به گزارش خبرنگار مهر، همایش یک روزه «جامعه و تعلیم و تربیت» به کوشش دانشگاه خوارزمی روز چهارشنبه ۶ اسفندماه در این دانشگاه برگزار شد. این همایش در قالب دو نشست در صبح و یک نشست در نوبت عصر برگزار شد و پس از برگزاری نشستهای علمی، نکوداشتی در تقدیر و قدردانی از کوششهای دکتر علی شریعتمداری که دارای نشان درجه یک تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران است، برگزار شد. در این نکوداشت، دکتر علیاصغر فانی وزیر آموزش و پرورش دولت یازدهم، دکتر رضا داوری اردکانی ریاست فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و دکتر احمد احمدی رئیس سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت) به تقدیر از دکتر علی شریعتمداری پرداختند.
در همایش «جامعه و تعلیم و تربیت» که با هدف گرامیداشت تلاشهای علمی و مدیریتی دکتر علی شریعتمداری برگزار شد در کنار نقد و ارزیابی آثار و آرای این استاد فرزانه و رئیس سابق فرهنگستان علوم جمهوی اسلامی ایران به بررسی جنبههای روانشناختی و جامعهشناختی تعلیم و تربیت در جامعه امروز ایران پرداخته شد.
از جمله اساتیدی که در نوبت صبح این همایش به ارائه مقاله پرداختند دکتر رضا منصوری عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف با مقاله «تحولات تاریخی تعلیم و تربیت در ایران و آینده آن» و دکتر مرتضی منطقی عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی با مقاله «بررسی تحولات هویتی جوانان بعد از انقلاب اسلامی» بودند. در ادامه گزارش مختصری از سخنرانی این دو پژوهشگر را ملاحظه میکنید.
دکتر رضا منصوری سخنانش را با بیان این نکته شروع کرد که برای من زبان و ساختار ذهنی، امور بسیار مهمی هستند. ما انواع و اقسام واژگان فلسفی و مفاهیم نظری درباره آموزش و پرورش را میشنویم که از جهانی دیگری به سمت ما آمده است و ما هیچ کدام را ابداع نکردهایم. ساختار ذهنی ما ایرانیان با این مفاهیم آشنا نیست؛ به این معنا که ممکن است ما چنین مفاهیم و واژگانی را آموزش ببینیم یا آموزش بدهیم ولی ساختار ذهنی ایرانیان به خاطر این ۸۰۰ سالی که از نیمه دوم قرن پنجم در یک نوع انجماد فکری فرو رفته، بسیار مشکل این مطالب را درک میکند بنابراین من یک نوع آسیبشناسی معناشناختی میکنم از مفاهیم مختلفی که در این زمینه به کار میبریم.
وی افزود: وقتی ما میگوئیم تعلیم و تربیت یا آموزش و پررش، منظور ما به طور شفاف از تعلیم و تربیت چیست؟ یا وقتی از تحول بنیادین در آموزش و پرورش یاد میکنیم، چه منظوری از تحول داریم؟ اعتقاد دارم ما در ایران هنوز نمیدانیم که فرزندانمان را برای چه هدفی آموزش میدهیم و میپرورانیم؟ در این صورت، توقع تحول بنیادین آموزش و پرورش، توقع بیموردی است.
این استاد دانشگاه صنعتی شریف سپس به نقد بستههای سیاستی و اسناد آموزش و پرورش پرداخت و گفت: در حال حاضر ما یک سری اسناد بالادستی برای آموزش و پرورش داریم که بیانگر میانگین تفکر ما در ایران است. من دو سند «تحول بنیادین آموزش و پرورش» و «برنامه درسی ملی» را مرور کردم و به نکاتی درباره آنها میپردازم. این دو سند، اسنادی است که چندسالی مصوب شده و باید در نظام آموزش و پرورش کشور اجرا شود که البته به میزانی نیز اجرایی شده است.
وی تصریح کرد: اگر شما سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را نگاه کنید خواهید دید که حدود ۱۰۰ راهکار در این سند پیشنهاد شده که مشخص نیست کدام را با چه اولویتی باید اجرا کرد و همین وضعیت، امکان اجراییشدن سند را مخدوش میسازد. بحث بر سر این است که آیا این سند منجر به تحول در آموزش و پرورش میشود؟ آیا چنین سندی از اساس میتواند تحولی را در آموزش و پرورش به دنبال داشته باشد؟
دکتر منصوری در ادامه افزود: در مقدمه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش گفته شده است: تحقق ارزشها و آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی مستلزم تلاش همهجانبه در تمام ابعاد فرهنگی، علمی، اجتماعی و اقتصادی است. عرصه تعليم و تربيت از مهمترين زيرساختهای تعالی همهجانبه كشور و ابزار جدی برای ارتقای سرمايه انسانی شايسته كشور در عرصههای مختلف است. تحقق آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی ايران مانند احيای تمدن عظيم اسلامی، حضور سازنده، فعال و پيشرو در ميان ملتها و كسب آمادگی برای برقراری عدالت و معنويت در جهان، در گرو تربيت انسانهای عالم، متقی و آزاده و اخلاقی است.
وی اظهارداشت: تعليم و تربيتی كه تحقق بخش حيات طيبه، جامعه عدل جهانی و تمدن اسلامی ايرانی باشد در پرتو چنين سرمايه انسانی متعالی است كه جامعه بشری آمادگی تحقق حكومت جهانی انسان كامل را يافته و در سايه چنين حكومتی، ظرفيت و استعدادهای بشر به شكوفايی و كمال خواهد رسيد.
عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف در این باره بیان کرد: به کلمات کلیدی این متن همچون حیات طیبه دقت کنید، این کلمات چه ارتباطی با آموزش و پرورش دارند و اگر ارتباطی هم دارند چه فلسفهای در پشت سرش قرار دارد؟ آیا ما افراد را آموزش میدهیم که «انسان کامل» شوند که چنین چیزی در این اسناد بیان و خواسته شده است؟ آیا جامعه مطلوب ما جامعهای است که انسانهایش، انسان کامل باشند یا این که باید به دنبال جامعهای کامل از انسانهای ناقص رفت؟
نویسنده کتاب «چهار سال در وزارت عتف» افزود: سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش در تعریف نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی بیان میکند: نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی «نهادی است اجتماعی و فرهنگی و سازمانيافته که به عنوان مهمترين عامل انتقال، بسط و اعتلای فرهنگ در جامعه اسلامی ايران، مسئوليت آمادهسازی دانشآموزان جهت تحقق مرتبهای از حيات طيبه در همه ابعاد را برعهده دارد که تحصیل آن مرتبه برای عموم افراد جامعه لازم یا شایسته باشد. دستیابی به این مرتبه از آمادگی برای تكوين وتعالی پيوسته هويت دانشآموزان (با تأكيد بر وجوه مشترك انسانی، اسلامي و ايراني) ضمن ملاحظه ویژگیهای فردی و غیرمشترک و نیز در راستای شکلگیری و اعتلای مداوم جامعه صالح اسلامی مستلزم آن است که تربیتیافتگان این نظام شایستگیهای لازم برای درک و اصلاح مداوم موقعیت خود ودیگران را بر اساس نظام معیار اسلامی کسب نمایند».
وی ناظر به این تعریف تأکید کرد: معنای این اسناد و این ادبیات سندنویسی چیست؟ ما با این تعاریف چه میخواهیم بکنیم؟ این متن، یک سند راهبردی است که از دید من یک سند مخضرمگونه است. مخضرم به شاعران عربی گفته میشود که قسمتی از عمر خود را در عصر جاهلیت و قسمت دیگر را در دوره اسلام گذرانده و در هر دو دوره اشعاری سرودهاند. از همینرو میتوان گفت این سند را گروهی نوشتند که معلوم است از یک سو عبارات و مفاهیم مدیریتی از قبیل چشمانداز، ماموریت و راهکار اجرایی را میدانند و از سوی دیگر مطالب و مفاهیم شیرینی که ثمره بیان عده زیادی است را گردآوری کرده و در آن ادبیات و قالب مدیریتی ریختهاند که سند بیمعنایی را به وجود آورده است.
دکتر منصوری در بخش دیگری از سخنان خود به برنامه درسی ملی اشاره کرد و گفت در این سند بیان شده: «مبانی فلسفی و علمی این برنامه همانند سایر اسناد همطراز خود مبتنی بر مبانی نظری سند تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی (مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی) میباشد».
