مشرق نوشت: ابو عمر البغدادی (ابوعبدالله الرشید البغدادی، هلاکت۲۰۱۰)، که بنا به سوابق موجود، بنیان گذار «دولت اسلامی عراق و شام» محسوب میشود، ساختار کنونی اداره داعش را طرحریزی کرد. او که بنا به گزارشها، به سان بسیاری از چهرههای کلیدی داعش، جزو افسران ارتش بعث عراق بود، مجموعهای از شوراها را به عنوان ساختار سازمانی معین کرد که به این قرارند: شورای رهبری، شورای شریعت، شورای «شورا»(منظور مجمع مشورتی است) شورای نظامی، شورای امنیتی و تروئیکای شریعت (مفتیهای سه گانه). البته لازم به ذکر است که در سالهای پس از هلاکت ابوعمر البغدادی، و ارتقاء و گسترش گروه «دولت اسلامی عراق و شام»(داعش)، به لحاظ کمی و کیفی این شوراها دچار تغییراتی شدند( به ویژه از بعد از فتح ۴ استان عراق در تابستان گذشته). اکنون بر اساس قراین و گمانهزنیها، شورای مالی، شورای قضایی، شورای رسانه، شورای امور اطلاعاتی، شورای امداد جنگنجویان به ساختار قبلی اضافه شدهاند.
شورای شریعت: بنا به گمانهزنیها، خود ابوبکر البغدادی شخصا در رأس این شورا قرار دارد. دارای ۶ عضو است که با تشبه به «شورای ۶ نفره» تعیین خلیفه ایجاد شده است، که عمر ابن خطاب، در بستر مرگ شکل داده بود. دو کارویژه اصلی آن، یکی نظارت بر انطباق عملکرد شوراهای دیگر با شریعت، و دومی انتخاب خلیفه در صورت مرگ خلیفه کنونی است. به تعبیر بسیاری از کارشناسان غربی، شورای شریعت با وجود سهم کمتری که در اخبار مربوط به داعش دارد، حیاتیترین بخش این گروه است. نظارت بر خطابههای خود به اصطلاح «خلیفه ابراهیم» (ابوبکر البغدادی)، و سایر چهرههای کلیدی داعش، ابلاغ مجازاتها، مواعظ، حکمیت، نظارت بر رسانههای گروه، تدوین مواد آموزشی برای نیروهای تازه جذبشده و مشاوره به خلیفه برای تصمیمگیری درباره سرنوشت گروگانهای گروه، از جمله کارکردهای دیگر شورای شریعت به حساب میآید.
توصیههایی چون آتش زدن معاذ الکساسبه (خلبان اردنی) و سربریدن جیمز فولی آمریکایی، از توصیههای آن بوده است. یکی از مفتیهای جداشده از داعش، در مصاحبه با روزنامه الاخبار، گزارش داد که علاوه بر شورای اصلی، شوراهای کوچکتری در هر ناحیه وجود دارد که با هماهنگی با شورای اصلی، درباره امور همان ناحیه تصمیمگیری میکند. به گفته او، شورای اصلی دارای دو مفتی اصلی است که مفتی عراق و مفتی سوریه هستند. همین منبع، از فردی به نام «ابوعبدالله الکردی» به عنوان مفتی عراق نام برد.
یکی دیگر از به اصطلاح علمای سابق داعش، در مصاحبهای که به صورت ناشناس با الشرق الاوسط انجام داده، روابط حاکم بر شورای شریعت را این گونه توضیح میدهد:
"با وجود این که البغدادی در رأس شوراست، ولی همیشه نظر مفتیها را جویا میشود. همه مفتیها، از علمای برجسته هستند که درک عمیقی از دین دارند. همگی حافظ قرآن هستند و این درباره منابع اصلی حدیث هم صدق میکند - صحیح بخاری، صحیح مسلم، مسند ابن حنبل- ترمذی و ...- تنها برجستهترینها به شورا راه مییابند . در واقع آنها هستند که حکومت میکنند."
البته همین مسأله باعث شده که تنشها و چالشهایی هم میان اعضای خود این شورا، یا میان این شورای با سایر بخشهای داعش به وجود بیاید. به ویژه آن جا که این به اصطلاح علما هم نمیتوانند برای پارهای اعمال داعش توجیه شرعی پیدا کنند! یا زمانی که به توصیههای آنها به عنوان روحانیون برجسته از سوی سایر بخشها یا حتی خود مثلا خلیفه ترتیب اثر داده نمیشود. «هشام الهاشمی»، یکی از برجستهترین کارشناسان مسایل داعش و نویسنده کتاب «دنیای داعش» از برخی شیوخ شناخته شده دولت اسلامی نام میبرد که در سال ۲۰۱۴، بر سر همین مسایل از گروه فاصله گرفتند: ابوشعیب المصری، ابوسلیمان العتیبی، احمد المطیری، منیعه المنیعه و ابوهمام الشامی.
حتی به گفته هاشمی، برخی از آنها با نفس اعلام خلیفه از سوی گروه مخالف بوده و هستند، چرا که به اصطلاح حجت شرعی برای اعلام خلیفه نمیبینند. البته برخی روایتها حاکی از آن است که انتخاب البغدادی، بدون مشورت با شورای شریعت انجام گرفت. گرچه نیاز به یادآوری نیست که چنین اختلافاتی اگر وجود داشته باشد، بیشتر بر سر حدود قدرت و وزن کشی اختیارات در درون خود گروه است و وجه سیاسی دارد، وگرنه بسیاری از اعمال سبعانه و مخوف داعش از قبیل ذبح انسانها، مصلوب کردن، مثله کردن، به بردگی گرفتن و آتش زدن انسانهای زنده همگی با مهر تایید همین شورای شریعت انجام گرفته است. گویی اصولا برای سایر اعمال یک گروه خونخوار و شقی و قسی حجت شرعی و توجیهات منصوص وجود دارد، و اختلاف بر سر پارهای اعمال سلایق در اجراست!
به هر حال، خود این شورا از چند کمیته تشکیل شده است که شامل کمیتههای فتاوا، تحقیق، مدارس مذهبی، امر به معروف و نهی از منکر، مساجد و قضاوت میشود. مثلا کمیته مدارس مذهبی مسؤول ارایه درس به نیروهای تازه وارد، آموزش قضات و امامان مساجد است. گرچه روحانیونی از ملیتهای مختلف در این شورا حضور دارند، ولی دست بالا از آن عراقیهاست. از معروف ترین روحانیون شورای شریعت می توان به ابو بکر القحطانی، عثمان النازح و ترکی البنعلی اشاره کرد که موسوم به تروئیکای شریعت هستند(گزارشهای تاییدشده از هلاکت عثمان النازح در محاصره عین العرب وجود دارد). علاوه بر کتب معتبر حدیث در نزد اهل سنت (صحاح سته)، کتاب هایی چون «فقه جهاد»(۱۴ درسگفتار فردی به نام ابوعبدالله مهاجر) هم مورد استفاده شوراست. به علاوه کتاب «مدیریت وحشیگری»(اداره التوحش) نوشته یکی از استراتژیستهای القاعده به نام مستعار ابوبکر ناجی (محمد حسن خلیل الحکیم یا ابوجهاد مصری) در زمینه مسایل راهبردی مورد استناد آن هاست.
به نظر می آید که داعش، با به دست آوردن قلمرو بیشتر روی زمین و قرار دادن تعداد بیشتری از اهالی عراق و سوریه تحت سلطه خود، اکنون به دنبال ایجاد یک نوع سامان سیاسی-اجتماعی بر مبنای نسخه داعشی از اسلام است. به بیان دیگر، با گذشت چهار سال از ظهور طوفانی داعش به عنوان یک جنبش انقلابی که نظم موجود در عراق و سوریه را به چالش کشید، حالا این گروه تروریستی خونریز به دنبال تثبیت خود به عنوان یک حکومت در سرزمینهای تاکنون غصب کرده است. در این میان، تدوین و اجرای احکام «شریعه» (قرائت وهابی-تکفیری از اسلام) در قالب «فتاوا»، مهمترین ابزار داعش برای حکومت درازمدت است، چرا که داعش به ساختار پارلمان و دستگاه قانونگذاری مدرن اعتقادی ندارد. مسلم است که برای اجرای چنین پروژهای، علمای داعش که به عنوان «مفتی» شناخته میشوند و رهبران معنوی آن به حساب میآیند، نقشی اساسی برای این گروه ایفا میکنند. در یک کلام، شورای شریعت، نقش یک مجلس قانونگذار را برای داعش بازی میکند. در ادامه به معرفی چند تن از مهمترین مفتیان داعشی میپردازیم.
ترکی البنعلی
ترکی البنعلی، با نام اصلی ترکی بن مبارک بن عبدالله (معروف به ابوضرغام و ابوهمام الاثری، کنیه: ابوسفیان سلمی،۱۹۸۴) روحانی ۳۱ ساله متولد بحرین، به عنوان رسانهایترین ایدئولوگ داعش شناخته میشود. او به طور مرتب در انظار حضور به هم میرساند، سخنرانی میکند، وارد مباحثات فعال اینترنتی با حامیان و منقدان خود میشود و در کل، به ویترین معنوی داعش تبدیل شده است. او با ریش و موهای بلند سیاهرنگ و مرتب شانه شده، لباسهای سفیدرنگ آراسته و عینک ظریفی که به چشم میزند، تلاش می کند چهره یک روحانی تندروی جوان و جذاب را به نمایش بگذارد. بر خلاف بسیاری از چهرههای کلیدی داعش، فضای مجازی پر از عکسها و ویدیوهای این ایدئولوگ داعشی است و این نشان میدهد که تشکیلات داعش روی بعد تبلیغی کار او، حساب زیادی گشوده است. هشام الهاشمی، کارشناس خبره مسایل داعش، او را "مثل حصاری می داند که از ایدئولوژی داعش در برابر نفوذ، محافظت میکند."
اخباری وجود دارد که او نویسنده "شرح حال رسمی" خلیفه خودخوانده داعش، ابوبکر البغدادی است. بیانیهها و سخنرانیهای این روحانی جوان و فوق-تندرو در مقیاس وسیع در مناطق تحت کنترل داعش تکثیر و توزیع میشود. بنا به زندگینامه مختصری که از او در سایتهای جهادی وجود دارد، او در یک خانواده سرشناس بحرینی به دنیا آمد و پرورش پیدا کرد. برای تحصیل علوم دینی به کالج مطالعات عربی و اسلامی دبی رفت، ولی بعد از مدتی به دلیل ایدئولوژی افراطی خود از دبی اخراج شد. او تحصیلات دینی خود را در مدارس اسلامی بحرین و بیروت تکمیل کرد و خیلی زود به چهره برجسته جامعه کوچک سلفیهای فوق-محافظهکار در کشورهای حوزه خلیج فارس تبدیل شد. او اوایل سال گذشته میلادی به سوریه رفت و به داعش پیوست. نوع اسلامی که بن علی ارایه میدهد، حال به جایی رسیده که نه تنها از سوی علمای سنتگرای منطقه زیر سوال رفته، که حتی بسیاری از علمای جهادی هم او را به خاطر تندروی مورد نکوهش قرار دادهاند. از جمله «ابومحمد المقدسی» (عسام البرقاوی) روحانی تندروی اردنی که گویی زمانی مرشد ابومصعب الزرقاوی و البته استاد همین البنعلی بود، و همچنین «ابوقتاده الفلسطینی»، دیگر روحانی تندروی فلسطینی، این نوع اسلام را وحشیانه معرفی کرده و پیروان آن را مشتی جنایتکار خواندند.
ترکی البنعلی، یکی از نظریهپردازان ذبح «کفار» است. همچنین او کسی است که برای حراج زنان ایزدی برای بردگی، توجیه شرعی ارایه کرد. در یک تالار گفتوگوی اینترنتی در یکی از پایگاههای وابسته به داعش، او با استناد به نظر «ابن تیمیه» (نیای فکری وهابیت)، بردگی زنان جنگجویان کافر را مجاز دانست. در این جا تذکر این نکته لازم است که، گویی یک نوع بده بستان میان به اصطلاح علمای داعشی و جنگجویان جوان این گروه برای دادن فتاوای باب میل به وجود آمده است. به این مفهوم که، داعش به مانند سلف خود القاعده، با کنار گذاشتن روحانیت سنتی، ادعای رجوع بیواسطه به قرآن و حدیث را دارد. اصولا از دید جهادیها، روحانیت سنتی در جهان عرب چیزی بیش از آلت دست حکام خودکامه کشورهای منطقه نیستند.
نوجوانان و جوانانی هم که به داعش می پیوندند، چندان آگاهی عمیقی از اسلام ندارند. آنها در اوج شهوات و خواستههای جوانی، عمدتا به قصد آزادسازی تکانههای جنسی و خشونت خود، آن هم در لوای جهاد، وارد میدانهای نبرد در سوریه و عراق میشوند، و در آنجا، روحانیتی هست که خود جوان است، در علوم دینی چندان عقبه و تجربهای ندارد، ولی فتاوای برانگیزاننده و باب میل این جوانان میدهد (آخرین مورد از چنین شاهکارهایی برگزاری مسابقات قرآن با هدیه یک زن اسیر به برنده مسابقه بود!). ایمن التمیمی، از تحلیلگران مسایل جهادیها در سوریه و عراق، معتقد است:
«قطعا یک مساله شکاف نسلی در این جا وجود دارد. دولت اسلامی متفکران و جنگجویان جوان را جذب میکند.»
در همین راستا، روزنامه لبنانی الاخبار، در گزارشی از هشدار البنعلی به رهبری داعش خبر داد. بر مبنای این گزارش، بن علی به البغدادی گفته است که گروه با "فروپاشی آرام" رو به رو خواهد شد، مگر این که موفق به ارایه روحانیون جوان و افراطی جدید شود. گویا با چراغ سبز رهبری داعش، کار جذب دانشجویان افراط گرای مدارس اسلامی در سعودی، اردن، یمن و مراکش شروع شده است.
در اردیبهشت ماه دو سال پیش، وقتی ابوبکر البغدادی، شروع گسترش امارت خود را به سوی سوریه اعلام کرد، البنعلی اولین کسی بود که تک نگارهای با عنوان "دستها را برای بیعت با البغدادی دراز کنید" نوشت.، و از همه مسلمانان مجاور امارت البغدادی خواست که با امیر او بیعت کنند. عجیب این که در همان تک نگاره، خلیفه شدن البغدادی را پیشگویی میکند: " از خدا میخواهیم روزی را که شیخ خود را بر بالای کرسی خلافت ببینیم." به علاوه، او در شرح حالی که برای البغدادی نگاشت، نسب او را به حضرت محمد(ص) رساند تا شرط قریشی بودن خلیفه تأمین شود!
