خبرگزاری حوزه نوشت: هفته گذشته حکومت آل خلیفه در اقدامی عجیب، سلب تابعیت از آیت الله شیخ عیسی قاسم عالم برجسته بحرینی را اعلام کرد؛ این اقدام با واکنش های گسترده در داخل و خارج بحرین اعم از مجامع دینی، حقوق بشری، سیاسی، نظامی و... همراه شد. مردم بحرین نیز با حلقه زدن پیرامون منزل "شیخ" وفاداری خود به ایشان را اعلام کردند.
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن خجسته، عضو هیئت مرکزی مجلس علمای بحرین که چند ماه قبل از سوی آل خلیفه سلب تابعیت شد، در مصاحبه با خبرگزاری «حوزه»، به تشریح ابعاد حقوقی سلب تابعیت در بحرین و انگیزه های پشت پرده پرداخت و با بررسی تحلیلی از مقابله آل خلیفه با شیخ عیسی قاسم و نهادهای وابسته به ایشان در چند سال اخیر، هر نوع حماقت از سوی حکومت را عاملی برای وخیم شدن اوضاع در بحرین و حتی منطقه دانست. متن این مصاحبه تقدیم خوانندگان ارجمند می شود:
در این گفتگو می خواهیم درباره بحران اخیر بحرین و مساله سلب تابعیت آیت الله شیخ عیسی قاسم صحبت کنیم و تحلیلی از این مساله داشته باشیم. به خصوص که جنابعالی هم چندی قبل مشمول سلب تابعیت شدید؛ یعنی یادم میآید که حدود ۴ ماه قبل بود که شبیه همین روزها که بحث سلب تابعیت در بحرین داغ شده، بحث سلب تابعیت خود شما مطرح شده بود. اگر موافق باشید گفتگو را با همین قسمت شروع کنیم تا به جناب شیخ عیسی قاسم و مسائل امروز بحرین برسیم. چه شد که شما را سلب تابعیت کردند و اصلاً این پدیدهی سلب تابعیت در بحرین چه پیشینه ای دارد؟
ما سابقاً در بحرین، یک گروهی داشتیم به عنوان گروه «بدون» یعنی اینهایی که اصلاً تابعیتی نداشتند، مثلاً پدر متولد بحرین، مادر متولد بحرین، بچه متولد بحرین است، ولی چون پدر، به هر علتی تابعیت بحرینی نداشت، اینها بدون تابعیت مانده بودند. در سال دو هزار که پادشاه فعلی، اعلان اصلاحات کرد، این مشکل به شکلی حل شد. برای اینکه طبق قانون، اگر کسی عرب باشد ده الی پانزده سال و غیر عرب، بیست و پنج سال در بحرین بماند و درخواست تابعیت کند مستحق تابعیت هست. خب کسانی که در بحرین متولد شوند که به طریق اولی حق تابعیت دارند. مثلا پدر من متولد بحرین است، پدر بزرگم هم متولد بحرین بوده است. به هر حال با اصلاحات سال ۲۰۰۰ با اصلاحات شکلی که پادشاه بحرین انجام داد، این مشکل حل شد و اکثر اینهایی که تابعیت نداشتند، به آنها تابعیت دادند؛ اما در حقیقت پادشاه بحرین یک سیاست مکارانه و خبیثانهای داشت، برای اینکه اگرچه در آن مقطع بسیاری از افراد بدون تابعیت، دارای تابعیت شدند، اما از همان موقع باب "تجنیس" یعنی باب اعطای تابعیت را کرد. و در همین ۱۵ سال اخیر افرادی را از خارج، مثل سوریه، اردن، پاکستان، هندوستان و کشورهای دیگر آورد و به آنها تابعیت بحرین داد. هر کس هم ثبت نام میکرد به او می گفتند که شما تابعیت بحرین میگیرید تا بیایید بحرین و هر چقدر بتوانید تکثیر نسل کنید و در موسسات دولتی کار کنید و سرمایه گذاری کنید؛ یعنی پادشاه بحرین سیاستی شبیه سیاست اسرائیل را دنبال کرد. و هدف از این کار این، بود که نسبت بین شیعه و سنی در بحرین را به هم بزند. چون که نسبت شیعه در بحرین، خیلی بیشتر از سنیها بود و حداقل هفتاد و پنج الی هشتاد درصد از بحرین را شیعیان تشکیل می دادند.
این آمار مربوط به چه سالی است؟
تا پانزده سال قبل این گونه بود. اما در عرض این چند سال، جمعیت کل بحرین که ششصد هزار و اندی بود، به یک میلیون و دویست هزار نفر رسیده و علتش این برنامهای بود که پادشاه بحرین پیش آورد.
خب اینها مربوط به"اعطای تابعیت" است و اتفاقا در چند سال اخیر خیلی از رسانه ها از توطئه "تجنیس" در بحرین گفته اند؛ اما مدتی است که شاهد "سلب تابعیت" در بحرین هستیم.
بله، تا قبل از سال ۲۰۱۱ که مردم بحرین ریختند داخل خیابانها و انقلاب پیش آمد، بحثی از سلب تابعیت نداشتیم، اما بعد از انقلاب و در همان برهه زمانی، از طریق سلب تابلعیت شروع به تهدید شهروندان کردند و یک لیست چند نفره منتشر شد که اسم چند نفر از روحانیون هم در آن بود. اسم آقای شیخ حسین نجاتی هم مطرح بود.
نماینده آیت الله سیستانی در بحرین.
بله، البته آقای نجاتی را اخراج نکردند، بلکه آنقدر به ایشان فشار آوردند که خودش برود.
یادم هست که این کش و قوس، یکسالی طول کشید.
بله تقریباً یک سال طول کشید، ولی این اواخر فشار زیاد بود و ایشان صلاح دید که دیگر از کشور خارج شود. این لیست اول بود، در سال ۲۰۱۴ ، پارلمان بحرین پیشنهاد تعدیل قانون تابعیت را مطرح کرد. زیرا تا آن موقع اعطا و سلب تابعیت در انحصار پادشاه بود اما با تصویب پارلمان، وزارت کشور و دادگاه هم در این زمینه دارای صلاحیت شدند، با این تفاوت که نظر پادشاه قابل مناقشه نیست، اما به نظر وزیر کشور و دادگاه می توان اعتراض کرد.
حالا واقعا به اعتراض ها رسیدگی می شود؟
تا به حال موردی نداشته ایم که کسی اعتراض کند و مورد قبول واقع شود. ما چند نفری که سلب تابعیت شدیم، اصلاً هیچ رسیدگی درستی نشد.
با وجود این که اعتراض شده؟
بله. در سال ۲۰۱۵ یکی دو هفته بعد از بازداشت شیخ علی سلمان،یک لیست ۷۳ نفره از افرادی که سلب تابعیت شده اند منتشر شد. اولین اسم، اسم خودم بود و مشخص بود که ۹ اسم اول را اخیراً اضافه کرده بودند چون از شماره ۱۰ به بعد به ترتیب حروف الفبا بود. که در این لیست چند داعشی را هم جا داده بودند که بگویند سلب تابعیت شده ها اختصاص به شیعیان ندارد.
شبیه کاری که عربستان در اعدام شیخ نمر انجام داد و حکم اعدام را به همراه چند نفر دیگر که جزو اراذل یا داعشی بودند اجرا کرد.
بله اما جالب است بدانید هفت هشت نفر از داعشی هایی که در این لیست بودند، بیشترشان یا خارج از کشور بودند و یا قبلا در سوریه به درک واصل شده بودند!
