینش وا میسم. کجا؟ خیابون سنلورن کافه مکادم؟ دست راست میز دوم؟
مارسل:[ادای صدای مورس در میآورد.] اینها دارن رمزی حرف میزنن.
جواد: خواستم بهش بگم ما میدونیم چرا نرفتی سر قرار.
[همه حرف میزنند.]....
این کتاب با 96 صفحه، شمارگان 550 نسخه و قیمت 5 هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما