۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۴۷

محمدحسین رجبی دوانی:

مشکل بزرگ پیامبران الهی با خواص بود/ خطرناک‌ترین دشمنان اسلام

مشکل بزرگ پیامبران الهی با خواص بود/ خطرناک‌ترین دشمنان اسلام

رجبی دوانی عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) با بیان اینکه مشکل بزرگ پیامبران الهی خواص جامعه بودند، گفت: خواص چون منافع خود را در خطر می‌دیدند و با پیامبران مقابله می‌کردند.

به گزارش خبرگزاری مهر، هفته گذشته دکتر محمدحسین رجبی دوانی عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین و کارشناس تاریخ اسلام طی نشستی در بنیاد علمی-فرهنگی حیات با موضوع «خیانت خواص در صدر اسلام» با دانش‌پژوهان علاقه‌مند به تاریخ اسلام به‌گفتگو پرداخت.

دکتر محمدحسین رجبی دوانی در ادامه سلسه نشست‌های بنیاد علمی – فرهنگی حیات، به ریشه‌یابی علت استقبال مردم مدینه از پیامبر(ص) و عدم استقبال مردم مکه از ایشان پرداخت و افزود: «چون خواص مدینه به سمت حضرت آمدند به همین دلیل حضرت در مدینه کاملا موفق بود. هنگامی که حضرت وارد مدینه شد سران و بزرگان دور حضرت را گرفته بودند.»

این استاد دانشگاه مشکل بزرگ پیامبران الهی را خواص جامعه دانست و نه توده عامی مردم و در همین راستا بیان داشت: «خواص منافع خود را در خطر می‌دیدند و با پیامبر مقابله می‌کردند. مردم نیز با بی بصیرتی خود تحت القائات خواصشان قرار می‌گرفتند و به پیامبران پشت می‌کردند.»

عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) تصریح کرد خطرناک‌ترین دشمنان اسلام منافقین هستند؛ در زمان حیات حضرت به جز جریان نفاق به سرکردگی عبدالله‌ابن‌ابی خیانتی نداریم، جز در روزهای آخر رحلت حضرت. رجبی دوانی در همین رابطه روایتی از دو داستان در تاریخ صدر اسلام ارائه کرد: عبدالله‌ابن‌ابی از فرصت های مناسب استفاده می‌کرد. با سخنان منطقی و متین، در مسلمانان دو قطبی ایجاد می‌کرد و مانع اجرای سخنان پیامبر می‌شد. مشرکان مکه که در بدر شکست خورده بودند و حیثیت‌شان را از دست رفته می‌دیدند، با لشگری ۳۰۰۰ نفری به سوی مدینه حرکت کردند.

وی گفت: پیغمبر (ص) با بعضی اصحاب مشورت کرد. نظر ایشان این بود که ما در ورودی شمالی مدینه با مشرکین‌ بجنگیم. ولی چون اکثریت رأیشان بر این بود که ما باید در میدان با مشرکین بجنگیم و برای ما ننگ است که در ورودی شهر با آنها مقابله کنیم، به همین علت حضرت قصد میدان نبرد کردند. عبدالله‌ابن‌ابی گفت چون به رأی درست پیغمبر که گفتند در ورودی شهر بجنگید عمل نکردید، من به میدان نمی‌آیم و این به میدان رفتن کار غلطی است و نتیجه‌ای جز شکست نخواهد داشت. عبدالله آنقدر این حرف را محکم گفت که ۳۰۰ نفر از سپاه ۱۰۰۰ نفری حضرت جا زدند وگفتند که ما به میدان نمی‌آییم. وقتی مسلمانان در اُحُد شکست خوردند، مواضع عبدالله‌ابن‌اُبَی تایید شد.

مورد بعدی در غزوة بني المصطلق بود که عبدالله‌ابن‌ابی نیز در آن غزوه شرکت کرده بود. مسلمانان در این غزوه پیروز شده و در راه برگشت در جایی توقف کرده بودند. بین مهاجرین و انصار بر سر آب دعوایی پیش‌آمد. مرد مهاجری به اسم جَحجاح که دوست عمربن‌خطاب بود به مردی از  انصار زور گفت و سیلی به او زد. انصار به هواخواهی مرد مظلوم برآمدند. مهاجرین که وضعیت را اینگونه دیدند سمت جحجاح را گرفتند، ناگهان سپاه اسلام دو شقه شد. در شش سال بعد از هجرت حضرت رسول الله (ص) به مدینه، مهاجرین وانصار در صلح و صفا با یکدیگر زندگی می‌کردند و این مسئله اولین نزاع بین مسلمانان بود. چند نفر از بزرگان دو طرف شرمنده شدند وگفتند ما سال‌هاست که برادرانه باهم زندگی می‌کنیم و قصد پایان نزاع را داشتند.

در همین حین عبدالله‌ابن‌ابی فرصت را مغتنم شمرد تا ضربه خود را به اسلام وارد کند. عبدالله‌ابن‌اُبَی خطاب به انصار گفت: ای مردم تقصیر خودتان است، آن‌ها (مهاجرین) آوارگانی بودند که از شهرشان بیرون شده بودند، ما آمدیم و به آن‌ها پناه داده و به خانه‌های خود راه دادیم، حالاگردنشان کلفت شده و به ما سیلی می‌زنند! چنان محکم گفت که دوباره لشگر اسلام به هم ریخت و انصار و مهاجرین روبروی هم قرار گرفتند و نزدیک بود که جنگ داخلی رخ دهد.

