۳۰ مهر ۱۳۹۴، ۸:۲۷

مهر گزارش می‌دهد؛

شاه مغلوب عزاداران حسین شد/ نوحه‌هایی که بذر انقلاب را آبیاری کرد

شاه مغلوب عزاداران حسین شد/ نوحه‌هایی که بذر انقلاب را آبیاری کرد

قم - صدای نوحه خوان با غمی سنگین همراه است، نوحه‌ای که با بازبینی چندین باره مأموران شهربانی رژیم پهلوی اجازه خوانده شدن پیدا کرده و شاید حالا حس و حالش همانی نیست که باید باشد.

خبرگزاری مهر - گروه استان‌ها: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» آشناترین شعری که روی پارچه نوشته‌ها و سیاهه‌های تکیه به چشم می‌خورد، صدای دمِ میاندار در کوچه پیچیده است و نوای عزاداران حکایت غمی است که از عمق قلب و روحشان اوج می‌گیرد و صدا می‌شود.

میاندار بین دسته حرکت می‌کند و با پس و پیش کردن عزاداران علاوه بر مرتب کردن صف، جای جدید برای تازه واردها باز می‌کند تا «جمع» عزاداران دقیقه به دقیقه «جمع‌تر» شود.

صدای نوحه‌خوان با غمی سنگین همراه است، نوحه‌ای که با بازبینی چندین باره مأموران شهربانی اجازه خوانده شدن پیدا کرده و شاید حالا حس و حالش همانی نیست که باید باشد.

عزاداری به میانه‌های وقت خود رسیده است، نوحه‌خوان کاغذ دستش را تا می‌کند و در جیبش می‌گذارد، میکروفون را به بغل دستی‌اش می‌دهد و انگار که مجالی برای گفتنی‌هایش یافته باشد فریاد می‌زند «هیهات منا الذله»!

با صدای نوحه‌خوان، فریاد عزاداران از جان و حنجره کنده می‌شود، فریاد، همراهی می‌شود و اوج می‌گیرد، ساعتی نمی‌گذرد که مأموران ساواک درون تکیه می‌ریزند، نوحه‌خوان از جایش بلند می‌شود، نگاهش در میان جمعیت می‌چرخد، در احساسش همه چیز هست الا ترسی که مأموران ساواک می‌خواهند به او وارد کنند، دوباره و بلندتر فریاد می‌زند «هیهات منا الذله» و جمعیت دوباره صدا می‌شود...

این روایت، حکایتی است که محمدحسین مؤمن از روضه و عزاداری در دوران پهلوی با شور و حرارت از آن سخن می‌گوید، آن‌قدر با آب و تاب جزئیات ماجرا را می‌گوید که انگار همین ساعت و دقایقی قبل این لحظات را تجربه کرده است تا ته جملات و روایتش را این‌گونه ببندد: «عزاداری برای سید الشهداء(ع) تأثیرگذارترین حرکت در سرنگونی شاه بود.»

به گفته مؤمن پدرش از میانداران و بزرگان روضه‌خوانی در استان قم بوده که به همت وی، هیئت علی‌اکبر(ع) راه‌اندازی شد و هم‌اکنون نزدیک به ۱۲۰ سال از تأسیس این هیئت می‌گذرد.

مؤمن نزدیک به ۷۰ سال سن دارد و شرکت در مراسم عزاداری به همراه پدر را از خاطرات دوران کودکی خود عنوان می‌کند و از سخت‌گیری‌های رژیم در استفاده نکردن شعرا از مضمون‌های انقلابی در اشعارشان سخن می‌گوید.