وی پس از اشاره به این بند از برنامه درسی ملی بیان کرد در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هیچ تفکر فلسفی و مبانی نظریای ذیل راهکارها قید نشده است. ما با کدام فلسفه تربیتی تحول در آموزش و پرورش را دنبال میکنیم؟
گفتنی است دکتر منصوری در حالی است چنین سخنانی را ایراد و تأکید کرد: سند تحول بنیادین آموزش و پرورش فاقد مبانی نظری است که «مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی» در سال ۱۳۸۹ تأیید و منتشر شد. اين مبانی، محصول بازبينی و تكميل گزارش نهايی پژوهش «تلفيق يافتههای مطالعات نظری طرح سند ملی آموزش و پرورش» بوده است که توسط اعضای کارگروه تلفيق نتايج مطالعات نظری با پشتيبانی دبيرخانه شورای عالی آموزش و پرورش در سالهای ١٣٨٩-١٣٨٦ انجام يافته و به نتيجه رسيده است. مفاد مجموعه مذکور طی جلسات ٨٠١ تا ٨٠٨ «شورای عالی آموزش و پرورش» مورد بررسی و تأييد کلی اين شورا قرار گرفت و مبنای اصلی بررسی و تصويب «سند تحول راهبردی در نظام تربيت رسمی وعمومی جمهوری اسلامی ايران» در جلسات بعدی اين شورا بوده است.
دکتر منصوری سپس با اشاره به چشمانداز سند برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد در چشمانداز این سند بیان شده است: برنامههای درسی و تربیتی آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران در راستای فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی، با تکیه بر میراث گرانبها و ماندگار رسول الله(ص) - قرآن کریم و عترت(ع)- تحقق جامعه عدل مهدوی(عج) و چشمانداز نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی در افق ۱۴۰۴ با بهرهگیری از الگویی پیشرفته و بومی زمینه تربیت نسلی موحد، مؤمن و معتقد به معاد و آشنا و متعهد به مسئولیتها و وظایف در برابر خدا، خود، دیگران و طبیعت، حقیقتجو و خردمند، دانشپژوه و علاقهمند به علم و آگاهی، عدالتخواه و صلحجو، ظلمستیز، جهادگر، شجاع و ایثارگر و وطندوست، مهرورز، جمعگرا و جهانیاندیش، ولایتمدار و منتظر و تلاشگر در جهت تحقق حکومت عدل جهانی، با اراده و امیدوار، خودباور و دارای عزت نفس، امانتدار، دانا و توانا، پاکدامن و با حیا، انتخابگر و آزادمنش، متخلق به اخلاق اسلامی، خلاق و کارآفرین، مقتصد و ماهر، سالم و با نشاط، قانونمدار و نظمپذیر، وفادار به ارزشهای اسلامی، ملی و انقلابی و آماده ورود به زندگی شایسته فردی، خانوادگی و اجتماعی بر اساس نظام معیار اسلامی را فراهم میسازد.
وی در نقد این نوع چشماندازنویسی بیان کرد: این چه نحو نگارش چشمانداز است و با این چشمانداز چه میتوان کرد؟ قرار نیست فهرست کاملی از باورها و اعتقادات اسلامی را در یک متن مدیریتی و سند سیاستی تکرار کنیم ولی این اشتباه را مرتکب میشویم. آیا چنین چشماندازی میتواند به نظام آموزش و پرورش ما کمک کند؟
بررسی تحولات هويتی جوانان بعد از انقلاب اسلامی
پس از این، دکتر مرتضی منطقی به ارائه مقالهای با عنوان «بررسی تحولات هويتی جوانان بعد از انقلاب اسلامی» پرداخت.
وی در این سخنرانی، پنج نوع هویت را در جوانان ایرانی نام برد و اشاره کرد: «هويت زود بسته شده»، «هويت سردرگم»، «هويت پنهان»، «هويت دوپاره» كه به «هويت دو وجهی» میانجامد و «هويت معارض فرهنگی» انواع هویتهایی است که جوانان ایرانی در سه دههای که پشت سر گذاشته شده از سر گذراندهاند.
منطقی درباره هویت زود بسته شده بیان داشت: جوانان ايرانی با وقوع انقلاب اسلامی، از سويی تحت تأثير رهبری كاريزماتيك امام و فضای پرشور انقلاب كه با نفی ارزشهای جامعه پيشين، از جامعهای با ارزشهای متفاوت سخن میگفت و از سوی ديگر تحت تأثير آرمانگرايی ذاتی خود و گشودهشدن عرصههای جديد برای تحقق عينی نوعدوستی و خيرخواهی درونی خويش در عرصههای انقلاب فرهنگی، جهاد سازندگی و جنگ تحمیلی، تحقق هويت مورد علاقه خويش را با آنچه رهبران انقلاب از آن ياد میكردند، يكی میديدند و از اين رو از هويتی كه رهبران انقلاب برای وی تعريف كردند، استقبال به عمل آوردند. وی بیان داشت برای نامگذاری هويتی که در این دوره تکوین یافته میتوان از مفهومپردازیهای «جيمز مارسيا» وام گرفت و از آن با عنوان هويت «زود بسته شده» ياد کرد.
این پژوهشگر سپس افزود: پس از گذشت قريب به يك دهه از پيروزی انقلاب، جوانان با خاتمه جنگ، در عمل وارد دومين عرصه تحول هويتی خويش شدند كه از آن میتوان با عنوان «هويت سردرگم» ياد كرد. هويت سردرگمی كه نتیجه تعارضهای داخلی و خارجی جامعه ايران بود، جوانان را برآن داشت كه بهتدريج به قرائتی متفاوت از نسل پيشين خويش در زمينههای فرهنگی، اجتماعی، عقيدتی و سياسی برسند.
از نگاه دکتر منطقی سومين تحولی كه در جريان تحولات هويتی جوانان ايرانی پس از انقلاب مشاهده میشود، شكلگيری «هويت پنهان» در آنان میباشد. جوانان در اين مرحله از سويی خود را با تضعيف روابط خانوادگی، ضعف مفرط نهادهای فرهنگی جامعه، نهادهای فرهنگی آموزش و پرورش و نهادهای فرهنگی دانشگاههای كشور مواجه میديدند و از سوی ديگر جذابيتهای فضای مجازی كه در آن برخلاف روابط عمودی بزرگسالان با جوانان در جامعه، روابط افقی است و بزرگسالان در آن در سطح پايينتری از جوانان قرار میگيرند، روبهرو میبينند.
نویسنده کتاب «آموزش غیررسمی» از چهارمين مرحله تحولی در تحولات هويتی جوانان با عنوان تحقق «هويت دوپاره» و «دوزيست» كه در ادامه به «هويتی دو وجهی» میانجامد، ياد كرد. به اين معنا كه جوانان با ملاحظه فروكشكردن جو انقلابی جامعه، افزايش نرخ بیكاری جوانان بهویژه در بین جوانان دانشگاهی، افزايش فشارهای اقتصادی و پاسخ نيافتن هيجانجويی آنان در جامعه، در عمل هويتی دوپاره و دوزيست را از خود به معرض ديد گذاشتند، به اين معنا كه آنان ضمن رفتار به صورت معمول در جامعه، در فضای مجازی به نوعی با به نمايش گذاشتن عصيانگری خويش، هویت و «خود» متفاوتی را از خويش به معرض ديد میگذارند.
دکتر مرتضی منطقی یادآور شد: بررسی شواهد گردآمده از سطح جوانان حكايت از آن دارد كه هويت دوپاره يا دوزيست اخير در گذر زمان به هويتی دو وجهی میانجامد، به اين معنا كه جوانان از سويی بر لذتگرايی خويش صحه نهاده و از سوی ديگر رعايت اخلاق اجتماعی را سرلوحه امور خود قرار میدهند.
این استاد دانشگاه خوارزمی از آخرين مرحله تحولی از تحولات هويتی جوانان با عنوان «هويت معارض فرهنگی» ياد كرد و هشدار داد: پديدههايی مانند «ازدواج سفيد» در جامعه، از بروز هويت معارض فرهنگی در سطح جوانان خبر میدهد.
وی در جمعبندی مقاله «بررسی تحولات هويتی جوانان بعد از انقلاب اسلامی» اشاره داشت: به تعبير ديگر بعد از گذشت ۳۶ سال از وقوع انقلاب اسلامی، هويت زود بسته شده نخستين جوانان پس از رسيدن به نوعی سردرگمی، به هويتی پنهان بدل شد. در ادامه نيمه پنهان هويت آنان، بارزتر گرديده و هويتی دوپاره را در آنان به معرض ديد نهاد و درحال حاضر شاهد بروز جوانههای هويت وحدت يافته و معارض به لحاظ فرهنگی در سطح جوانان هستيم.
نظر شما