۱ آذر ۱۳۹۲، ۱۳:۱۸

نشست نقد مستند "ابراهیم در آتش"-2

نامه‌های یک شهید چگونه به دست مستندسازان رسید/ شهید اصغرزاده ناظر کارمان بود

نامه‌های یک شهید چگونه به دست مستندسازان رسید/ شهید اصغرزاده ناظر کارمان بود

همسر شهید ابراهیم اصغرزاده که فیلم "ابراهیم در آتش" درباره زندگی این فیلمساز که در حین کار به شهادت رسید، ساخته شده است از چگونگی اعتماد به عوامل این مستند و اینکه چطور نامه‌های همسرش را به آنها سپرد، صحبت کرد.

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: مستند "ابراهیم در آتش" ساخته امید بنکدار و کیوان علیمحمدی به تهیه‌کنندگی ناهید دل آگاه درباره شهید ابراهیم اصغرزاده است. این مستند 43 دقیقه‌ای که به تازگی جایزه پرتره را از جایزه بزرگ شهید آوینی دریافت کرده است از مجموعه "یک فیلم، یک حقیقت" است که قرار است از شبکه مستند تلویزیون هم پخش شود.

شهید اصغرزاده یکی از همکاران نزدیک ابراهیم حاتمی‌کیا بود که در بیشتر آثار او  از جمله  مهاجر، موج مرده، روبان قرمز، بوی پیراهن یوسف، از کرخه تا راین و خاکستر سبز حضور داشت. وی در سال 77 مستندهای وقایع نگاری یک فیلمنامه ناتمام و سکوت طولانی را در فرانسه و همچنین در سال 80 مستند هزوله را در افغانستان کارگردانی کرد. آخرین کار او فیلم تلویزیونی کاغذهای بی‌جواب مادران شهید بود که در زمان تولید آن بر اثر سقوط هواپیما در ارتفاعات سفید کوه به شهادت رسید.

به بهانه ساخت این مستند و دریافت جایزه‌ای که با نام شهید آوینی مزین شده است با عوامل فیلم نشستی داشته‌ایم. در این نشست نوشین خدامی همسر شهید اصغرزاده، سحر دولتشاهی بازیگر، امید بنکدار و کیوان علیمحمدی کارگردانان، ناهید دل‌آگاه تهیه‌کننده و سیاوش پورخلیلی تدوینگر مستند "ابراهیم در آتش" حضور داشتند و سحر عصرآزاد به عنوان منتقد اداره این نشست و طرح بخشی از سوالات را برعهده داشت.

در بخش نخست درباره انگیزه‌های کارگردانان برای انتخاب این سوژه و نحوه شکل‌گیری ایده و فیملنامه و آثار مستندی که قبلا درباره شهید اصغرزاده ساخته شده است، داشتن صداقت و ایمان در فیلمسازی درباره شهدا و ... صحبت کردیم.

در بخش دوم این نشست درباره حضور سحر دولتشاهی در یک کار مستند، دغدغدهای شخصی این بازیگر برای ساخت مستندی درباره شهید اصغرزاده، همراهی نوشین خدامی همسر شهید اصغرزاده با کارگردانان فیلم، روند ساخت مستند که حدود دو سال طول کشیده است و... صحبت کردیم.

* عصر آزاد: امید بنکدار و کیوان علیمحمدی پیش از این نیز در مستندهای پرتره‌ای که ساخته بودند از حضور بازیگران حرفه‌ای در درامی که مدنظرشان است، استفاده کرده‌اند. خانم دولتشاهی شما با چه انگیزه‌ای با این گروه همراه شدید؟ چقدر ذهنیتی که از کارهای قبلی این کارگردانان داشتید در انتخابتان تاثیر داشت؟

- دولتشاهی: من رفاقت قدیمی با این دو کارگردان دارم و همیشه کارهای آنها را دنبال کرده‌ام ولی درباره این مستند به‌خصوص باید بگویم .... راستش من خیلی به نشانه‌ها اعتقاد دارم و همیشه معتقدم که بعضی چیزها همراه خود یک نشانه ای دارد. وقتی این دوستان برای کار با من تماس گرفتند، شرایط روحی خوبی نداشتم و خیلی این صحبت را جدی نگرفتم. اما وقتی که تلفن را قطع کردم یادم آمد که من در تمام این سالها که کار می کردم آدمهای بی ربطی خاطراتی از شهید اصغرزاده برای من تعریف می کردند؛ راننده سرویسی که من را  سر کار می برد و یا ...