سال‌های بین ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۴، سال‌هایی که اوج شکل‌گیری انقلاب بود و نوحه‌های آن زمان رنگ و بوی سیاسی بیشتری به خود می‌گرفت تا بتواند زمستان ۱۳۵۷ را بهاری کندوی با اشاره به اینکه راه‌اندازی دسته‌های زنجیرزنی و سینه‌زنی در خیابان به‌خصوص از سال ۱۳۴۲ باید با اجازه شهربانی و یا کلانتری محل صورت می‌گرفت به این موضوع اشاره می‌کند که مداحان و نوحه‌سرایان باید قبل از مداحی اشعار خود را در اختیار افراد تعیین‌شده قرار می‌دادند و بعد از بازبینی اگر دچار مشکل یا دارای کلماتی بر ضد رژیم نبود می‌توانستند آن را در تکیه بخوانند و چه دردی بزرگ‌تر از این که تو نتوانی آنچه در دل داری در غم حسین(ع) فریاد بزنی.

مؤمن تکیه ارک در قم را جزو تکیه‌هایی معرفی می‌کند که رنگ و بوی سیاسی در نوحه‌های آن‌ها بیشتر از سایر تکایا بود و در عین‌حال با بیان اینکه پدر وی در این تکیه به‌ عنوان میاندار فعالیت می‌کرده است از یکی از خاطرات خود در این زمینه سخن می‌گوید.

«پدرم عادت داشت در دهه محرم با آغشتن گل‌ به‌سر و روی خود در عزاداری شرکت کند و برحسب عادت یک روز همان‌طور که خود را به گل آغشته بود نوحه‌ای با این مضمون را قرائت می‌کرد: «حسین فرمود با عدوان، نمودی جنگ با قرآن، فدا سازم سر و جان را، علم کنم ترویج قرآن» که در این زمان رئیس شهربانی پیغام داده بود که فوراً با آن مجسمه برخورد کنید.

وی در ادامه از سال‌هایی سخن می‌گوید که هیئت آنان به علت کلمات تند و تیزی که در نوحه‌ها داشت با ممنوعیت برپایی عزاداری مواجه شد، سال‌های بین ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۴، سال‌هایی که اوج شکل‌گیری انقلاب بود و نوحه‌های آن زمان رنگ و بوی سیاسی بیشتری به خود می‌گرفت تا بتواند زمستان ۱۳۵۷ را بهاری کند.

وی که خاطراتی از محرم ۱۳۵۷ را مرور می‌کند از روزی سخن می‌گوید که باعث شد مداح هیئت علی اکبر(ع) برای مدتی فراری باشد. مؤمن خاطره آن روز را این‌گونه تعریف می‌کند: «روزهای نزدیک انقلاب بود دسته سینه‌زنی ما در مسجد امام حسن عسکری(ع) در حرکت بود که حسین محلوجی در میان نوحه‌های خود نام امام خمینی(ره) را بر زبان آورد، بلافاصله بعد از آن مأموران به مسجد هجوم آوردند اما خوشبختانه قبل از رسیدن مأموران، محلوجی فرار کرد و مدت زیادی بعد از آن نیز فراری بود.»

دستگیری برای نرفتن به استقبال شاه

رضا محمد بیگی، پیرمرد ۷۳ ساله این روزها و جوان سینه‌زن تکیه دهه ۴۰ و ۵۰ خاطرات خود را با مهر در میان می‌گذارد. وی به شب‌بیداری هایی که شب‌های تاسوعا در منزل عموی خود داشته اشاره می‌کند که به دلیل نبود وسایل حمل و نقل مانند امروز باعث می‌شده تا اعضای هیئت شب را در منزل عموی وی تا صبح بیدار بمانند تا بتوانند صبح تاسوعا و عاشورا در دسته سینه‌زنی و زنجیرزنی شرکت کنند.

محمد بیگی که به نظر می‌رسد هر قدر از زمان مصاحبه می‌گذرد خاطرات بیشتری از گذشته در یادش زنده می‌شود و دیگر نیازی به سئوال ندارد، حرم حضرت معصومه(س) را مرکز عبور دسته‌های عزاداری معرفی می‌کند که هیئت‌های عزادار بعد از عبور از صحن بزرگ حرم حضرت معصومه(س) خود را به سمت منزل تولیت حرم که آن زمان ‌بر عهده ابوالفضل تولیت بود می‌رساندند و ایشان نیز از جمله افرادی بوده که به هیئت‌ها کمک می‌کرده است،

امام خمینی(ره) با توجه به همزمانی خرداد ۱۳۴۲ با ماه محرم بهترین بهره‌برداری را از احساسات مذهبی مردم انجام داد

به گفته محمد بیگی، «ابوالفضل تولیت» بعد از واقعه خرداد ۱۳۴۲ زمانی که شاه به قم آمده بود به استقبال شاه نرفت و همین عدم همراهی با به اصطلاح شخص اول مملکت منجر شد تا وی مورد غضب قرار گرفته، دستگیر و مدتی زندانی شود.

محمد بیگی در ادامه به یکی از نوحه‌هایی که در وی تأثیر بسیاری داشته اشاره می‌کند و به نظر می‌رسد با توجه به گذشت بیش از ۴۰ سال از آن زمان این نوحه هنوز در ذهن وی مانند روز اول غمبار و غم‌انگیز است گواه این مطلب نیز اشک‌هایی است که هنگام قرائت نوحه بر چشمان وی جاری می‌شود و وی را مجبور می‌کند تا سخنان خود را با مکث ادامه دهد.

«امشب شه دین در حرمش مهمان است، فردا بدنش زیر سم اسبان است، مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع»

وی محرم سال ۱۳۵۷ را اوج انقلاب می‌داند و با اشاره به اینکه در آن سال رژیم تجمع‌های بیش از سه یا چهار نفری را منع کرده بود بر این مطلب تأکید می‌کند که باوجود چنین منعی بازهم مردم به روضه‌خوانی و راه‌اندازی دسته‌های عزاداری اقدام کردند و دم‌ها نیز رفته رفته انقلابی‌تر می‌شده است.

پایه‌های پیروزی انقلاب در محرم شکل گرفت

غلامرضا اخوان نیز از دیگر افرادی است که هم‌اکنون مسئولیت موقوفه‌ای ۱۲۰ ساله را که از زمان پدربزرگش رسیده است بر عهده دارد. وی نزدیک به ۸۰ سال است در ماه‌های محرم و صفر عزاداری برای امام حسین(ع) را تجربه کرده و آن را از افتخار انگیزترین روزهای زندگی خود یاد می‌کند.

پدر و عموهای غلامرضا اخوان در دوران پهلوی اول هنگامی‌که رضاخان برپایی تکیه و برگزاری روضه را ممنوع کرده بود هنگام سحر تکیه برپا می‌کردند و با پرداخت پول به مأموران رژیم تا سپیده صبح مشغول عزاداری می‌شدند.

اخوان به عاشورای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و سخنرانی امام خمینی(ره) در مدرسه فیضیه اشاره می‌کند. وی که در آن زمان در میدان آستانه حضور داشته و از نزدیک در جریان سخنرانی امام(ره) و وقایع عاشورای ۱۵ خرداد بوده است بر این نکته تأکید دارد که امام خمینی(ره) با توجه به همزمانی خرداد ۱۳۴۲ با ماه محرم بهترین بهره‌برداری را از احساسات مذهبی مردم انجام دادند و پایه‌های پیروزی انقلاب در محرم شکل گرفت.

نوحه‌خوان تکیه توسط ساواک دستگیر می‌شود، امشب شب دوم محرم است و تکیه بدون نوحه‌خوان، یافتن نوحه‌خوانی دیگر در دهه اول محرم و اوج عزاداری‌ها کار بسیار مشکلی است. عزاداران یکی پس از دیگری وارد تکیه می‌شوند، سراغ نوحه‌خوان را از یکدیگر می‌گیرند در حالی ‌که همه آنها می‌داند شاید تا مدت‌ها از سرنوشت وی خبری نمی‌شود اما برق امید در چشمانشان جاری است، یکی از میان جمع فریاد میزند امشب همه ما نوحه‌خوان حسین(ع) می‌شویم هیئت از زمین کنده شده و فریاد «هیهات منا الذله» در جمعیت صدا می‌شود .....

خبرنگار: سیده مرضیه میرقادری

کد خبر 2947941

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha