۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۹:۱۶

بهرام ریحانی در تنهایی با سرطان مبارزه می‌کند/ دست‌هایی که به آسمان بلند است

بهرام ریحانی در تنهایی با سرطان مبارزه می‌کند/ دست‌هایی که به آسمان بلند است

بهرام ریحانی هنرمند پانتومیم که این روزها شیمی‌درمانی شرایط جسمانی او را تحت‌تأثیر قرار داده همچنان در تنهایی با سرطان مبارزه می‌کند اما از تنها گذاشتن زنده‌یاد مجید بهرامی از سوی بخشی از خانواده تئاتر دلگیر شده است.

به گزارش خبرنگار مهر، وقتی گوشی تلفن همراه خود را جواب می‌دهد، صدایش آرام است و همراه با درد. سرفه‌های شدیدی دارد که باعث شده دکترهای معالج‌اش تصمیم بگیرند بعد از انجام آخرین مرحله شیمی‌درمانی از دوره اخیر درمانی، سی تی اسکن و نمونه برداری از ریه او داشته باشند.

سرفه‌های ریحانی در گوشی تلفن می‌پیچد و چنان پرده گوش را به لرزه می‌اندازد تا فراموش نشود که مبارزه با سرطان ادامه دارد و این ماراتن بعد از مجید بهرامی، با بهرام ریحانی حتی با ماسک اکسیژنی که باید مدام همراه‌اش باشد و مصطفی عبدالهی حتی با استندی که برای دیالیز شدن در بدنش کار گذاشته‌اند، ادامه دارد.

ریحانی در فاصله کوتاه میان سرفه‌هایی که فریاد جسمی تنها در جنگ و جدال با لشکری نامریی است، مانند سکوتی که میان 2 نت موسیقی وجود دارد، جملاتی را بیان می‌کند که حاکی از آرامشی است که عمرش به ضربه سرفه‌ای بند است که بدون هیچ مهلتی اضافه، گلوی ریحانی را به شدت طی می‌کند تا به فریادی دیگر تبدیل شود.

ریحانی تا به امروز هیچ درخواستی برای خود نداشته اما از کوتاهی بخشی از خانواده تئاتر برای مجید بهرامی، کسی که دیگر در ماراتن یکجانبه با سرطان، با لبخندش او را همراهی نمی‌کند، دلگیر شده و این دلگیری به حدی است که بغض سنگینی را به او تحمیل می‌کند.

او که در بدترین شرایط جسمانی باز هم امید دارد و مخاطب خود را دلگرم می‌کند به جمله‌ای با محتوای اینکه «سرطان بالا و پایین دارد و گاهی وقت‌ها جسم را ضعیف می‌کند و گاهی وقت‌ها جسم را به حال خود رها می‌کند»، خون خود را رنگین‌تر از بچه‌هایی نمی‌داند که در سکوت و تنهایی و بدون هیچ بازتاب رسانه‌ای، خاموش می‌شوند.

سرفه‌ها ادامه دارند و برخی مواقع سکوت میان نت‌ها کوتاه‌تر از قبل می‌شود اما ریحانی از طرحی می‌گوید که برخی مواقع که سرطان مجالی کوتاه دهد، نوشتن آن را بر عهده می‌گیرد و هر چند که قلم وزنه‌ای سنگین در دستانش می‌شود اما نوشتن از واقعیت‌های زندگی خود از اسفندماه سال 92 تا لحظه حاضر را رها نمی‌کند.

دوربین‌های تلویزیون وقتی باید باشند، غایبند

باز هم سرفه‌ها ادامه دارند و تا ترکاندن بغض سنگینی که بر گلوی ریحانی نشسته، از میدان به در نمی‌روند و سرانجام به مقصود خود می‌رسند. ریحانی از تنهایی مجید بهرامی روی تخت بیمارستان در نبود دوربین‌های برنامه‌ای تلویزیونی می‌گوید که به نام تئاتر است اما هنرمندش را نادیده گرفت آن هم زمانی که او نیاز به دیده شدن داشت تا بداند فراموش نشده است و دلگرم شود.

او از تنهایی مجید بهرامی می‌گوید در نبود امضاهای هنرمندان تئاتری که از خانه تئاتر گرفته تا خانواده‌های تئاتر، می‌توانستند با نقش بستن آن‌ها به روی تکه‌های کاغذ، به مجید بهرامی دلگرمی دهند.  

​ریحانی بیماری سرطان را لشکری نامریی از سیاهی توصیف می‌کند که باید با دست خالی به جنگ حریفی تا مغز و استخوان مسلح رفت، تنها دلگرمی مبارز این ستیز نابرابر حضور افرادی است که با عشقی مشترک بودن خود را ثابت کنند و عرصه را خالی نگذارند.

دست‌هایی که به سوی آسمان بلند است

او که خود تبدیل به فریاد شده است و سرفه‌ها را یارای همپایی با این فریاد نیست، از علیرضا نادری می‌گوید که به او یادآور شده تا دست‌هایش را هیچگاه به سوی افق دراز نکند و تنها دست‌هایش را عمود بر زمان و مکان، رو به آسمان دراز کند.

فریاد بهرام ریحانی آرام می‌شود و گستاخی سرفه‌ها بیشتر، او سکوت میان 2 نت را رعایت می‌کند اما 2 نت به فاصله خود قانع نیستند. ریحانی به تنهایی خود بر می‌گردد تا در تنهایی به مبارزه خود ادامه دهد، مبارزه‌ای که حضور در میدانش کار آسانی نیست. سرفه‌ها ادامه دارند...

کد خبر 2422411

برچسب‌ها