در اواخر آوریل ۲۰۱۴، البنعلی مقاله دیگری نوشت که در آن اعلان عمومی خلافت دولت اسلامی را در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۴ (۱رمضان۱۴۳۵) پیشگویی کرد. در این مکتوب، بنعلی، پیش از کسب قابلیت سیاسی کامل توسط داعش برای اعلام خلافت، همان استدلال حقوقی و شواهد برآمده از نصوصی را به کار برد که اندکی بعدتر، سخنگوی رسمی داعش در اعلان خلافت ماه رمضان خود به کار برد (و این نشان از نفوذ بالای البنعلی در این گروه تروریستی دارد) -عمده این استدلالات برگرفته از تفسیر معروف «ابوعبدالله قرطبی» (فقیه و مفسر،متوفی ۶۷۱هجری) موسوم به «تفسیر قرطبی» گرفته شده است. بنعلی خلافت داعش را به عنوان " هسته آن خلافت پیشگویی شده و مبتنی بر مشیت الهی" دانست. او دولت اسلامی عراق و شام را واجد آن حدی از قدرت و قابلیت سیاسی دانست که مقدمه یک خلافت اسلامی است.
رهبران معنوی داعش؛مفتیانی که بر سریر خون نشستهاند
در سوابق البنعلی چند نوبت بازداشت در کشورهای مختلف به دلیل اتهاماتی چون اشاعه تفکرات خشونتگرا، از راه به در کردن جوانان و ایدئولوژی انحرافی دیده میشود و پیش از پیوستن به داعش، او را از ورود به کشورهای امارات متحده، کویت، مصر و قطر منع کرده بودند. البنعلی شاگرد «ابومحمد المقدیسی»، معروفترین روحانی تکفیری زنده دنیا و پدر معنوی القاعده هم بوده است. بررسی مکتوبات و سخنرانیهای این دو، نشان از بعضی خطوط ذهنی مشترک و همفکری و تعاملات میان این دو به اصطلاح متفکر تکفیری دارد. پیش از پیوستن بنعلی به داعش، او در چند کتاب خود به تحسین استادش پرداخت و از اندیشه اش دفاع کرد. المقدسی هم در جواب، دانش دینی شاگرد خود را گواهی کرد. به این ترتیب که به او «اجازه کلی» برای تدریس تمام آثار او (المقدیسی) را داد. المقدیسی در مقدمهای که برای یکی از کتابهای بنعلی در سال ۲۰۰۹ نگاشت، چنین از او یاد کرد:
"وقتی شور فوقالعاده و حمایتش از دین، توحید، جهاد و مجاهدین را دیدم، به او اجازه تدریس همه کتابهایم را دادم....اگر شیخی حق بالیدن به شاگردش را داشته باشد، من به این برادر عزیزم میبالم."
وقتی المقدسی یک «شورای شریعت» در وبسایت خود ایجاد کرد (پاییز ۲۰۰۹) ، بنعلی را یکی از مفتیهای آن تعیین کرد و حتی زمانی که خود در زندان بود، به او اجازه صدور فتوا به جای خود را داد.
بنعلی از نامهای مستعار زیادی استفاده کرده است تا به قول خود از شر "جباران و سرکوبگران کشورهای عربی" در امان بماند. با قدرتگیری داعش از اوایل ۲۰۱۴، او در سوریه مستقر شد و از آن موقع به بعد بیشتر نام واقعی خود را به کار میبرد (برخی اسامی مستعار او: ابوخذیفه البحرینی، ابوحزم السلفی، ابوبکر ابن عبدالعزیز الاثری). هنگامی که دولت بحرین تهدید کرد که شهروندی بحرینیهایی را که در سوریه میجنگند، باطل خواهد کرد، مگر این که ظرف دو هفته به بحرین برگردند، او با نوشتن شعری، ضمن دست انداختن مفهوم شهروندی، چنین پاسخ داد: "آیا منطقی است حالا که تازه به شام، سرزمین نبردهای حماسی رسیدهایم، بازگردیم؟....سرزمینی که در آن اسلام حاکم است، سرزمین من است؛ این جا سکونتگاه من است و به آن تعلق دارم."
با جاگیرشدن البنعلی در قلمرو غصبشده داعش در سوریه و دست بالا یافتن این گروه میان گروههای تروریستی-تکفیری دیگر منطقه، او کم کم قلم خود را علیه چهرههای مذهبی سایر گروهها تیز کرد. مهمترین این گروههای رقیب داعش، جبهه النصره و مجمع شورای حرکت احرار الشام هستند. او با انتقاد از روحانیون تکفیری شناخته شدهای چون «ایاد قنیبی»، «ابوبصیر الطرطوسی»، «ابومحمد الجولانی» و «عدنان العرعور» شروع کرد و اکنون خود «ایمن الظواهری» و البته استاد سابق یعنی «ابومحمد المقدیسی» و «ابوقتاده فلسطینی»زیر ضرب حملات کلامی این ایدئولوگ داعش قرار دارند. حمله به استاد سابق البته از همه مهمتر است و نشان از تعمیق شکاف نسلی میان جبهه تکفیر دارد.
