۲۷ آبان ۱۳۹۲، ۸:۵۳

در اولین شب از شب‌های داستان 2 مطرح شد:

تنها آرزوی همسر یک جانباز قطع نخاعی/ معنویات باید به حس درونی نویسنده تبدیل شود

تنها آرزوی همسر یک جانباز قطع نخاعی/ معنویات باید به حس درونی نویسنده تبدیل شود

مصطفی جمشیدی داستان نویس گفت: شخصاً عقیده دارم ادبیات صرفاً باید در خدمت الهیات باشد اما معنویات ابتدا باید به خلوت نویسنده رفته باشد، به یك حس و حال درونی تبدیل شده باشد و بعد، نویسنده از آن به عنوان موضوعی برای نوشتن استفاده كند وگرنه آثار ادبی بدون این حال و هوا، شعاری می‌شود.

به گزارش خبرنگار مهر، مصطفی جمشیدی از نویسندگان حاضر در شب نخست دومین دوره شبهای داستان برج میلاد، با بیان این مطلب گفت: تمایل به نوشتن داستان‌ها و‌ آثار مذهبی در ما وجود دارد اما به این دلیل كه معنویات به خلوت نویسنده راه پیدا نكرده، در این امر موفق نیستیم؛ به خصوص كه ادبیات، آخرین پناهگاه انسان است و به این دلیل بیشتر می‌تواند در خدمت الهیات باشد.

جمشیدی كه نخستین نویسنده‌ای بود كه بخشی از رمان خود را با نام «وقایع‌نگاری یك زندیق» می‌خواند، درباره رمانش گفت: قهرمان‌های داستان در بخشی از این رمان، درباره تعزیه و كشتن اشقیاخوان گفتگو می‌كنند و چون این بخش از داستان با این ایام مناسبت و همخوانی بیشتری دارد، آن را برای خواندن انتخاب كردم.

نویسنده «باورم كن سلیمان» همچنین درباره برهه تاریخی وقایع رمان «وقایع‌نگاری یك زندیق» گفت: كتاب درباره مرگ خاموشی است كه در جنگ جهانی برای ایران اتفاق می‌افتد و جمعیت كشور در این دوره زمانی، از 27 میلیون به 10 میلیون نفر می‌رسد؛ اتفاقی كه اگر در یكی از كشورهای اروپایی می‌افتاد، سر و صدای بسیار زیادی به پا می‌كرد و سال‌ها درباره‌اش می‌گفتند و می نوشتند.

وی به قحطی و گرسنگی زمان جنگ جهانی دوم در ایران اشاره كرد و افزود: در سال 1297 و زمانی كه جنگ شروع می‌شود، انگلستان وارد ایران شده و غلات را می‌خرد و همین مساله، اسباب قحطی در كشور را فراهم می‌آورد.

نویسنده «لغات میغ» درباره مستندنگاری وقایع تاریخی نظیر عاشورا در داستان گفت: شخصاً معتقدم تا وقتی كه مستندات تاریخی و مذهبی نویسنده را عمیقا تحت تاثیر قرار ندهد، به یك اثر هنری خوب تبدیل نمی‌شود.

وی اضافه کرد: در «وقایع‌نگاری یك زندیق» من با یك واقعه تاریخی روبرو بودم ولی امكان سفر كردن یا تحقیقات گسترده را نداشتم و بنابراین می‌توانستم ابعاد حسی و عاطفی موضوع را در نظر داشته باشم و از آنها برای نوشتن رمانم استفاده كنم؛ به‌خصوص كه در این داستان با یك تراژدی هم روبرو بوده‌ایم و تصاویری كه از آن زمان در روزنامه‌ها و فیلم‌های قدیمی باقی مانده، تكان‌دهنده است.

