به گزارش خبرگزاری مهر، زهرا پارساپور متولد ۱۳۴۴، رئیس پژوهشکده زبان و ادبیات فارسی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مدیر مسئول مجله علمی پژوهشی «ادبیات پارسی معاصر» و مدیر مسئول مجله علمی پژوهشی «کهننامه ادب پارسی» است. نقد بومگرا و تصحیح متون کهن طبی از جمله زمینههای تخصصی مطالعه و پژوهش اوست. از جمله آثار پارساپور میتوان به مقدمه و تصحیح «کفایه الطب» اثر حبیش تفلیسی و «نقد بومگرا» اشاره کرد. درباره وضعیت پژوهش در ایران گفتگویی با وی انجام شده است که در پی می آید؛
* تفاوتهای پژوهش در علوم انسانی با سایر گروههای علمی مثل علوم پایه چیست؟
درباره این مقوله نظرهای مختلفی وجود دارد. به نظر میآید اصلیترین تفاوتشان در این است که در علوم تجربی تلاش بر این است که از جزییات بتوانند به یک قانون عام برسند و عالم تجربی کلینگر است. در علوم انسانی برعکس است. محقق علوم انسانی روی رویدادها و موارد خاص تکرارناپذیر کار میکند. به نوعی جزیینگری در علوم انسانی دیده میشود؛ از این رو محصولی که در پژوهشهای علوم تجربی به دست میآید ممکن است جهانی باشد ولی علوم انسانی منطقه خاص یا گروه خاص، جامعه، تاریخ و یا زمان خاصی را هدف قرار میدهد و کمتر دستاورد پژوهشی در حوزه علوم انسانی داریم که گستره زمانی و مکانی عام داشته باشد. شاید این امر به ماهیت پیچیده و چندبعدی انسان برمیگردد.
* به نظر شما میتوان علوم انسانی را بومیسازی کرد؟
همانطور که عرض کردم علوم انسانی به نوعی موارد و رویدادهای خاص و حوزههای خاص را مورد بررسی قرار میدهد و نتایجی که مثلا از یک پژوهش تاریخی، ادبی، جامعهشناختی در زمان و یا منطقهای خاص به دست میآوریم قابل انطباق به همه زمانها و مکانها نیست. با توجه به این موضوع، بومیسازی به این معنا است که شما در مطالعات خود این گستره را لحاظ کنید. این امر به معنای بیفایده بودن دستاوردهای پژوهشی دیگران نیست، بلکه به معنای عدم کاربست بیچون و چرای نظریهها و یافتههای دیگران و انطباق صد در صد نگرشها و اندیشهها و تصمیمات ما بر اساس آنهاست بیآنکه شرایط فکری، فرهنگی، زمانی و مکانی خود را لحاظ کنیم. با این نگاه، بومیسازی امری کاملا عقلانی، علمی و البته ضروری است.
* با این تفاسیر آیا میشود پژوهشهای علوم انسانی را کاربردی کرد؟ آیا تفاوتی بین کاربردیسازی و تجاریسازی وجود دارد؟
به نظرم این اتفاق میتواند بیفتد. البته بستگی به تعریف ما از کاربردیسازی دارد. اگر کاربردیسازی را معادل تجاریسازی بگیریم این موضوع در بسیاری پژوهشهای علوم انسانی صدق نمیکند. بعضی از پژوهشهای علوم انسانی پژوهشهای بنیادی هستند، این پژوهشها به خصوص در جامعه ما که کمتر حقوق معنوی رعایت میشود نمیتوانند تجاریسازی شوند، بلکه پایه پژوهشهای بعدی هستند که کلانترند و میتوانند هم کاربردی و هم تجاری باشند.
غالبا این پژوهشهای بنیادی حتی در کشورهای پیشرفته نه تنها درآمدزا نیستند، بلکه با حمایت دولت انجام میشوند. با این تفاوت که هدفمند و روشمند انجام میشوند، بهگونهای که جایگاه کاربرد آنها در تحقیقات کلان یا ضرورت آنها در جوامع علمی و فرهنگی روشن است و از این نظر کاربردی محسوب میشوند. اما در مورد تجاریسازی علوم انسانی باید گفت بعضی از دستاوردهای علوم انسانی تحت شرایطی میتوانند درآمدزا باشند، اما اطلاق تجاریسازی به همه پژوهشها در این حوزه به نظر ناصحیح و ناشی از عدم آگاهی است.
*روش تحقق یافتن تحول و اعتلای علوم انسانی چگونه است؟
در مورد تحول علوم انسانی هنوز تصویر روشنی ارائه نشده است و نیاز به مقدماتی دارد. معمولاً بحث اعتلای علوم انسانی با کاربردیسازی یا اسلامیسازی و حتی بومیسازی خلط میشود و گاه این تحول در یکی از این مقولهها خلاصه میشود. گاهی در مقام عمل این تحول منحصر در بازنگری سر فصلها میشود که به نظرم چنین رویکردی تقلیلگرایی در این زمینه است. گرچه باید بعضی از سرفصلها تغییر داده شوند ولی گاهی هم تغییر رویکردها و متدهای تحقیق لازم است. استفاده از رویکردها و روشهای تازه در تحقیق و پژوهش و تقویت نگرش انتقادی با ملاحظات بومی و اسلامی، حتی به سرفصلهای موجود، میتواند نظریهها و دستاوردهای تازهای را به همراه داشته باشد و جامعه علمی ما را از مصرفکنندگی صرف خارج سازد.
نظر شما