المقدیسی در بیانیهای در اوایل ۲۰۱۴، از شیخهای جوان جهادی انتقاد کرد که حرمت پیران را نگه نمیدارند (مانند ظواهری و ابوقتاده). او آنها را متهم کرد که بر شانههای بهترینها و درخشانترینها (!) ایستادهاند و همزمان تفکر آنها را بیاعتبار میکنند. چند روزی پیش از آن، بنعلی در بیانیهای، سن و سال بالای امثال ابوقتاده را عامل آشفتگی ذهنی و عدم درک آنها نسبت به داعش دانست. به واقع این بیانیه، اظهار مخالفت آشکار سران داعش با مفهوم «اسبقیت» به عنوان فاکتور برتری میان گروههای تکفیری بود؛ امری که بعدتر در نبردهای خونین میان النصره و داعش خود را نشان داد. البته با توجه به سن نسبتا کم خود البنعلی، طبیعی است که او و چهرههایی شبیه به او به دنبال سرنگونی تخت اهل فتوای سالخوردهتر و جاافتادهتر تکفیری باشد، تا اینگونه به جایگاه خود استحکام دهند و نقش خود را بر تارک تفکر سلفی-جهادی حک کنند.
به نظر میرسد پروژه البنعلی برای ایجاد یک نسل از رهبران مذهبی جوان فوق افراطی و آشنا با دستگاههای تبلیغی مدرن، یکی از ستونهای برنامه گروههای تروریستی داعش، در سالهای آتی باشد. به هر حال، پس از شخص به اصطلاح خلیفه ابراهیم، ظاهرا ترکی البنعلی مهمترین چهره اصطلاحا معنوی داعش باشد.
ابومحمد العدنانی
ابومحمد العدنانی الشامی، با نام اصلی «طاها صبحی فلاحه»، سخنگوی رسمی گروه دولت اسلامی عراق و شام (داعش) است. او در سال ۱۹۷۷ در شهر «بنش» از استان ادلب سوریه به دنیا آمد. البته او بیشترین دوران عمر خود را در شهر حدیثه در استان الانبار عراق زندگی کرد و جزو اولین جنگجویانی بود که نبرد با نیروهای ائتلاف را در عراق آغاز کرد. در سال ۲۰۰۵، با نام جعلی «یاسر خلف حسین الراوی» توسط آمریکاییها دستگیر و ۵ سال بعد در ۲۰۱۰ آزاد شد. به گفته مقامات امنیتی عراق او از نامهای مستعاری چون طاها البنشی، جابر طاها فلاح، ابوبکر الخطاب و ابوصادق الراوری بهره میبرد.
در ۱۵ آگوست ۲۰۱۴، شورای امنیت نام او را به فهرست تحریم مالی و تسلیحاتی افراد و موجودیتهای مرتبط با القاعده اضافه کرد. در ۱۸ آگوست ۲۰۱۴، وزارت خارجه ایالات متحده هم او را به عنوان «تروریست جهانی ویژه» معرفی و جایزهای تا سقف ۵ میلیون دلار را برای اطلاعات منجر به دستگیری او تعیین کرد. در ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۴، یک سخنرانی به شدت تحریککننده با عنوان "به راستی که خداوند شما همواره ناظر است" از او منتشر شد، که بسیاری از ناظران آن را نخستین دستور رسمی داعش به پیروان این گروه، برای کشتن «کافران» در کشورهای غربی تلقی کردهاند:
«اگر میتوانید یک کافر آمریکایی و اروپایی را بکشید - به ویژه فرانسویهای خبیث و پلید- یا یک کانادایی، یا یک استرالیایی، یا هر کسی از جبهه کفار، از جمله شهروندان کشورهایی که وارد ائتلاف جنگی با دولت اسلامی شدهاند، پس به الله توکل کنید، و او را به هر شیوه و راهی که میتوانید بکشید؛ سرش را با سنگ متلاشی کنید، با چاقو بکشید، یا با ماشین از رویش رد شوید، یا از بلندی پرتابش کنید، یا خفهاش کنید، یا مسموش کنید.»
مطبوعات غربی این شیوه مورد تشویق از سوی العدنانی را اشاره به قتل یک سرباز بریتانیایی به نام «لی ریگبای» دانستند که در می ۲۰۱۳، توسط دو جوان بریتانیایی با تفکر تکفیری در خیابانی در لندن کشته شد. هم سر اورا به زمین کوبیدند و هم با ضربات متعدد چاقو مورد اصابت قرار گرفت.
قاتلان لی ریگبای، افسر بریتانیایی که توسط دو نیجریهای تازه مسلمانشده ابتدا با خودرو زیر گرفته شد و سپس با ضربات چاقو و کوبیدن سرش به زمین، به قتل رسید
العدنانی که در سخنرانیهایی که به طور مرتب منتشر میکند به " صلیبیهای" غربی نسبت به ورود به جنگ با داعش هشدار میدهد، در پیامی خطاب به اوباما، مداخله نیروهای ائتلاف را "آخرین کارزار صلیبیون" خواند و آن را محکوم به شکست دانست، کما این که به زعم او صلیبیون همواره شکست خوردهاند.