این نویسنده در بخش دیگری از سخنانش گفت: اتفاقات تاریخی، مساله‌ای است كه نویسنده نباید در برابر آن خاموش بنشیند و اگر نمی‌توانیم حقوق‌مان را مطالبه كنیم، دست كم به لحاظ عاطفی باید با آن درگیر شویم.

حسن‌بیگی: نوشتن درباره قدیسین در ایران بسیار سخت است

ابراهیم حسن‌بیگی، دومین نویسنده‌ای بود كه برای خواندن بخشی از رمانش به روی سن حاضر شد. وی درباره حد و مرزهای نویسندگی درباره قدیسانی همچون انبیا و امامان (ع) گفت: نوشتن از انسان‌های برتر و والا در ایران به دلیل محدودیت‌های موجود سخت است، در حالی كه نویسندگان در كشورهای اروپایی، هر ذهنیتی را درباره حضرت مسیح یا دیگر قدیسین می‌توانند به نگارش درآورند.

وی ادامه داد: در ایران تنها می‌توان كلیات را نوشت و در عین تایید تاریخ، تخیل كمتر به نوشتارهایی از این دست می‌تواند راه پیدا كند و درواقع نویسندگان ایرانی درباره داستان‌های دینی و مذهبی همیشه با احتیاط پیش رفته‌اند.

حسن‌بیگی همچنین افزود: البته این را هم نباید فراموش كنیم كه ما پژوهشگر دینی نیستیم و باید وقایع مذهبی را با نگاهی هنرمندانه به نگارش درآوریم.

نویسنده كتاب «ریشه در اعماق» در بخش دیگری از سخنانش به رمان اشكانه اشاره كرد و گفت: رمان اشكانه را كه سرگذشت عشق یك زن به یك جانباز قطع نخاعی را به تصویر می کشد، در زمانی نوشتم كه بازار رمان‌های عامه‌پسند بسیار داغ بود و بخش عمده‌ای از زنان جوان را به سوی خود جذب كرده بود و من در همان زمان، به این فكر می‌كردم كه آیا عشق، می‌تواند جلوه‌های ارزشی دیگری داشته باشد یا نه.

وی افزود: من با چشم خودم زنانی را دیده بودم كه با جانبازان قطع نخاعی ازدواج كرده بودند اما اكثر این ازدواج‌ها پس از مدتی به طلاق منجر شده بود، به غیر از یك مورد كه زوجی در اهواز بودند و زنی، همسر یك جانباز قطع نخاعی شده بود و تنها آرزویش، داشتن دستگاهی برقی‌ بود كه با آن شوهرش را جابه‌جا كند.

حسن‌بیگی گفت: عشق در رمان اشكانه، نه پس از قطع نخاع شدن، كه پیش از آن و زمانی كه شخصیت‌های داستان، در دانشگاه درس می‌خوانده‌اند، شكل گرفته است و جنگ، بستر داستان است نه موضوع آن.
نویسنده کتاب «کوه وگودال» در پایان تاكید كرد: اشكانه، متفاوت‌ترین كتابی است كه من نوشته‌ام چراكه می‌خواستم برای اولین بار عشق را از نگاه خودم در قالب كلمه به تصویر بكشم.

خورشاهیان: به كلیشه‌ای شدن داستان‌های دفاع مقدس اعتقاد ندارم

هادی خورشاهیان، دیگر نویسنده كه میهمان شب‌های داستان برج میلاد بود، داستان كوتاه «38 سالگی» را از مجموعه «هزارتوی خواب‌های من» برای حاضران انتخاب كرده بود؛ داستانی كه با موضوع دفاع مقدس نوشته شده بود.

وی در پاسخ به این سوال كه چگونه می‌توان از تكرار و كلیشه‌های داستان‌های دفاع مقدس عبور كرد، گفت: من اعتقادی به این ندارم كه نویسندگان ادبیات جنگ، كلیشه‌ای می‌نویسند یا اینكه به تكرار رسیده‌اند چون همه ما در زندگی، روزهای تكراری داشته‌ایم و از همه مهم‌تر اینكه همه ما نویسندگانی هستیم كه ابزارهایی همانند داریم، روزنامه‌ها و كتاب‌های مانند هم می‌خوانیم و ... ولی در نهایت چون ذهن‌های متفاوت داریم، تكرار اتفاق نمی‌افتد.

