تمثيل قرآن درباره پيامبران و كافران
آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آيه 170 سوره بقره فرمود: ﴿وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لاَ يَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ﴾ به تمثيل قرآن درباره پيامبران و كافران اشاره کرد و گفت: فرمود اين گروه كه مقلد كورياند نسبت به نياكان گذشته جريان اينها مثل جريان اغنام و احشام است كه اغنام و احشام حرف چوپان را كه آنها را به حق هدايت ميكند نميفهمند (فقط صدا را ميشنوند). اگر يك رمهٴ گوسفندي باشند و يك شباني داشته باشند كه اين شبان آنها را راهنمايي ميكند كه كجا آب است و كجا چاه و خطر، كجا راه است و كجا پرتگاه، اينها حرف آن چوپان را نميفهمند فقط صدا را ميشنوند (هيچ دركي ندارند). فرمود انبيا به منزله راعيان اين افرادند و اينها را هدايت ميكنند، آنها كه ميشنوند و واقعاً انساناند خب خطابِ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ﴾ است و خطاب ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ است و امثال ذلك، آنها كه ﴿كَالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ اند آنها كسانياند كه فقط صوت انبيا را ميشنوند اصلاً گوش نميدهند ببينند انبيا چه ميگويند، چون آنچه كه بايد بپذيرند آن را به وسيله سنت باطل نياكانشان پذيرفتند، لذا صريحاً ميگويند: ﴿سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُن مِّنَ الْوَاعِظِينَ﴾ ؛ حرف در ما اثر نميكند.
وی افزود: خداي سبحان ميفرمايد كه اينها مثل آن رمهاياند كه حرف شبانشان را نميفهمند و سرانجام سقوط ميكنند. آن شبان با چوبدستي بالأخره بايد اينها را به راه بياورد؛ نه با حرف، نه با هدايت فرمود:﴿وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لاَ يَسْمَعُ﴾ يعني مَثَل پيامبري كه كافران را به حق دعوت ميكند مَثَل آن شباني است كه رمه را دعوت ميكند. خب رمه كه نميفهمد، يك چوبدستي لازم است كه اينها را با چوب منزجر كنند. اين همان بيان حضرت امير(ع) در نهجالبلاغه است كه فرمود اگر حرف و برهان در شما اثر نكرد «بالكي» يعني با داغكردن علاج ميكنيم. اينكه خداي سبحان فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ﴾ اين راجع به مؤمنين است، حالا اگر نشد و اين خطاب ﴿أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاة﴾ اثر نكرد، روزي ميرسد كه اينها را «كِيْ» و داغ ميكنند: ﴿فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا كَنَزْتُمْ﴾ ؛ روزي فرا ميرسد كه اينهايي كه حقوق الهي را پرداخت نكردند (اينها) را با همان مال داغ ميكنند. پس پيامبر به منزله راعي و شبان است، اين مردم به منزله رمهاند كه حرف شبان را نميفهمند، ولي افراد آگاه به عنوان مؤمنين خطاب ميشوند، به عنوان اولواالالباب ستايش ميشوند، به عنوان ناس مطرحاند و مانند آن.
خداوند همه را با سرمايه فطرت آفرید
صاحب تفسیر تسنیم در ادامه تأکید کرد: ... اين كفار كه حرف ناعق و حرف راعي خود را نميشنوند، در حقيقت: ﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ﴾ [و] چون عاقل نيستند مقلّد كسانياند كه ﴿لاَ يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلاَ يَهْتَدُونَ﴾. شما ميبينيد در [بين] اين گوسفندها در اين رمهها يك كاري كه يك گوسفند كرد ديگران هم ميكنند؛ از يك نهر كوتاهي كه پريد ديگران هم ميپرند بدون اينكه بفهمند آن چرا پريد، آيا درست رفت يا نه، اگر خطر است براي همه است و اگر جاي خوبي هم بود براي همه است. اين دنبالهروها عادتشان تقليد است چون تحقيق ندارند، نميدانند كه چرا او از اين راه رفته است، لذا فرمود: ﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ﴾. اگر عاقل بودند از كسي تقليد ميكردند كه عاقل و مهتدي باشد و چون عاقل نيستند از كساني تقليد ميكنند كه ﴿لاَ يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلاَ يَهْتَدُونَ﴾.اشنوايي و نابينايي كيفري
وی با تأکید بر اینکه هر انساني را خداي سبحان با سرمايه فطرت الهي آفريده است، افزود: ...اگر كسي اين فطرت را شكوفا كرد كه از عقل و وحي بهتر مدد ميگيرد و اگر كسي اين فطرت را دفن كرده است كه ﴿قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَ﴾ آن وقت از وحي استفاده نميكند. نه اينكه خداي سبحان كسي را صمّ و بكم آفريده باشد، خداي سبحان همه را با فطرت آفريد، همه را با هوش خلق كرد، هيچ كسي را بدون پذيرش توحيد نيافريد؛ استعدادها البته يكسان نيست ولي آن نصاب معيّن كه براي تكليف لازم است به همه داد؛ فرمود: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾ پس همه را با اين سرمايه آفريد.
سلب توفيق فهم معارف الهي؛ پيامد تمرّد از دستورات الهي
آیت الله جوادی آملی در بخشی دیگر از تفسیر آیه 170 بقره تصریح کرد: اگر كسي عمداً گوش به دستورات الهي نداد و سراغ شيطنت شياطين حركت كرد، از آن به بعد است كه خداي سبحان ميفرمايد: ﴿فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ﴾ يا ﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِي الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ﴾ فرمود: از آن به بعد ما توفيق فهميدن آيات را از اين ميگيريم. اگر ما چندين بار به وسيله عقل و وحي او را هدايت كرديم او بياعتنايي كرد، مهلت داديم او تمرّد كرد، راه توبه و انابه را باز كرديم او طغيان كرد، از آن به بعد ديگر توفيق فهم را ميگيريم (اين نعمت را به او نميدهيم) او را به حال خودش رها ميكنيم. فرمود: ﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِي الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الارْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ﴾؛ من نميگذارم كه آنها به سراغ معارف اسلامي حركت كنند (آن توفيق را ميگيرم) اينها را به حال خودشان رها ميكنم. اگر در سوره «صف» فرمود: ﴿فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ﴾ اين نشان ميدهد كه هرگز خداي سبحان بَدئاً و ابتدائاً قلب كسي را مهر نميكند و چشم و گوشِ دل كسي را نابينا نميكند. آيه هفتم و همچنين آيه هجدهم سوره مباركه «بقره» كه بحثش قبلاً گذشت [به ترتيب] اين بود كه ﴿خَتَمَ اللّهُ عَلَي قُلُوبِهِمْ وَعَلَي سَمْعِهِمْ وَعَلَي أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ و اينكه فرمود: ﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَيَرْجِعُونَ﴾ يعني آن چنان كر و كورند كه اصلاً برنميگردند به جايگاه اصليشان. پس خداي سبحان هرگز ابتدائاً كسي را كور و كر نميكند؛ ولي اگر كسي خود را كور و كر كرد (به سوء اختيار خودش)، ديگر از توفيق الهي محروم است، لذا فرمود: ﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَيَرْجِعُونَ﴾.
وی خاطر نشان کرد: در موارد ديگر فرمود: ﴿إِنَّكَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ﴾ فرمود كه رسول من تو مردهها را اسماع نميكني؛ كرها را هم اسماع نميكني ـ خب رسول خدا كه در قبرستان بقيع منبر نميگذاشت سخنراني كند و براي مردهها حرف بزند! ـ فرمود اينهايي كه هستند دو قسماند: عدهاي زندهاند؛ عدهاي مرده، آنهايي كه واقعاً مردهاند تو توان آن را نداري كه اسماع كني حرف را به دل آنها برساني، براي اينكه بين حرف تو و دل آنها يك غلاف سنگيني و يك قشر عظيمي است، آنها در آن غار دفن شدهاند: ﴿جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّة﴾ ما «كنان» قرار داديم، ما آنجا را غار قرار داديم و اينها در غار دفناند، چگونه حرف تو را ميفهمند؟ آنها گفتند كه ﴿قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ﴾ ، خداي سبحان فرمود كه ما چندين بار مهلت داديم بعد ديديم كه هيچ استفادهاي نميكنند و هيچ بهرهاي نميبرند، اينها را در آن غار دفن كرديم. يك مقدار از اينها در سوره مباركه «اسراء» است كه ﴿وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَاباً مَسْتُوراً﴾ ، يك مقدار هم در سوره «فصلت» هست كه ما يك حجابي براي اينها قرار داديم و حرفهاي تو در اينها اثر نميكند؛ آيه پنجم سوره «فصلت» اين است كه ﴿وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ﴾؛ يعني ما اصلاً نميفهميم تو چه ميگويي، بين ما و تو حجاب است و خداي سبحان هم فرمود حجاب است منتها حجاب غيرمرئي: ﴿وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَاباً مَسْتُوراً﴾...
محجوب بودن گناهكار درحجاب مستورِ گناه
این مدرس عالی حوزه علمیه یادآور شد: فرمود: حجاب دو قسم است. يك حجاب جسماني و حسّي است كه اين حجابْ محسوس است مثل اينكه ديوار يا در و پرده حجاباند (اين حجاب محسوس است)؛ يك حجابي است مستور كه اين حجاب را نميشود ديد مثل اينكه گناه حجاب است. خب گناهكار محجوب است، واقعاً در حجاب است و نميبيند. و اما اينكه گناه چگونه حجاب است، انسان ببيند كه گناه حجاب است اينچنين نيست، بايد بفهمد كه گناه حجاب است، وگرنه احتجاب به گناه را نميشود ديد، چون اين حجاب مستور است. در اين دعاي شريف ابوحمزهثمالي آمده، كه «انك لا تحتجب عن خلقك الا ان تحجبهم الاعمال السيئة دونك»؛ در اين دعاها عرض ميكنيم خدايا تو محجوب نيستي عمل حاجب است (اين عمل نميگذارد ما تو را ببينيم). خب گناه حاجب است و اما حاجببودن گناه مستور است، خود اين حاجب، حاجبِ غيبي است. حاجب دو قسم است: يا محسوس يا مستور. فرمود ما حجاب مستور قرار ميدهيم و واقعاً آنها در حجاباند. فرمود كه ما آنها را در اكنّه قرار ميدهيم و واقعاً اينها محجوباند و نميفهمند؛ اما اين به عنوان كيفر است، بعد از مهلتدادنهاي چندينباره است و از اين جهت فرمود: ﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ﴾...
نظر شما