العدنانی همان کسی بود که در شب اول ماه رمضان سال گذشته، تشکیل خلافت اسلامی را رسما اعلام کرد: «این امیدی است که در دل هر مجاهد موحدی پرمیکشد....این خلافت است. این خلافت است؛ واجب کنار گذاشته شده دوران ما...برای همه مسلمین روشن میکنیم که با این اعلام خلافت، بر همه مسلمین فرض است که بیعت خود را با خلیفه (البغدادی) اعلام کنند.»
عدنانی در سخنانی که به عنوان مواضع رسمی داعش منتشر میکند، به مسایلی چون بیعت گروههای تروریستی جدید با خلیفه داعش در سرتاسر منطقه میپردازد. برای مثال در پیام ۳۰ دقیقهای صوتی که در ۲۲ ژوئن سال جاری از او منتشر شد، العدنانی خبر انشعاب بخشی از تروریستهای «امارت اسلامی قفقاز» که در بیعت با القاعده بودند و پیوستن آنها به داعش را اعلام کرد. او به تروریستهای قفقازی مژده داد که خلیفه البغدادی بیعت آنان را پذیرفته است. این مسأله از این رو حایز اهمیت است که بخشی از زبدهترین نیروهای تروریستی و تکفیری در این منطقه (به ویژه داغستان) زندگی میکنند که ورود آنها به نبرد میدانی، موجب تقویت نیروی رزم داعش میشود. العدنانی از طرف خلیفه، کسی به نام «محمد القدری» را به عنوان امیر داعش در قفقاز منصوب کرد و از همه مجاهدین قفقاز خواست که به کاروان القدری بپیوندند و با او بیعت کنند و در همه چیز جز گناهان پیرو او باشند.
بخش عمده اوقات العدنانی، به مانند ترکی بن العلی، مصروف مقابله کلامی با گروههای تکفیری رقیب داعش میشود. او به ویژه جدلهای بسیاری با ایمن الظواهری، رهبر فعلی القاعده داشته است که خواهان مصالحه و آشتی زیرشاخه پیشین القاعده (یعنی داعش) با بدنه اصلی سازمان است. در حالی که داعش با سرزمینهایی که در عراق و سوریه غصب کرده است، ادعای بالادستی و مشروعیت انحصاری در میان همه گروههای جهادی دارد. به نظر عدنانی همه تروریستهایی که در گروههایی به جز داعش میجنگند، در مسیر باطل قرار دارند و تنها مسیر صحیح جهاد با کفار، پیوستن به داعش و بیعت با ابوبکر البغدادی است. او در بیانیهای که علیه نیروهای سنی معارض داعش در سوریه و لیبی صادر کرد، خطاب به انان چنین میگوید:
«ما هم دعوت خود را از سربازانی که در دار و دستههای سوریه و لیبی میجنگند، تجدید میکنیم...ما از ایشان میخواهیم که قبل از شروع جنگ علیه داعش (که همان حکم الله را اجرا میکند) مدتی طولانی فکر کنند."
در همین جمله، میزان تمامیتخواهی گروهی تروریستی آشکار است، که هنوز هیچ هویت و مشروعیت تثبیت شدهای نداشته، خود را یگانه مسیر رستگاری میداند.
یکی دیگر از خطوط اصلی که العدنانی در پیامهای خود دنبال میکند، شعلهور کردن یک جنگ فرقهای تمام عیار میان مسلمانان است. شیعیان که در بین تکفیریهای عراق به عنوان «صفویها» شناخته میشوند، هدف اصلی این تحریکات مذهبی هستند. حتی قبل از اعلام خلافت در تابستان سال گذشته، العدنانی این خط را با شدت دنبال میکرد. فراز زیر از یکی از پیامهای صوتی او به تاریخ ۱۷ ژوئن ۲۰۱۳، این حقیقت را آشکار میکند. او خطاب به سنیهای سرتاسر منطقه چنین توصیهای میکند:
«اگر (در برابر شیعیان) حفاظت میخواهید، باید سلاح بردارید. نسبت به پذیرفتن هر نوع طرحی آگاه باشید، چرا که پذیرش هر طرحی، به معنای فریب خوردن دوباره از شیعیان است. به خداوند شما راه دیگری جز شمشیر ندارید، و هر چه زودتر به سراغش بروید، پیروزی بیشتری از آن شماست، و تأخیر مساوی با باخت خواهد بود."
عبدالله الجنابی
عبدالله الجنابی، متولد ۱۹۵۱ در شهر فلوجه عراق، یک روحانی محلی بود که نام او اول بار در جریان شورشهای فلوجه علیه نیروهای ائتلاف در عراق بر سر زبان افتاد. گرچه از زمان صدام حسین هم به عنوان امام مسجد سعد ابن ابی وقاص، نماز جمعه برگزار میکرد. اما در سال ۱۹۹۸، به دلیل برخی انتقادات آشکار از دولت عراق، از امامت مسجد کنار گذاشته شد. با این حال با سقوط صدام، او به جایگاهش در این مسجد بازگشت، و این بار تیغ تیز انتقادات او متوجه نیروهای آمریکایی شد.
در «نبرد اول فلوجه» (آوریل ۲۰۰۴) و محاصره نافرجام این شهر توسط آمریکاییها، عبدالله جنابی در کنار عمر حدید، معاون ابومصعب الزرقاوی، نقش اصلی را در مقاومت شورشیهای فلوجه در برابر آمریکاییان داشت. گرچه در جریان «نبرد دوم فلوجه» در سپتامبر همان سال و اشغال شهر توسط نیروهای آمریکایی، الجنابی از شهر فرار کرد، ولی مدتی بعد دوباره بازگشت و در رأس گروهی فراگیر از مبارزان ضد دولت عرق، موسوم به شورای مجاهدین عراق (نزدیک به القاعده) قرار گرفت.
«خون روی دست همه پلیسهاست. ساختمانهای پلیس برای شکنجه و اعترافگیری استفاده میشد...و باید نظافت شود».
این بخشی از یکی از سخنرانیهای معروف او به عنوان امام مسجد سعد بن ابی وقاص در فلوجه، در دوران سلطه القاعده بر شهر بود.
«به خداوند قادر و خون شهیدان سوگند میخوریم که ارتش صفویها وارد شهر نخواهد شد، مگر این که از روی جنازههای ما گذر کند.»
تا زمان قدرتگیری القاعده در اواخر ۲۰۱۳، الجنابی به طور متناوب در مناطق مختلف تحت کنترل القاعده تردد داشت. اما در اوایل ۲۰۱۴ به فلوجه بازگشت و دوباره مواعظ پرحرارت خود را علیه دولت عراق، شیعیان و نیروهای خارجی از سر گرفت. بنا به گزارشهای نیروهای امنیتی عراق، در هنگام برگزاری نماز جمعه توسط جنابی، حدود ۲۰۰ مرد مسلح نقابدار مسجد و اطراف آن را قرق میکنند و همه حاضران در مسجد، پیش از ورود بازرسی بدنی میشوند.
الجنابی از نیروهای برجسته القاعده در عراق محسوب میشد و اتحادی راهبردی با معاون مصعب الزرقاوی، عمر حدید، برای اداره فلوجه برقرار کرده بود. از همان زمان با راه انداختن محاکم شرعی و تشکیلات امر به معروف و نهی از منکر، روی طالبان را هم سفید کرد. در زمان سلطه او و عمر الحدید، فلوجه دژ تروریستهای جهادی از ملیتهای مختلف در عراق بود. با اعلام امارت اسلامی توسط ابوبکر البغدادی، او جزو اولین فرماندهان القاعده بود که با او بیعت کرد و اکنون به عنوان امیر داعش در فلوجه شناخته میشود. به علاوه، او یکی از اعضای شورای شریعت این گروه هم هست. نکته جالب توجه در مورد الجنابی این که، او جزو رهبران مذهبی صوفی مشرب فلوجه به حساب میآید. گرچه در حال حاضر به نظر میرسد هیچ اثری از مشی ملایم و معتدل صوفیانه در او نمانده است و یکسره جامه سلفیگری بر تن کرده است.
احمد موسی جبرئیل
جبرئیل یک روحانی و واعظ ۴۳ ساله اهل میشیگان ایالات متحده است. او در خانوادهای فلسطینی به دنیا آمد و در کودکی، به واسطه تحصیل پدرش در دانشگاه اسلامی مدینه، ۳ سال در مدینه زندگی کرد. نوجوانی را دوباره در آمریکا گذراند، تا این که برای تحصیل دانشگاهی راه پدر را در پیش گرفت و به دانشگاه اسلامی مدینه رفت. او تحصیات تکمیلی خود را در رشته حقوق از دانشگاهی در ایالت میشیگان دریافت کرد.
در سال ۲۰۰۶، او به اتهام کلاهبرداریهای مالی مختلف، پولشویی، فریب شرکتهای بیمه و فرار مالیاتی به مبلغ ۴۰۰۰۰۰ دلار، به ۶.۵ زندان محکوم شد. در مارس ۲۰۱۲، با قید «تحت نظارت ۳ ساله دادگاه» از زندان آزاد شد و تنها دو سه هفته بعد، اولین پیامها و موعظههای اینترنتی او در دفاع از تروریستها در سوریه، منتشر شد. او که ساکن شهر «دیربورن» ایالت میشیگان ساکن است، در نخستین پیام خود خطاب به مریدانش، بعد از آزادی در مارس ۲۰۱۲، چنین نوشت:
«وقتی برادران شما در سوریه سخن میگویند، همگی باید دهان خود را ببندند و گوش دهند، چرا که آنها ثابت کردهاند که مردان واقعی هستند.»
او اکنون به قطب طرفدارن داعش در ایالات متحده تبدیل شده است. جبریل به استفاده گسترده از ظرفیت شبکههای اجتماعی و فضای مجازی برای تبلیغ داعش در آمریکا کاملا واقف است و جالب این که با وجود این که تحت نظارت کامل دولت فدرال ایالات متحده قرار دارد، بیمحابا در سخنرانیهای خود نفرتپراکنی میکند و کفار غیرمسلمان را مستحق مرگ میداند. یکی از اهداف ثابت حملات کلامی او، شیعیان هستند که طبق سنت واعظان تندروی وهابی، بعضا از کفار هم بدتر معرفی میشوند.
طبق گزارش «مرکز بین المللی برای مطالعه افراط گرایی و خشونت سیاسی»، در ماه می سال گذشته میلادی، احمد موسی جبریل یکی از پرطرفدار ترین روحانیون در میان طرفداران داعش است و به نوعی نقش الهامبخش را برای جوانان غربی مشتاق پیوستن به داعش ایجاد می کند. این گزارش با تحلیل محتوای وبسایتهای طرفدار جبرئیل، نشان میدهد که جبرئیل یکسره به تشویق جوانان غربی به گسترش اسلام با شمشیر و آغاز جنگ مقدس و نفرت از غیرمسلمین مشغول است. «پتر نویمن» استاد مطالعات امنیتی کینگ کالج لندن درباره شیوه جبرئیل چنین میگوید:
«او همان توجیهات الهیاتی و سیاسی را برای این جوانان فراهم میکند که خودشان جویای آن هستند. وجود او برای داعش مهم است. او آن چه را که آنها فکر میکنند، صورتبندی میند. او خیال آنها را راحت میکند.»
رابرت موسی سرانتونیو، متولد ۱۹۸۵ در ملبورن استرالیا، یکی از محبوبترین و تأثیرگذارترین مبلغان داعش، به ویژه در میان طرفداران غربی این گروه تروریستی است. این به اصطلاح شیخ استرالیایی داعش، سال گذشته، پس از ۵ ماه قرار داشتن تحت نظارت پلیس فیلیپین (به دلیل دعوت به خشونت و دیدگاههای افراطی)، در جولای گذشته در شهر لاپو لاپوی فیلیپین دستگیر شد. البته بعد از بازجویی توسط مقامات پلیس فدرال استرالیا، خیلی زود آزاد شد. نکته قابل توجه این که، همزمان با این حضور در آپارتمانی در شهر لاپو لاپو، او از طریق صفحات شخصی خود، به هواداران و پیروانش چنین گزارش میداد که در راه سوریه است:
«ان شاالله خیلی زود به شام خواهم رسید. ما را که در حال بستن بار خود هستیم، دعا کنید.»
او اندکی قبلتر، در زمان اعلام خلافت ابوبکر البغدادی، با چنین واژگانی آن را تهنیت گفته بود:«الحمدلله استقرار این خلافت در این ماه مبارک، موجی از شادی برای همه مسلمین بود، و شعف زیادی برای هم ما به وجود آورد.»
همین به اصطلاح شیخ، در زمان دستگیری، با ۱۱ خط موبایل، یک ساعت گرانقیمت تگ هویر، و مبالغی وجه نقد، با یک زن فیلیپینی (بعد مدعی شد که همسر مسلمان فیلیپینی اوست)، در آپارتمانش به سر میبرد.
بنا به گزارش ها، او در ۱۷ سالگی به اسلام گروید و تبدیل به یکی از معروفترین مبلغان آنلاین تروریستهای عراق و سوریه شد. گویا از اوایل ۲۰ سالگی، سرانتونیو در ارتباط نزدیک با «انور الافلاکی»، یکی از فرماندهان اصلی القاعده قرار داشت (که در ۲۰۱۱ به هلاکت رسید). گزارش مرکز بینالمللی برای مطالعات افراط گرایی (مستقر در لندن)، موسی سرانتونیو را یکی از "مراجع معنوی" جنگجویان خارجی پیرو داعش معرفی می کند، گرچه هیچ مدرک روشنی از نقش مستقیم او در انتقال تروریست های به سوریه و عراق یا ارتباطگیری با آنها وجود ندارد.
او معمولا در ویدئوها و سخنرانیهای اینترنتی خود لحنی پرحرارت، جوانپسند و گاه بسیار عامیانه به کار میگیرد، در نتیجه روی تازهمسلمانان نوجوان و جوان غربی تأثیر بالایی اعمال میکند (مثلا او برای اشاره به وزارت خارجه آمریکا از واژه "فاحشه آشغال یانکی" استفاده میکند). مثل سایر مبلغان و روحانیون جوان داعشی (به ویژه ترکی البنعلی) این وهابی جوان هم به شدت متکی به شبکههای اجتماعی و ظرفیتهای دنیای مجازی است. صفحه شخصی او در میان تروریستهای اهل دنیای مجازی، سومین صفحه پرلایک است. روزنامه گاردین انگلیس، او را همچون یک «لیدر تماشاگران فوتبال» یا چیرلیدر برای داعش خوانده است.
«واضح است که او چهره مهمی است که پیامهای سیاسی، اخلاقی و معنوی او برای بخشی از جنگجویان خارجی جذاب است.»
به هر حال، مقامات استرالیایی، به ویژه خود نخست وزیر تونی آبوت که به شدت نگران "رشد خانگی" افراط گرایی و بازگشت تروریستها به خاک کشور، بسیار نگران و آشفته شدهاند، با این دستگیری و محدودتر کردن امکانات تبلیغی امثال سرانتونیو، قصد دارند این پیام را مخابره کنند که اوضاع فعلا تحت کنترل است.
نظر شما