جبرئیل نازل شد و سوره منافقین را آورد و به پیامبر (ص) عرضه داشت که همان جا سوره را برای مردم تلاوت کنند.

دکتر رجبی دوانی با بیان گوشه‌ای از تاریخ صدر اسلام و تحلیل آن در ادامه اظهار داشت: یک جاهایی آنقدر خطر خیانت بالا می‌رود که خودِ خداوند دخالت می‌کند. وقتی پیامبر (ص) سوره منافقین را تلاوت کردند، همه فهمیدند این آیات خطاب به عبدالله‌ابن‌ا‌‌بی است.

این استاد دانشگاه با بیان این سوال که «چرا پیامبر عبدالله‌ابن‌اُبَی را نکشت؟» اینگونه تحلیل کرد: عبدلله‌ابن‌اُبَی دارای نفوذ است. پیامبر (ص) اگر او را حذف می‌کرد، او مظلوم جلوه داده می‌شد و حداقل نصف مدینه مقابل حضرت می‌ایستادند. این بهتر است یا آنکه پیغمبر با تحمل عبدالله و افشای او با آیات الهی، باعث پراکنده شدن مردم از گرد عبدالله شوند.

این تحلیل‌گر تاریخ در ادامه با مقایسه حوادث تاریخی صدر اسلام و حوادث فعلی دنیای اسلام تصریح کرد: امروزه از ما می‌پرسند چرا حضرت آقا با کسی که الان جزء مسئولان نظام است و درنقطه مقابل رهبری و مصالح نظام موضع می گیرد و دشمن را امیدوار می‌کند، مدارا می‌کنند؟ سوال می‌پرسند چرا با او برخورد نمی‌شود؟ چرا این مسئولیت از او گرفته نمی‌شود؟ حضرت آقا دارند تأسی می‌کنند به جد بزرگوارشان.

در ادامه این نشست دکتر رجبی دوانی با یک سوال به نقش خواص در دور ماندن امیرالمؤمنین پس از رحلت رسول الله (ص) پرداخت: «چرا جمعیت عظیم صد و‌‌ بیست هزار نفری که در غدیر شاهد سخنان پیامبر (ص) بودند، بعد از رحلت ایشان تبدیل می‌شوند به دوازده نفر؟» و در ادامه اظهار داشت مهاجرین به دو علت با امیرالمؤمنین مشکل داشتند:

  1. مهاجرین عمدتاً کسانی بودند از قبیله قریش، که از مکه آمده بودند. آنها اگر رسالت پیامبر (ص) را ‌پذیرفتند، نمی‌توانستند با امیرالمؤمنین (ع) کنار بیایند، چرا که امیرالمؤمنین در غزوه‌های احد وخندق و بدر کسان اینها را از پای درآورده بود. مسلمانان مهاجر امیرالمؤمنین را به عنوان قاتل کسان خود می‌شناختند. این جمله در تاریخ ثبت است که در ثقیفه بنی ساعده عمر‌ابن‌خطاب گفت: علی دستش به خون بزرگان قریش آغشته است، قریش زیر بار خلافت علی نمی‌رود. این امتیاز حضرت در مقابله با مشرکین، در نظر این خواص با معیارهای جاهلیت تبدیل می‌شود به یک نکته منفی.
  2. دلیل دوم مخالفت مهاجرین با خلافت امیرالمؤمنین را باز هم عمرابن‌خطاب در جایی دیگر می‌گوید: عمدا نگذاشتیم علی به خلافت برسد، چرا که اگر علی به خلافت می‌رسید هم نبوت و هم امامت در بنی هاشم قریش جمع می‌شد و بنی هاشم تا قیامت به بقیه تیره‌های قریش فخر می‌فروخت.

این کارشناس تاریخ اسلام اظهار داشت: انصار از دوستداران اهل بیت بودند و مشکلی با امیرالمؤمنین نداشتند، بعد از ۲۵ سال که امیرالمؤمنین به خلافت رسیدند بیشترین مسئولان حکومتی حضرت از انصار بودند.

دکتر رجبی در پایان با اشاره به این موضوع  که ثقیفه بنی ساعده توسط گروهی از خواص انصار تشکیل شد، بیان داشت: خواصی که با معیارهای جاهلی نخبه به حساب می‌آمدند و از سویی دیگر مهاجرین نیز زیر بار خلافت امیرالمؤمنین نمی‌رفتند و به دنبال راهی بودند که هم بتوانند  به عنوان یک اقلیت سخن پیامبر را نادیده بگیرند و هم نظر خود را بر اکثریت (انصار) تحمیل کنند. منتها خبط انصار درتشکیل ثقیفه، مشکل مهاجرین را حل کرد. انصار به اعتبار اینکه شهر از آن ماست و اکثریت هستیم، ثقیفه را تشکیل دادند، و ناخواسته تریبونی فراهم شد که مهاجرین از فضا استفاده کنند و انصار را به جان هم بیندازند و حکومت را در دست گیرند.

کد خبر 3655969

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • شیرین IR ۱۰:۳۱ - ۱۴۰۰/۰۲/۰۶
      0 0
      بله