به گزارش خبرنگار مهر، احمد اولین خلبان هوانیروز بود که در آزمون ورودی از بین ۶۰۰ نفر اول شده بود و در دو کلاس خلبانی رنجر۲۱۴ و کبری شرکت کرد و هر دو کلاس را گذراند و در نهایت هلیکوپتر کبری را برای ادامه انتخاب کرد. آسمان غرب کشور، هنوز دلاورمردی های شیرودی و کشوری را به خاطر می آورد و در سوگ سیمرغ جنگ، مویه می کند.
۳۴ سال از شهادت سرداری می گذرد که کودکی اش را در شهر محروم کیاکلای مازندران گذرانده بود و با حضور در جبهه های نبرد، خواب را از چشمان دژخیمان ربوده بود، خلبان نام آشنایی که آوازه دلاورمردی هایش فراتر از مرزهای کشور هم رفته است و پس از شهادتش، صدام ملعون و رژیم بعث یک هفته به جشن و شادمانی پرداختند.
احمد در یکی از روزهای خدا و در سال ۱۳۳۲ در کیاکلای مازندران چشم به دنیا گشود. به گفته مادرش، فاطمه سیلاخوردی، احمد در آزمون ورودی به دانشگاه در رشته صنایع غذایی در دانشگاه سراسری قبول می شود اما از رفتن به دانشگاه منصرف می شود و پس از آنکه متوجه می شود برای اولین بار هوانیروز ارتش اقدام به جذب نیرو می کند، راهی تهران می شود.
وی در گفتگو با خبرنگار مهر ادامه می دهد، ما همواره آمادگی شهادت او را داشتیم چون هم خود می گفت و هم خواب های زیادی در مورد شهادت او دیده بودند.
مادر از آخرین دیدار فرزندش برایمان می گوید و ادامه می دهد: احمد عملیات های زیادی می رفت و می آمد، حتی سه بار هم زخمی شده بود. اما رفتارش در آخرین دیدار عادی به نظر نمی آمد، انگار خود با خبر شده بود که آخرین دیدار است، او هیچ وقت از شهادت در منزل سخن نمی گفت، می گفت من سعادت شهید شدن ندارم، چون اخلاص ندارم و هر وقت خالص شدم شهید می شوم.
مادر می گوید: احمد در آخرین دیدارش جور دیگری خداحافظی کرد، او که حتی از شهادت در منزل حرف نمی زد لحظه آخر به پدرش گفت: پدر دیگه شما مرا نمی بینید. هنوز یک ماه از رفتنش نگذشته بود که خبر شهادتش را آوردند.
حماسه سیمرغ در پاوه
امیر احمدرضا پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران که روز گذشته در یادواره شهدای شهرستان سیمرغ و سالگرد شهادت شهید کشوری سخن می گفت، به دلاورمردی های شهید کشوری اشاره می کند و می گوید: خلبانان تیزپرواز هوانیز و شهید کشوری در دوران جنگ سد دشمنان را می شکستند و امدادرسانی می کردند و صدمات جبران ناپذیری را به دشمنان وارد می کردند.
وی به ذکره خاطره ای از منطقه عملیاتی پاوه اشاره می کند و می گوید: نیروهای ضد انقلاب تصمیم می خواستند بعد از مهاباد، پاوه را به تسخیر را درآورند. آنها می خواستند از تاریکی هوا استفاده کرده و با تسلط بر ارتفاعات شهر پاوه را تصرف کنند.
فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران با بیان اینکه در داخل پاوه نیز نیروهای محدودی وجود داشت، افزود: در این شهر شهید چمران و یارانش، سپاه و ارتش و نیروی محدود مردمی حضور داشتند که مهماتشان نیز رو به پایان بود و ضد انقلاب با انواع و اقسام سلاح ها، شهر را هدف قرار گرفته بود.
امیر پوردستان گفت: در چنین شرایطی شهید فلاحی که آن زمان فرمانده نیروی زمینی بود، خود را به پایگاه کرمانشاه می رساند و خلبانان را جمع می کند.
به گفته فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، شهید فلاحی به خلبانان می گوید اگر امشب کاری برای رهایی پاوه صورت نگیرد، شهر سقوط می کند و در این بین، اولین خلبانی که اعلام آمادگی می کند، شهید کشوری بود.
وی یادآور شد: این اخلاص و برای خدا کار کردن سبب عنایت خداوند می شود و زمانی که شهید کشوری بر بالای پاوه قرار می گیرد و راکتهای ۲.۷۵ را شلیک می کند، همه راکتها به هدف می خورد و چنان سیلی به ضد انقلاب می زند که نمی توانند عملیاتشان را در شب اجرایی کند.
وی یادآور شد: کار بزرگ شهید کشوری از سقوط پاوه جلوگیری می کند و این نشان از اخلاص وی دارد.
شهید امیر فلاحی درباره شهید کشوری می گوید: "او از همان آغاز جنگ داخلی چنان از خود كیاست و لیاقت و شجاعت نشان داد كه وصفناكردنی است. یك بار خودش به شدت زخمی شد و هلیكوپترش سوراخ سوراخ، ولی او به فضل الهی و هوشیاری تمام، هلیكوپتر را به مقصد رساند در زمان جنگ هم، دست از ارشاد برنمیداشت و ثمره تلاشهای شبانهروزی او را میتوان در پرورش عقیدتی شیرمردانی چون شهید سهیلیان و شهید شیرودی دانست."
شهید شیرودی که خود نامدارترین خلبان جهان است درباره او گفته است "احمد استاد من بود. زمانی كه ارتش صدام به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن تركشی بود که با گلوله ضد انقلاب وارد از سینه اش شده بود اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد. به او گفته بودند كه بماند و پس از اتمام جراحی برود، اما او جواب داد: وقتی كه اسلام در خطر باشد، من این سینه را نمیخواهم. "
بالاخره نیایشهای شبانهاش به درگاه احدیت مورد قبول واقع شد و هنگامی که از یك مأموریت بسیار مشكل، پیروزمندانه باز میگشت، در دره «میناب» ایلام مورد حمله نابرابر چند هواپیمای جنگی دشمن قرار گرفت و در حالی كه بالگردش در اثر اصابت راكتها به شدت در آتش میسوخت، آن را تا موضع خودی رساند و آنگاه در خاك وطن سقوط كرد و شربت شیرین شهادت را مردانه نوشید.
نظر شما