زمانی که کارگردانان فیلم به من گفتند که قرار است در این مستند نگاه شخصی تری به زندگی ابراهیم اصغرزاده داشته باشند، برایم جالب شد. آدمی که برای خود رسالت اجتماعی قائل است، یک زندگی خصوصی هم دارد که شاید خیلی وقت‌ها به نظر ما نمی‌آید.

اتفاقا یکی از شب‌هایی که با بچه ها مشغول ضبط کردن صدا بودیم یکی از خاطره انگیزترین فرصت‌های کاری من شد. همان شب آنقدر با یکدیگر حرف زدیم که انگار یکبار خودمان را مرور کردیم. انرژی شهید اصغرزاده ـ که به واسطه این فیلم شناختم نسبت به وی بیشتر شد ـ همواره با ما بود. نمی‌شود راجع به اینگونه حرف‌ها دروغ گفت. نمی شود چیزی ساخت که وجود ندارد.

ما سر این کار شاید فقط دو پلان را با دو برداشت گرفتیم و مابقی صحنه ها خیلی رئال شکل می گرفت. همه ما سر کار حس و حال خوبی داشتیم. به عقیده من همه چیز دست به دست هم داد تا نتیجه این شود.

- علیمحمدی: "ابراهیم در آتش" فیلمی بود که انگار در ذهن من و بنکدار شکل گرفته بود. وقتی ما صدا ضبط می کردیم بازیگر و صدابردار هیچ تصویر ذهنی نداشتند اما یک شب وقتی که دولتشاهی متن را می خواند به یکباره گریه کرد و ما کار را قطع کردیم. اتفاقا مهدی صالح کرمانی صدابردار کار هم عنوان کرد چقدر این متن زیبا است. انگار همه چیز در جای درست قرار داشت و مسیر خود را طی می کرد.

چند روز پیش یکی از دوستانم با اشاره به تصمیم ما برای دور شدن از سینما، می‌گفت حالا که این مستند را دیده‌ام فکر می‌کنم چقدر حیف می شد اگر شما این حرفه را ترک می‌کردید.

ما هم مثل دولتشاهی به نشانه ها اعتقاد داریم. فکر می‌کنم باید ما این روند ساخت را طی می کردیم حتی اگر زمان‌بر بود چراکه به یکباره همه چیز جوری پیش رفت که ما در چند روز تصویربرداری را انجام دادیم و خیلی زود کار به تدوین رسید.

- دولتشاهی: فکر می‌کنم یک صداقت کامل بین همه ما و سوژه در این فیلم وجود داشت. برای خود من هم یک حالت کشف و شهود ایجاد شد. من هرآنچه را که باور داشتم در این فیلم بیان کردم.

- عصرآزاد: بله این انرژی که از فیلم منعکس می‌شود، آن را منحصربفرد می‌کند. من مطمئن هستم این فیلم در نمایش‌های بعدی قطعا تاثیر خود را بیشتر خواهد گذاشت و این انرژی را منعکس خواهد کرد.

* سوال من از کارگردانان "ابراهیم در آتش" این است که چطور به انتخاب خانم دولتشاهی برای حضور در این مستند رسیدید. آیا از دغدغه های ذهنی او خبر داشتید؟

- بنکدار: ما یک متریالی داشتیم که خیلی پراکنده بود و می خواستیم با یک گفتاری به وحدت برسیم. از طرفی تصویرها خیلی متضاد بود و می خواستیم باند صوتیمان خیلی هماهنگ و یکدست باشد. به همین دلیل نیاز به یک راوی داشتیم. خیلی فکر کردیم که باید چه کاری انجام دهیم که در آخر به این نتیجه رسیدیم که باید از یک چهره فرهنگی، سینمایی دعوت کنیم که نه خیلی گیشه‌ای و یا تجاری باشد که فیلم را تحت الشعاع قرار دهد و نه آنقدر تازه‌کار باشد که شناخته‌شده نباشد و علت حضور او در فیلم مشخص نشود.

اما از آنجا که خدا ما را خیلی دوست دارد و شهید اصغرزاده را سر راهمان قرار داد و به ما کمک کرد تا اولین فیلم کوتاهمان را درباره او بسازیم، دوستان خوبی هم به ما داده که می توانیم در این شرایط به سراغشان برویم.

- عصر آزاد: البته صدا و بیان وی نیز خیلی در این کار تاثیر داشته است.

- بنکدار: بله صدای خانم دولتشاهی به عنوان راوی خیلی خوب روی فیلم نشسته است. این اتفاق در حالی افتاد که هیچ تمرینی هم نشد و ما در دو جلسه صداها را ضبط کردیم. فقط وی صفحه اول را یکبار از رو خواند اما مابقی صفحه ها را پشت هم بدون تمرین گرفتیم.

نمی خواهم از اینگونه شعارها استفاده کنم اما واقعا شهید اصغرزاده در تمام لحظات این کار کنار ما بود و کمک‌مان کرد.

- علیمحمدی: ما معتقدیم فیلم که تمام می شود باید تاثیر خود را بگذارد. حالا می توان عناصر داستانی را وارد مستند کرد و یا عناصر مستند را وارد داستان.

- عصر آزاد: بله میزان آن را کسی نمی تواند مشخص کند.

- علیمحمدی: این به توانایی کارگردان برمی‌گردد. ما وقتی از دولتشاهی دعوت کردیم که با ما در اینکار همکاری کند او با خودش به غیر از جنس صدا و یا لحن یک حضوری را وارد فیلم کرد. در بخش تخصصی هم برخی از آدمها، سینمای مستند را دوست ندارند. به دلیل اینکه ما با برخی مستندها تصوراتی برای مخاطب ایجاد کردیم که حس می کنند اینگونه فیلم ها کسل‌کننده است و عمدتا هم چنین آثاری را کسانی می سازند که کار بلد نیستند.

اما ما فکر می کنیم حتی در سینمای مستند هم باید به گونه ای کار کنیم که فیلم دیده شود و روی آدمها تاثیر بگذارد. چه ایرادی دارد کسی که به سینمای مستند علاقه ای ندارد در ابتدای فیلم با صدا و تصویر دولتشاهی وارد فیلم شود و تا پایان آن را همراهی کند.

ما در سینمای داستانی هم تلاش کردیم با دعوت از ستاره ها و بازیگران حرفه ای تماشاگر را با آن نوع سینما هم آشتی دهیم. چون اعتقاد داریم فیلم باید دیده شود و به این موضوع تاکید نداریم که فیلم را شخصی و برای دل خودمان ساخته ایم.

"ابراهیم در آتش" هم خیلی فیلم شخصی است اما آن را ساختیم تا دیده شود. اگر فیلم بتواند حس خوبی را منتقل کند و مخاطب با آن ارتباط برقرار کند، قطعا انرژی همین موضوع هم به ما برمی‌گردد و دوباره فیلم می سازیم.

-عصرآزاد: روند فیلمسازی اکنون در سینما و تلویزیون مکانیکی شده است. آدمها از یک پروژه وارد پروژه دیگری می شوند. بدون اینکه دنبال تاثیر کارشان روی مخاطب و حتی واکنش ها باشند. به همین دلیل شاید خیلی از همین صحبت‌های شما متاسفانه هم اکنون کاربرد خود را از دست داده است.

- علیمحمدی: ولی ما معتقدیم که در هر شرایطی باید این حرفها را بزنیم و روی اصولمان پایبند باشیم. یکی از دوستان ما همیشه عنوان می کند که این حرفها به نوعی نگو است و نباید بیان شوند. اما ما همیشه به نشانه ها دقت می کنیم.

- دولتشاهی: ما زمان ضبط صداها بحث هایی با هم کردیم که شاید سالها بود که حتی خودم با خودم مرور نکرده بودم. به نوعی خودم را دوباره مرور کردم که چرا اینجا هستم و قرار است چه کاری انجام دهم.

- علیمحمدی: به همین دلیل است که باز یادمان می آید که خداوند چقدر ما را دوست دارد. ممکن است ما در کار دیگری با سختی کمتر، پول بیشتری بگیریم اما هرگز چنین حس و حالی را تجربه نمی کنیم. ولی در این فیلم شاید خیلی از دوستان ما بدون هیچ هزینه ای به ما کمک کردند تا این اتفاق شکل بگیرد. من و بنکدار از این کار چیزی نصیبمان شد که اصلا قیمت ندارد.

جایزه ای که این مستند در جشنواره سینما حقیقت گرفت، خیلی لذت بخش بود اما اگر هم نمی گرفت ما باز خوشحال بودیم چراکه کاری که دوست داشتیم انجام داده بودیم. این مستند باعث شد که ما دوباره به سینما برگردیم. ابراهیم اصغرزاده در همان سالهای اولیه ما را کمک کرد تا فیلمساز شویم و حالا که قرار بود این حوزه را ترک کنیم دوباره ما را برگرداند.

* خانم خدامی آیا شما در جریان شکل ساختاری مستند بودید؟ یا اینکه می‌دانستید قرار است یک بازیگر راوی این فیلم شود؟

- خدامی: من درباره خانم دولتشاهی از قبل صحبتی با کارگردانان نداشتم.

-عصر آزاد: خانم خدامی شما خودتان پژوهشگر و مستندساز هستید و کار تدوین هم انجام داده‌اید. شما بهتر از همه می‌دانستید که یادگاری‌هایی که از شهید اصغرزاده دردست دارید یک گنجینه است؛ نامه‌هایی که برای شما خیلی شخصی بودند. شما می‌توانستید از این گنجینه در ساخت فیلمی توسط خودتان استفاده کنید. چطور شد که در این مسیر با این گروه همراه شدید؟ دادن این نامه ها به دیگران جسارتی می‌خواست که در شما وجود دارد. البته این دوستان هم امانتدار خوبی بودند.

- خدامی: بعضی افراد هستند که در همان برخورد اول که آنها را می‌بینیم خیلی سریع پس می‌زنند به همین دلیل خیلی نمی‌توانیم با اینگونه افراد رابطه برقرار کنیم اما بعضی دیگر از افراد دقیقا برعکس این جریان هستند. این کارگردانان نیز از نوع دوم هستند. قبل از اینکه با این دو کارگردان صحبت کنم خیلی با آنها آشنا نبودم و فقط سریال آنها را در تلویزیون دیده بودم. در اولین دیدار خیلی زود توانستم با آقای بنکدار ارتباط برقرار کنم. فکر می کنم پیش از این پنج فیلم درباره ابراهیم اصغرزاده ساخته شده است و "ابراهیم در آتش" ششمین فیلم باشد. این تعداد فیلم می توانست بیشتر باشد اما من مقاومت می‌کردم. آن تعداد فیلمی هم که ساخته شده به نوعی از فیلتر من گذشته بودند اما نتیجه چه شده است بحث دیگری است.

من به آقای بنکدار همان ابتدا عنوان کردم که این نامه ها را نگه داشته بودم تا خودم این فیلم را بسازم. اگر هم تا به حال مسکوت مانده بود و کاری درباره آنها صورت نگرفته بود خودم می خواستم به یک پختگی برسم که بتوانم این کار را انجام دهم اما وقتی ارتباط من با این دو کارگردان برقرار شد حیفم آمد که این نامه ها را در اختیار آنها قرار ندهم.

-عصرآزاد: همانطور که می‌دانیم در کارهای این دو کارگردان همه چیز خیلی مرتب است و با فیلمنامه کامل و همراه با استوری برد جلو می‌روند البته این بدین معنا نیست که همه چیز از قبل تعیین شده باشد و درگیر حس و حال صحنه نشوند. اما عنوان می‌شود که سیر ساخت این مستند یک کم عجیب و سخت بوده است. فیلمنامه مکتوب به چه شکلی بود که حاصل این شد؟

- بنکدار: ما مجموعه ای از تصاویر آرشیوی جمع آوری کردیم که اساسی ترین و مهمترین بخش ها را از خانم خدامی گرفتیم. بعد یک فیلمنامه نوشتیم که مجموعه ای از روند تصویری کار بود. یک بخشی هایی از متریال آرشیوی را علیمحمدی تدوین کرد. من هم به دنبال جمع آوری دیگر متریال بودم. پس از آن فیلمنامه فعلی را نوشتیم و بر اساس آن با دولتشاهی صحبت کردیم و تصویر را گرفتیم و تدوین را آغاز کردیم.

پس از آن بر اساس فیلم مونتاژ شده، باند گفتار را نوشتیم. در همین میان با تهیه کننده صحبت هایی داشتیم و قرار شد یک بخش هایی به فیلم اضافه شود. اینبار مسیر را معکوس رفتیم. اول متن را تنظیم کردیم و بعد با دولتشاهی متن را ضبط کردیم و بر اساس متن تصاویر را کنار هم چیدیم. می توانم بگویم سخت ترین تجربه نگارش کار برای ما این فیلم بود. شاید حرفم باز مثل شعار باشد و کلیشه ای شود. اما از روی اعتقادم بیان می کنم که با کمک شهید اصغرزاده کار را به سرانجام رساندیم. اما واقعا تا قبل از اینکه خانم خدامی این فیلم را ببیند می ترسیدم که نکند مورد توجه وی قرار نگیرد.

- علیمحمدی: البته حالا که تجربه ما بیشتر است شاید می توانیم ترسمان را پنهان بکنیم. روزی که من و بنکدار قرار بود اولین پلان را بگیریم، سه سال بود که "صدا، دوربین، حرکت" نگفته بودیم. خیلی برایمان ترسناک شده بود. باور کنید اگر گروه ما را نمی شناختند فکر می‌کردند کارمان را بلد نیستیم. اما باز سعی کردیم که با گروه هماهنگ شویم و از آنها انرژی بگیریم. به همین جهت خیلی کار سختی بود.

ادامه دارد....

کد خبر 2176214

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha