خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: آسیب شناسی مشکلات صنفی صنعت ترجمه و راهکارهای مربوط به آن، موضوعی بود که پیش از این با پیمان خاکسار به عنوان یکی از مترجمان جوان و آتیه دار کشور، درباره اش به گفتگو نشستیم. گفتگو با خاکسار اولین گفتگو از سری مصاحبه هایی درباره صنعت ترجمه و مشکلات صنفی آن در کشور بود و حالا دومین قسمت از این مصاحبه ها در ادامه انتشار گفتگوی اول، در خروجی خبرگزاری مهر قرار می گیرد.
دومین مصاحبه از سری مصاحبه های مذکور با اسدالله امرایی، مترجم شناخته شده ادبیات انگلیسی انجام شده و در آن، درباره مسائلی از جمله مسائل صنفی، موازی کاری، عدم رعایت مساله کپی رایت و ... صحبت شده است.
ابتدای گفتگو با مساله ترجمه و مترجمی به عنوان یک شغل اختصاص دارد و بعد از آن وارد حیطه مسائل صنفی شدیم. این که ناشرها هم در این میان باید چه بکنند، از دیگر مسائلی است که در گفتگو با امرایی، به آن اشاره شد.
مشروح متن این گفتگو در ادامه می آید:
* با توجه به اینکه مترجمی در دنیا از عناوین شغلی است، آیا در ایران به عنوان شغلی مستقل به آن پرداخته می شود؟ به عبارتی مترجمی در ایران حرفه و صنفی تخصصی است یا خیر؟
به عنوان حرفه و تخصص در اشکال عمومی و رسمی مترجمی یک شغل مستقل است. ما مترجم رسمی داریم یا مترجم همزمان یا در ادارات دولتی پست سازمانی با عنوان مترجم داریم؛ هرچند زیاد شناخته شده نباشد. اما درمورد مترجم ادبی موضوع اندکی متفاوت است. البته کسانی در کشور هستند که صرفاً به کار ترجمه ادبی مشغول اند و از همین راه هم امرار معاش می کنند. عده ای هم کار ترجمه ادبی برایشان بیشتر تفنن محسوب می شود. به این معنی که درآمد و شغل اصلی آنان چیز دیگری است و در کنار آن به این نوع ترجمه هم می پردازند.
مترجمی در این معنی چیزی شبیه به حرفه نویسندگی است و وابسته به صنعت نشر و حواشی آن. به هر حال با توجه به وضعیت چاپ و نشر در کشور اگر بخواهیم به فعالیت هایی چون نویسندگی و مترجمی از نوع ادبی بعنوان یک شغل نگاه کنیم، عملا ً نمی توانیم مشخصه های یک حرفه را در آن مشاهده کنیم. چون ممکن است مترجمی که اثری را ترجمه کرده سال ها طول بکشد تا کارش به چاپ برسد و این یعنی عدم بازده اقتصادی در زمان مناسب. بنابراین مترجم نمی تواند به آن به عنوان شغلی نظر داشته باشد که ممر درآمد بوده و منبع تأمین هزینه های زندگی است. این در حالی است که شرط عمده و اول برای شغل محسوب شدن یک فعالیت، تأمین مادی حاصل از آن خواهد بود. پس از آنجا که مترجمی به ویژه در حوزه ادبی حائز چنین شرایطی نیست، بنابراین مشخصه صنف و شغل مستقل را چندان نمی شود به آن نسبت داد. خوب چه طور ممکن است اثری که باید مدتی در مراکز نظارتی بماند، بعد زمانی را برای طی مراحل چاپ از سر بگذراند و تازه روانه بازار کتاب شده و به فروش گذاشته شود - آن هم در شرایط بازار کتاب کشور ما - در این مدت اگر مترجم شغل دیگری نداشته باشد که بتواند به پشتوانه آن گذران زندگی کند، فکر کنید چه اتفاقی خواهد افتاد. پس می توان ادعا کرد با وجود اینکه مترجمی در ایران یک عنوان شغلی مستقل است، اما در شرایط کنونی و حداقل برای شاخه ادبی نمی توان جایگاه مستقل شغلی را متصور بود.
* به نظرتان مترجمان به عنوان عاملین فرهنگی کشور، امروز از جایگاه شغلی مناسب و امتیازات صنفی کافی برخوردارند؟
متأسفانه برای حرفه مترجمی انسجام صنفی چندانی وجود ندارد و اتحادیه و صنف مستقلی هم نیست که بتوان برای امور مترجمین بدان رجوع کرد یا حداقل شناخته شده نیست. درست مانند حرفه نویسندگی که آن ها هم دچار همین معضل اند. بنابراین به عنوان یک صنف در حاکمیت شناخته نمی شوند. در میان اهل فرهنگ البته جایگاه خاص خود را دارند و بسته به نوع و کیفیت کارشان از از ارج و منزلت برخوردار هستند.
* اگر بخواهید در مورد صنف ترجمه در کشور آسیب شناسی داشته باشید، دغدغه های حال حاضر مترجمان را به لحاظ شغلی چه مواردی می دانید. به عبارت دیگر، واقعیت امر آن است که امکانات مسلم صنفی مثل بیمه؛ مسکن؛ امکانات رفاهی؛ آموزشی؛ ارزشیابی های کیفی علمی، حرفه ای و مستدل؛ و در کل حمایتهای حقوقی و قانونی برای مترجمین وجود ندارد. شما به عنوان یک مترجم صاحب تجربه چه پیشنهادی برای تحقق نیازهای صنفی این حرفه دارید؟
ببینید من خیلی نمی خواهم وارد بخش حقوقی و قانونی شوم، اما آنچه که به نظرم می رسد فکر می کنم قابلیت بحث در این حوزه را داشته باشد.
یکی از دغدغه های امروز مترجمان، موضوع ترجمه های مکرر و موازی کاری در بحث ترجمه است که هیچ ساز و کاری برای آن وجود ندارد و خود باعث نابسامانی بازار کار ترجمه می شود و از آنجا که هیچ نظارتی هم بر این موضوع وجود ندارد، حقوق مادی و معنوی مترجم اغلب نادیده گرفته می شود. البته من مخالف انجام ترجمه های مکرر نیستم و معتقدم اگر در جای درست خود استفاده شود می تواند منشأ اثر باشد. اما موازی کاری در ترجمه متون، این حرفه را دچار آشفتگی می کند و باید برای آن چاره ای اندیشید.
به عنوان مثال اگر قانون کپی رایت در ایران اجرا شود می تواند راهکاری برای حل این معضل باشد. چون در این صورت مترجم برای ترجمه اثر مجبور است از نویسنده و کارگزار او در حوزه نشر اجازه داشته باشد و فی مابین طرفین هم قرارداد قانونی مقرر می شود و لذا حقوق مرتبط هم الزام آور خواهد بود و نمی توان از آن عدول کرد. ضمناً برای کارگزار ترجمه هم فرصت انتخاب مترجم به وجود می آید و عملاً ترجمه آثار، صاحب روندی قانونی شده و حالت به سامان تری می یابد. زمانی که تابع چنین قانونی (یا چیزی شبیه آن) باشیم، معضل ترجمه های مکرر محدود و در نهایت از بین خواهد رفت. وضع و تابعیت از چنین قوانینی نوعی حمایت شغلی محسوب می شود. البته باید دانست این قانون و امثال آن قوانینی حاکمیتی بوده و باید مصوب شوند و اینگونه نیست که بگوییم چون من آن را اجرا می کنم، برقرار است! هستند کسانی از مترجمان و ناشران که خود را ملزم به امثال این قانون می دانند و عملاً حق ترجمه اثر را خریداری می کنند، اما این کافی نیست و باید قانون شود. چون در غیر این صورت، افراد مقید به این قانون متضرر می شوند و دیگران بدون توجه به این حق، به ترجمه آثار مبادرت می ورزند که خود تبعات منفی مادی و معنوی بسیار به ویژه برای افراد قانون مدار به دنبال خواهد داشت. این یعنی در ایران مالکیت معنوی خاصی برای ترجمه آثار وجود ندارد که خود اشکالی بر امنیت شغلی و مؤید عدم رعایت حقوق حقه مترجم اثر خواهد بود، بنابراین لازم است در این مورد تدبیری قانونی و الزام آور اندیشیده شود.
نکته دیگری که می توان از آن به عنوان دغدغه شغلی مترجم و بالطبع مشکل حال حاضر صنف ترجمه یاد کرد، موضوع نهاد ناظر بر ترجمه و ممیزی آثار است. چون به نظر می رسد این نهاد ناظر به جای درمان بودن، به آسیب بدل شده و اغلب به عنوان مانع عمل کرده و منشأ صدمات جدی به آثار می گردد. ترجمه دارای اصول و مبانی خاصی است که نمی توان پا از آن فراتر گذاشت. مترجم حقیقی خود را مقید به حفظ فرهنگ و نوشتار متن مبدأ می داند و با حذف و اضافات فرمایشی و دستوری و بدون ضابطه و مبتنی بر سلیقه که از سوی نهادهای نظارتی انجام می گیرد، دچار سردرگمی و تردید می شود. متأسفانه این نمونه ها بسیار است. باید اذعان داشت آن بخش از ادبیات که جنبه فرهنگی و ارزشی بالاتری دارد و از آثار شاخص و کلاسیک ادبی محسوب می شود و نویسندگان برجسته را به جامعه زبان ترجمه معرفی می کند در کمال شگفتی، بیشترین نظارت موشکافانه را از سر می گذراند.
جالب این که روی آثار نازل ادبی حساسیت و سخت گیری کمتری وجود دارد. به عنوان مثال الان ترجمه سه رمان از همینگوی بین شش تا هشت سال است که در اداره کتاب معطل مانده و اخیراً دو تا از آنها اجازه نشر یافته و یکی از آنها با نام «این ناقوس مرگ کیست؟» هنوز مجوز دریافت نکرده است. این کتاب با مضمونی ضد جنگ و مخالف مداخله بیگانگان در امور کشورها و از نویسنده ای صاجب نام است که سال هاست مجوز چاپ دریافت نمی کند و اجازه نشر آن منوط به حذف بخش های زیادی از کتاب است. باید دانست این یک اثر شاخص ادبی است و نمی توان در آن دست برد. آثار برجسته با نویسندگان شناخته شده را نمی توان و نباید به هر روی دستکاری کرد؛ چرا که این ها به مراتب تبعات گسترده تری را سبب می شوند. نکته قابل توجه دیگر که در حوزه ممیزی آثار ادبی دیده می شود این است که رویکردهای اعمال شده اغلب سلیقه ای است. مثلاً در ترجمه یک کتاب از یک مترجم دستور به حذف یک سری موارد خاص داده می شود و همان کتاب با مترجم و ناشر دیگر، چنین ایراداتی به آن وارد نیست. این یعنی اعمال سلیقه و برداشت شخصی افراد در مراکز نظارتی! این در حالی است که رسالت ترجمه انتقال فرهنگ و افکار ملل بوده و چنین نظارت های بدون ساز و کار مدون و مشخص برای آن نمی تواند کارآیی داشته باشد. این ها دغدغه هایی است که در تجربه حرفه مترجمی همه مترجمان با آن برخورد خواهند داشت و اگر قرار است آسیب شناسی صنفی انجام گیرد حتماً می باید در این مقولات نیز چاره اندیشی قانونی و حقوقی صورت پذیرد.
نکته دیگر اینکه ناشرین باید ملزم به بهره گیری از نیروهای متخصص در حوزه تولید کتاب از نویسنده و مترجم گرفته تا ویراستار و طراح و ... باشند تا آثار پاکیزه و بدون مشکل به خواننده ارائه شود. همه اینها مستلزم نظارت صحیح و قانون مدار بر پروسه تولید کتاب و ترجمه است. خوب همه اینها می تواند زیر نظر یک انجمن صنفی برای مترجمان انجام گیرد. چنین کاری امکان پذیر است.
مسأله دیگری که فکر می کنم باید به آن پرداخته شود لزوم رعایت اخلاق حرفه ای و ایجاد هماهنگی درون جامعه مترجمان کشور است؛ به این ترتیب که اصولی اخلاقی و حرفه ای برای آن تعریف شود. بنابراین لازم است برنامه ای چیده شود که کارهای فرهنگی به شکلی که امروز مشاهده می کنیم، رقابتی نباشند و این جز با برنامه ریزی صحیح و دقیق امکان پذیر نیست. من باب مثال می توان سازو کارهایی تعریف کرد که مترجمان بر مبنای آنها عمل کنند مثل این که هماهنگی هایی بوجود آید که چه کتاب هایی لازم است ترجمه شود؛ یا اطلاع رسانی هایی انجام شود تا اگر مترجمی کتابی را ترجمه می کند، همکار وی همزمان سراغ همان کار نرود.
البته نباید از حق بگذریم که در موارد این چنینی، خود مترجمان و جامعه هم نقش دارند. مثلاً هیچ علتی وجود ندارد که من سراغ کتابی بروم که مترجمی در حال ترجمه آن است و از آن ترجمه مجدد یا همزمان کنم؛ چنین عملی نه به لحاظ اخلاقی و نه از نظر حرفه ای توجیه پذیر نخواهد بود. یا اینکه نهادهای نظارتی در جامعه باید به این باور برسند که نمی توان برای خواننده آثار ادبی و علوم انسانی خط مشی فکری تعریف کرد. خواننده این آثار اغلب اثر ادبی، نویسنده و مترجم را خود انتخاب می کنند؛ در واقع کتابخوان حقیقی به نام نویسنده، نام مترجم، سابقه کتاب و حتی بنگاه نشر کتاب هم توجه دارد و بدون آگاهی قبلی سراغ آن نمی رود.
بنابراین به نظرم، تمرکز چاره اندیشی های دقیق و دلسوزانه در اموری که اشاره شد، می تواند به نظام مند کردن بازار آشفته کنونی ترجمه در کشور منجر شود.
* از دغدغه هایی که عنوان کردید، لزوم برنامه ریزی دقیق برای صنف ترجمه احساس می شود و مسلم هر برنامه ریزی الزام آوری باید از سوی یک متولی قانونی انجام پذیرد. جنابعالی آیا متولی صنفی خاصی برای ترجمه در کشور سراغ دارید و آیا وجود متولی برای ارجاع موضوعات صنفی را در کل لازم می دانید؟
تاکنون متولی خاصی برای ارجاع موضوعات صنفی مترجمان در کشور وجود نداشته و همان طور که قبلاً اشاره کردم، وجود یک متولی اگر نتواند همه معضلات را برطرف کند، می توان امیدوار بود حداقل برخی از آنها را برطرف کند.
* مطابق ماده ۱۳۱ قانون کار اتحادیه های صنفی، در اغلب حوزه ها ضامن حفظ و ارتقاء منزلت و منافع جامعه حرفه ای مربوطه اند. به نظرتان یک انجمن صنفی می تواند نقشی در بهبود وضعیت کنونی ترجمه و مترجمان در کشور داشته باشد؟ اگر نقش دارد، چگونه؟
به نظر من انجمن صنفی در واقع می تواند در احقاق حقوق مادی مترجمان، مثلاً در تنظیم قراردادها، حل موارد اختلاف میان مترجم و کارفرمای ترجمه، ارائه مشاوره های حقوقی صنف ترجمه و مانند آن می تواند مؤثر باشد. ولی شاید نتواند در بحث کیفیت آثار چندان ورود کند. خاطرم هست چند سال پیش مرکزی به نام «خانه ادبیات داستانی» تأسیس شد که با این که بازده خوبی هم داشت، متأسفانه چندان نپائید. لازم میدانم به فعالیتهای زنده یاد حسین ابراهیمی الوند و پیروز قاسمی اشاره کنم. این مرکز در حوزه ترجمه هم فعالیت های خوبی داشت، مثلاً کتاب هایی برای ترجمه به مترجمان پیشنهاد می کرد و کتاب های خارجی سفارش می داد و به مترجمان در تهیه کتاب و پیدا کردن ناشر کمک می کرد، اما در مباحث کیفی ترجمه دخالتی نداشت. البته این موضوع بیشتر به ذات عمل ترجمه که فعالیتی انفرادی است بر می گردد. کیفیت در ترجمه، بیشتر وابسته به فرد و تبحر اوست. البته با شکل گیری انجمن صنفی این امکان وجود دارد که بتوان به این مسائل هم ورود پیدا کرد. البته این موضوع را هم نباید فراموش کرد که متأسفانه اولین مدعی انجمن های صنفی حاکمیت و مدعیان حامی و کاسههای داغتر از آش است و با بروز مشکل، بلافاصله به محاق تعطیلی می روند تا صورت مسأله پاک شده باشد، نمونه بارز آن هم انجمن صنفی روزنامه نگاران یا خانه سینماست. با توجه به تجربه فعالیت انجمن های صنفی، حوزه عمل عمده این نهادها بیشتر مسائل حقوقی و قانونی شغل مترجمی خواهد بود، مگر تعاریف دیگری را بر آن مترتب دانست.
با توجه به تأسیس انجمن صنفی مترجمان شهر تهران در چند ماه اخیر، چه توصیه ای برای ایفای نقش بهتر و تأثیرگذارتر این متولی نوپای صنف ترجمه دارید؟
این که؛ به مباحث حقوقی مترجمان بپردازند و در تهیه کتاب برای مترجمان کمک کنند و ساز و کارهایی در حوزه حرفه مترجمی تعریف کنند که به ساماندهی اوضاع این بازار منجر شود. همچنین می توانند از تجربه بخش ترجمه «خانه ادبیات داستانی» که بانی آن زنده یاد آقای حسین ابراهیمی الوند بودند استفاده کنند و از رویکرد اتخاذی این مرکز به ترجمه تبعیت کنند که پیشنهاد اثر برای ترجمه و تهیه کتاب برای مترجمان را در دستور کار داشت. در صورتی که این کار با نیازسنجی همراه باشد، مسلم است که می تواند در بهبود اوضاع فعلی ترجمه خیلی مؤثر باشد.
نظر شما