نویسنده كتاب «من کاتالان نیستم» ادامه داد: ما در سبك‌های شعری، این موضوع را بیشتر می‌توانیم مشاهده كنیم. مثلاً شاعران در سبك عراقی، هندی یا خراسانی، فاكتورهایی را رعایت می‌كرده‌اند و در چیزهایی مشترك بوده‌اند ولی پس از گذشت قرن‌ها ما همچنان آن شعرها و غزل‌ها را می‌خوانیم و لذت هم می‌بریم؛ علاوه بر این، بسیاری از آدم‌هایی هم كه شهید شده‌اند، شبیه یكدیگر بوده‌اند و نمی‌توان به این دلیل، درباره آنها ننوشت.

نویسنده كتاب «باشد ایستگاه بعدی» در بخش دیگری از سخنانش تاكید كرد: من نه از آن دسته نویسندگانی هستم كه می‌گویم جنگ را تقدیس كنیم و نه از آن دسته‌ای هستم كه جنگ را با نقد تخریب كنم به‌خصوص كه ما آغازگر جنگ نبودیم و تنها از كشورمان دفاع كردیم.

وی ادامه داد: عقیده دارم اگر كسی برای یك روز جبهه رفته باشد، یك جانباز 70درصد را دیده باشد یا در تشییع جنازه یك جانباز شیمیایی شركت كرده باشد، به این نتیجه می‌رسد كه نمی‌تواند به غیر از عزت، ایستادگی و سربلندی این آدم‌ها درباره موضوع دیگری صحبت كند. من معتقدم اگر مردم ما در مراسم تشییع جنازه 92 شهید جنگ تحمیلی شرکت نمی‌کنند، باید انتقاد را متوجه عملکرد حاکمیت دانست؛ چون در گذشته اینگونه نبود و مردم محله‌ها و شهرها با جمعیتی بسیار از شهیدان خود استقبال می‌کردند. من از جمله کسانی بودم که در مراسم تشییع اکثر شهدای شهر خودمان شرکت می‌کردم ولی با کمال تاسف، این اتفاق امروز در تهران نمی‌افتد.

زنوزی جلالی: با اینکه در هیچ كجای «برج 110» نامی از امیرالمومنین (ع) برده نمی‌شود، این رمان، یک اثر مذهبی است

فیروز زنوزی جلالی، آخرین میهمان شب اول از شب‌های داستان برج میلاد، بخشی از رمان منتشر نشده خود را با عنوان «برج 110» خواند. وی بخشی از این رمان را خواند كه زبانی آركائیك داشت و مرگ شخصیت اصلی داستان را روایت می‌كرد.

نویسنده «مخلوق» درباره انتخاب زبانی آركائیك و ایجاد فضایی جادویی در این رمان گفت: معتقدم اگرچه نویسنده، خمیرمایه اولیه هر كدام از داستان‌هایش را از واقعیت می‌گیرد ولی این مساله باید سكوی پرش او برای حركت به سوی جهان خیالش باشد و عنصر خیال در تلفیق خیال و واقعیت داستان یا رمانش، بیشتر و پررنگ‌تر جلوه كند.

زنوزی جلالی در بخش دیگری از سخنانش گفت: عدد 110 به حروف ابجد حضرت علی (ع) اشاره دارد و درواقع این رمان، یك داستان مذهبی است ولی در هیچ كجای آن، اسمی از امیرالمومنین(ع) برده نمی‌شود.
وی ادامه داد: گنجو –شخصیت اصلی داستان- درواقع یك مرد بیدار است و چرمینه‌ای دارد كه حكم جنگ را در خود جای داده است.

نویسنده «قاعده‌ی بازی» افزود: هیچ وقت نمی‌دانم چه اتفاقی تا انتهای داستان برای شخصیت‌ها و روند داستانی كتاب رخ می‌دهد، زمانی هم كه داشتم شیوه مرگ گنجو را می‌نوشتم، از بیرون آمدن كوتوله‌ها و خنجر كشیدن آنها تعجب كردم.

زنوزی جلالی افزود: در روند نوشتن این رمان، زمان‌هایی بوده كه نتوانسته‌ام چیزی بنویسم و زمان‌هایی هم بوده كه كلمات بر كاغذ جاری شده‌اند و حتی گاهی حس كرده‌ام كه كسی دارد داستان را برایم دیكته می‌كند.

وی درباره الهام گرفتن نویسنده نیز گفت: معتقدم نویسندگی، دو بخش دارد، بخشی كه می‌توان آن را همانند آشپزی یا رانندگی آموزش داد و بخشی كه غیرقابل درك است و آموختنی نیست.

همچنین بر اساس این گزارش، در چهارمین شب از سلسله شبهای داستان برج میلاد، پنج نویسنده و مترجم در حضور مخاطبان خود داستان‌خوانی می‌کنند. این برنامه ساعت 18 روز چهارشنبه 29 آبان با حضور حسن بنی عامری، محمدحسن شهسواری، محمود حسینی‌زاد، رضا جولایی و سینا دادخواه برگزار می‌شود.

از حسن بنی عامری این کتابها منتشر شده است: اینجا مجنون است به گوشم، گنجشک‌ها بهشت را می‌فهمند، بابای آهوی من باش، نفس نکش بخند بگو سلام، آهسته وحشی می شوم، فرشته‌ها بوی پرتقال می‌دهند، دلقک به دلقک نمی‌خندد و لالایی لیلی. او دو بار برنده جایزه ادبی هوشنگ گلشیری شده است.

از کتابهای محمدحسن شهسواری می توان به این اثار اشاره کرد: پاگرد، تقدیم به چند داستان کوتاه، شب ممکن، شهربانو، میم عزیز.

محمود حسینی زاد مترجم، داستان نویس و مدرس ادبیات آلمانی که به تازگی مدال انستیتو گوته آلمان را به خاطر ترجمه هایش در ایران به دست آورده، با ترجمه هایی از یودیت هرمان، پتر اشتام، اووه تیم، فردریش دورنمات و این آثار تالیفی شناخته می شود: تگرگ آمد امسال بر سان مرگ، سیاهی چسبناک شب و این برف کی آمده.

رضا جولایی صاحب کتابهایی چون حکایت سلسله پشت کمانان، جامه به خوناب، شب ظلمانی یلدا، حدیث دردکشان، تالار طرب‌خانه، سوء قصد به ذات همایونی، باران‌های سبز و سیماب و کیمیای جان است. جولایی برنده لوح زرین و گواهی افتخار بهترین مجموعه داستان بعد از انقلاب برای كتاب «جامه به خوناب»، برنده تندیس جایزه ادبی یلدا برای مجموعه «باران های سبز»، برنده تندیس جشنواره ادبی اصفهان و جایزه تقدیری مهرگان به خاطر رمان «سیماب و كیمیای جان» بوده است.

سینا دادخواه دیگر نویسنده ای که در چهارمین شب از شبهای داستان حضور خواهد داشت، رمان «یوسف‌آباد، خیابان سی‌و‌سوم» را در کارنامه دارد که جزو پرفروش های ادبیات داستانی ایران در سالهای اخیر بوده است.

دومین دوره شبهای داستان برج میلاد از 26 آبان تا 2 آذر، هر شب ساعت 18 در مرکز همایش های برج میلاد تهران برگزار می‌شود.

کد خبر 2177065

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha