خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: واندا واسیلوسکا از چهرههای مبارز لهستانی در زمان جنگ جهانی دوم است که هم مورد تعقیب پلیس کشورش بود و هم آلمانیها. او از افرادی بوده که این روزها در فیلمها و داستانها به عنوان نیروهای مقاومت در دوران جنگ جهانی معرفی میشوند. به علاوه واسیلوسکا از میهنپرستانی بوده که در تاسیس نخستین ارتش آزادیخواه لهستان سهم داشتهاند.
اما رمان «عشق بیپیرایه» کتابی است که مانند هر اثر دیگر باید آن را در ظرف زمانی خودش مورد بررسی قرار داد. تاکید بر این نکته از این جهت مهم است که ممکن است خواننده امروزی، بعد از خواندن این رمان، آن را اثری شعاری یا بیش از حد آرمانگرایانه ببیند. اما اگر امید و آرمانهای مردم لهستان را در سالهای دو دهه 1930 و 1940 در نظر بگیریم، و از طرفی به این نکته توجه داشته باشیم که واسیلوسکا به دلیل فعالیتهای ادبی و اجتماعیاش جوایز و نشانهای افتخار زیادی (از جمله نشان جمهوری لهستان) را دریافت کرد، متوجه دلیل استقبالی که آن سالها از آثارش از جمله «عشق بیپیرایه» شده، خواهیم شد.
شاید امروز که سالها از چاپ چنین رمانهایی میگذرد، فیلمها و رمانهای زیادی را با موضوع مشابه این اثر، دیده و خوانده باشیم. زن پرستاری که شخصیت فداکار و محبوبی نزد مجروحان و عموم مردم دارد، شوهری در جبهه جنگ دارد؛ عشق سوزانی بین این دو وجود دارد و خبر کشته شدن مرد به زن میرسد. بعد از مدتی مشخص میشود که مرد کشته نشده ولی به شدت مجروح اما ظاهرش از حالت قبلی خارج شده است. کشمکش بر سر مجروح بودن و بدترکیب شدن مرد است.
این رمان اثری درونگراست. چون زن و مرد داستان، نماینده مردمان لهستان جنگزده هستند. مردم آن روزگار با این شخصیتها همذاتپنداری کردهاند و سطر به سطر این رمان درونگرای توصیفی را، به یاد قهرمانانشان خواندهاند. توصیفات در برخی مقاطع طولانی و خستهکننده است اما همانطور که در ابتدای نوشتار اشاره شد، هر اثری را باید در ظرف زمانی خود سنجید و زمان تولید این اثر هم، سالهای جنگ جهانی و اوج ظلم آلمانها به مردم لهستان است. البته دشمن، حضوری در این رمان ندارد اما آنچه از دشمن در این رمان وجود دارد، لطمه و خسارتی است که وارد میکند.
گره اصلی، آنجایی به کار زده میشود که مرد زخمی از کار افتاده، برگشته و زن باید بین او و عاشق قدیمیاش یکی را انتخاب کند. «عشق بیپیرایه»، اثری عامهپسند نیست. قلم زنانهاش را نیز نمیتوان تشخیص داد چون نویسنده کفه احساسات و حق و حقوق زنانه را سنگین نکرده و به همان میزان که برای درونیات شخصیت زن، جای توصیف و مانور گذاشته، از احساسات مرد داستان نیز گفته است.
البته شخصیت اصلی اثر، ماریا یا همان پرستار جنگی است و سهمش از سطور رمان، بیشتر است اما نویسنده به همان میزان که در عمق احساسات ماریا نفوذ کرده، عمق وجود و تفکرات مرد را نیز به رشته تحریر درآورده است. در مجموع این رمان، یک اثر زنانه به این معنی که یک زن آن را نوشته، است ولی عناصر زنانگی این متن چندان آشکار و رو نیست بلکه دغدغههایی بالاتر از این و در سطح ملی دارد.
مطالعه این اثر برای علاقهمندان به رمانهای جنگی به ویژه مقطع تاریخی جنگ جهانی، برای آشنایی با آثاری که فیلم و آثار نمایشی زیادی با الهام از آنها ساخته شده، توصیه میشود. «عشق بیپیرایه» با ترجمه کریم کشاورز توسط انتشارات بوتیمار به چاپ رسیده است.
----------------------------------------
صادق وفایی
نظر شما