به گزارش خبرنگار مهر، مهدی محمدی، طراح و کارگردان نمایش «فلان و چنان حکومت خان جان...» که قرار است در بخش مسابقه بین الملل سی و دومین جشنواره بین المللی تئاتر فجر روی صحنه برود درباره چگونگی انتخاب این متن نمایشی برای اجرا و علاقه ای که به هنر نقاشی دارد و از این هنر در آثارش نیز بهره میبرد یادداشتی را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داد.
وی در این یادداشت نوشته است:
1- تئاتر همواره بدون وجه تصویریاش ناقص است. جنبه تصویری و تجسمی تئاتر مهمترین پیوند آن با هنر نقاشی است. هر دو در «دیدن» معنا مییابند. تئاتر و نقاشی غربی جلوگاه دقیقی از پیوند «میزانسن» در «اجرا» نقاش و کارگردان است. نمودهایش را میتوان در ژستها و فیگورهای نقش شده بر گلدانهای یونان باستان دید، یا «شام آخر»، «مکتب آتن»، «پاس شبانه»، ... و در آثار کارواجیو، بوتیچلی، داوید، و ... و همینطور در اجراهای بروک و منوشکین و دیگران... .
نگارگری ایرانی نیز برای ما، با این وجود که سابقه «تجسمی» چشمگیری نداریم، به نوعی تاریخ «میزانسن» است. تاریخ نحوه چیدمان اشیاء و اندام انسانی در قاب. آرشیوی از ژست و فیگور که می توان سودهای فراوانی از آن برد! و میان نگارگران، آثار کمال الدین بهزاد بهترین جلوگاه ژست و فیگور ایرانی است. از «ساختن کاخ خورنق» و «شاه دارا و گله بان» و «سلطان حسین میرزا در باغ» و آثار دیگر بهزاد. برخی از اینها به گمانم «مفیدترین» رابطه ساختاری را با چیدمان شخصیتهای انسانی در تئاتر دارد. «مفید» بودنش امّا در ارائه «ژست و فیگور ایرانی» در صحنه فهم میشود.
میان نگارگران ایرانی، بهزاد نخستین کسی است که طراحی دقیقی از پیکرههای انسانی دارد. مهم این که فضا و معماری را در راستای حرکت اندام ها و حالات آنها طراحی کرده است. بهزاد سعی کرده رفتار روزمره آدم ایرانی را تصویر کند. اما تصویر روزمرگی هیچگاه باعث نشده تا برداشت معنوی از روایت تصویر مورد نظر محو شود. به یک معنا ژست ها و فیگورهایش «معنا دار» اند.
2- میان دغدغه های ذهنیام در باب ارتباط نگارگری ایرانی و میزانسن تئاتر، رضا شاهبداغی نمایشنامه «فلان و چنان حکومت خان جان ...» را معرفی کرد. پیش از این، نمایشنامه «وقتی از بریدگیهای خونبار عصب می گذرد» را به نویسندگی او در دوره سی و یکم جشنواره فجر اجرا کرده بودم و از لحاظ ذهنی به هم نزدیک شده بودیم. کما این که در دوران تمرین و اجرای «بریدگی ها...» نیز تا اندازه ای سعی در نمود دغدغههایم داشتم. اما «فلان و چنان ...» دقیقا چیزی بود که میخواستم. به نوعی تعیّن ایدههایم بود.
دیالوگهای آهنگین «فلان و چنان..» شرایط اولیه را مهیا کرد. ریتم دیالوگ جانمایه حرکت بود. «فلان و چنان...» موسیقی ویژهای را طلب میکرد که به این جانمایه جانی مضاعف دهد. محمود رضا خلیلی و گروهش به خوبی همراه شدند و بدین ترتیب تمرینهای تئاتر «فلان و چنان...» در شرایطی ویژه همراه با بازیگرانی ویژه شکل گرفت: نمایشنامه رضا شاهبداغی، حضور کامل فاطمه قاسمی و مهناز حسینی و نازنین صالحی و معصومه باقری و نگار سرلک، و موسیقی رضا خلیلی و گروهش؛ این «عناصرِ پویا» همه و همه بازیگران «فلان و چنان...» بودند.
3- هر میزانسن اجرا هماهنگ بود با «دیالوگ» و «ویژگیهای بدنی و بیانی بازیگران» و «موسیقی». میزانسن نمایش بازتاب فهم من از ژستها و فیگورهای نگارگری ایرانی بود؛ این که چگونه تصویر میتواند «بازنمود»ی از همه چیز ما باشد! نه فقط حالت روزمره و رفتار انسانی، بلکه تاریخ و گوشه های نادیده روان ایرانی. دیالوگ های نمایشنامه «فلان و چنان ...» از همه این ها آشنایی زدایی می کند. میزانسن های من نیز «آشنا زُدا» اند. و موسیقی. و بازی زن ها.
اطمینان یافتم که آن «گوشههای نادیده تاریخ و روان آدم ایرانی» تنها با این «روش» قابل ارائه است. نه به شکل مانیفست و شعار، و نه به شکل ارائه صرف تأملات شخصی: آن گونه که برخی نمونههای منحط «تئاتر تجربی» ما از روابط و زندگی اِلیت شان روی صحنه ها «مکرر» میکنند!
«روش»ی که ابتدا با آشنایی زدایی از هر آن چه تماشاکن میبیند و میشنود برای او «سوالاتی هدف دار» طرح کند، و در وهله بعد - حتی پس از پایان اجرا- ذهن آگاه و ناخودآگاه او را توامان به چالش بکشد؛ و بدین ترتیب «اجرا» نسبتی معنادار با شرایط مخاطب برقرار کند.
4- «فلان و چنان حکومت خان جان...» به معنای واقعی کلمه «تجربه» است. تجربهای که بسیار مراقبم «تداوم» داشته باشد، و امیدوارم در آینده در تمرین و اجرای هر «نمایشنامه» دیگری به همراه گروه «تن ها» همواره با مخاطبان خود ارتباطی عمیق و معنادار برقرار کنم.
نمایش «فلان و چنان حکومت خان جان ...» به کارگردانی محمد محمدی شنبه و یکشنبه 5 و 6 بهمن ماه در دو نوبت 17 و 19 در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان اجرا خواهد شد.
نظر شما