بعدش چه شد؟
بعد از تقریباً یک هفته، با ما تماس گرفتند که بیایید ادارهی گذرنامه، گذرنامهی ما را تحویل گرفتند کارت ملی ما را تحویل گرفتند هیچ هویت دیگری نداشتیم و خنده دار اینجاست که یک برگهای دادند امضا کنیم به عنوان تعهد که در عرض دو هفته یا وضعیت قانونیمان را درست میکنیم یا از کشور خارج شویم. من به آن بندهی خدایی که گفت تعهد را امضا کن گفتم تعهد را امضا نمیکنم و میخواهم وضعیت قانونی ام را درست کنم چه کار باید کنم؟ گفت: چه میدانم. گفتم: پس راهی ندارد که من وضعیت قانونی ام را درست کنم چون اگر بخواهم اقامت هم بگیرم، یک پاسپورت باید داشته باشم من الآن هیچ تابعیتی ندارم. گفتم: من میخواهم از کشور خارج شوم یک چیزی الآن به من بده، همین الآن میروم فرودگاه از کشور خارج شوم. گفت: آن را هم نمیتوانم برایت کاری کنم گفتم: پس من روی چی حساب کنم؟ گفت: باید امضاء کنی و الا میروی زندان. خلاصه امضا کردیم و رفتیم، بعد از یک ماه، دولت علیه ما شکایت کرد که ما خلاف قانون داریم در بحرین زندگی میکنیم. و در مقابل ما هم شکایت کرده بودیم علیه این قوانین. جلسهی رسیدگی به شکایتی که ما کرده بودیم به دو سه ماه موکول شد، اما شکایتی که دولت کرده بود در عرض دو هفته حکم صادر شد. یعنی دو جلسه در همان دو هفته برگزار شد؛ جلسه اول تفهیم اتهام بود که اتهامات کذایی مانند حمایت از تروریسم را که به انقلابیون می زنند مطرح کردند، جلسه دوم هم حکم به تبعید دادند. ما رفتیم دادگاه تجدید نظر، دادگاه تجدید نظر نوبت اولی که دادند طولانی بود یعنی شش ماه بعد نوبت دادند ما در این شش ماه داخل بحرین بودیم البته این شش ماه، برای من که طلبه بودم و کار آخوندی خودم را میکردم و مرتبط با هیچ ارگان رسمی نبودم مشکلی نداشت؛ ما کارمان با امام حسین(ع) و امام زمان(عج) بود که آن ادامه داشت و آنها ما را از کار بیرون نکردند اما بقیهی دوستانی که مثلاً یکی از ایشان آقای دکتر مسعود جهرمی استاد دانشگاه بود و بقیه افراد در عرض یک هفته از کار بیکار و خانه نشین شدند.
این گذشت و یکروز، ساعت دو ظهر با من تماس گرفتند که به سرعت بیا ادارهی گذرنامه. ما دیگر با خانواده خداحافظی نکردیم چون من پیش بینی میکردم که دیگر اینها راهی برای اخراج ندارند حتماً زندان میفرستند، طوری رفته بودم که آمادهی زندان بودم اما وقتی رفتم اداره گذرنامه به من گفتند که باید از از کشور خارج شوم و اصرار داشتند که باید عراق یا ایران را انتخاب کنم. من قبول نکردم اما آمد و گفت: میفرستیم بیروت. اعتراض کردم که گفت: حرف زیادی نزن. خودشان ما را بردند فرودگاه و سوار هواپیما کردند. یعنی تقریباً ساعت سه و ربع بود که رسیدم ادارهی گذرنامه، ساعت شش و نیم سوار هواپیما شدم!
خانواده چه شدند؟
خانواده هیچی. هر چه اصرار کردم که آقا شما بگذارید من تماس بگیرم با خانواده، لباس برایم بیاورند. حتی اجازه ندادند گوشی موبایلم از داخل ماشین کنار اداره گذرنامه بردارم. بهشان گفتم اصلا پول همراهم نیست هیچی همراهم نیست اما قبول نکردند. بعد گفتم: اینگونه سوار هواپیما نمیشوم گفت: من امر دارم تو را با همین شکلی که هستی اخراج کنم حرف زیادی هم نزن. بالأخره ما با این شکل رفتیم اما مستند قانونی اش فقط اتهامی بود که وزیر کشور وارد کرده بود و وزیر هم برای اتهام خود، هیچ مستندی نداشت. بهشان گفتم آقا من یک تروریستم. دلیلتان چیست؟ اما بدون هیچ دلیلی و صرفا به واسطه اتهامی که وزیر وارد کرده بود سلب تابعیت و اخراج شدم.
یعنی به این راحتی میشود در بحرین سلب تابعیت کرد؟
بله، هفتاد و سه نفر یک جا، با یک قلم آقای وزیر سلب تابعیت شدند!
به موضوع این روزهای بحرین برسیم. ماجرای سلب تابعیت آیت الله شیخ عیسی قاسم چیست؟
ماجرای "شیخ" هم تقریباً یک چیزی شبیه این است. آقا ببینید الآن در این مرحلهی اخیر، سلب تابعیت، یک سلاحی است که حکومت دارد اعمال میکند و ناگفته نماند سلب تابعیت شاید به زبان گفتن کار آسانی باشد ولی عملاً کار سختی است مخصوصاً در کشوری مثل بحرین که از لحاظ امنیتی این وضعیت را دارد که مرتب ایستگاه های ایست بازرسی دارد، شما اگر یک کارت شناسایی نداشته باشید به مشکل بر می خورید. مثلاً تعدادی از دوستانی که از قبل این مشکل را داشتند، موردی داشتیکه دزد آمده خانهاش را زده، رفته شکایت کرده که آقا بیایید بررسی کنید خانهی من دزد آمده اسم میزنند داخل کامپیوتر، آقا شما اقامتت غیرقانونی است در این شهر، برو زندان. طرف می گوید: بابا بروید خانهی من دزد آمده آن جا را بررسی کنید، اما به جای دزد، خودش را زندان می کنند. در واقع سلب تابعیت یک نوع اعدام معنوی است.
که آل خلیفه از آن به عنوان اهرم فشار در جامعه استفاده می کند.
بله، آنها درباره "شیخ" در حالی این تصمیم را گرفته اند که آیت الله شیخ عیسی قاسم از آل خلیفه اصیلتر است.
این جمله ای که گفتید خیلی مهم است. لطفا کمی توضیح دهید.
ببینید تاریخ شیخ را شما بخواهید نگاه کنید شیخ جزء خانوادههای اصیل بحرینی است.
یعنی چند سال؟
اجداد اجداد ایشان در بحرین بودند تاریخ و شجرهی شیخ در بحرین، شاید پانصد ششصد سال سابقه دارد.
آل خلیفه چه؟
آل خلیفه؛ دویست سال است که اینها در بحرین هستند آل خلیفه، از "زباره" به شکل دزدهای دریایی وارد بحرین شدند.
از کجا وارد شدند؟!
ما یک مرز با قطر داریم، که منطقه زباره آن جا قرار دارد.
آخر یک بحثی بود که آل خلیفه در واقع، عربستانی هستند.
نه اصالت آل خلیفه از زباره قطر است. اینها راهزن بودند؛ اینها مرحله اول حمله میکنند بحرین را میگیرند اما با نیروهای موجود درگیر می شوند و فرار میکنند به سمت کویت. البته آل خلیفه، آل صباح و آل سعود با هم ریشه مشترک دارند و این سه با هم مرتبطاند و بعضی از اینها با هم عموزاده هستند و بالأخره دزدها این گونه بودند از همدیگر میگرفتند و بده بستان داشتند تا در مواقع لزوم، حمایت یکدیگر را داشته باشند. خلاصه آنکه آل خلیفه از بحرین فرار میکنند میروند کویت، یک مدت کویت هستند از طریق کویت میروند وارد سعودی میشوند از سعودی دوباره بر میگردند زباره و از زباره وارد بحرین میشوند و بحرین را میگیرند.
غرض اینکه اینها ریشه طولانی در بحرین ندارند اما ریشه "شیخ" حداقل به پانصد ششصد سال قبل بر می گردد اما اینها آمده اند و از شیخ سلب تابعیت کرده اند. وقتی هم سلب تابعیت می کنند یعنی به نظر آنها، "شیخ" بحرینی نیست وقتی بحرینی نیست ایشان اجازهی هیچ کار دیگری ندارد آقا شما بحرینی نیستید میخواهید سخنرانی کنید حق سخنرانی ندارید میخواهید فعالیت سیاسی کنید حق فعالیت سیاسی ندارید چون اصلاً بحرینی نیستید شما هیچ حقی ندارید.
طبیعتا حساب های بانکی را هم که محل دریافت وجوه شرعی بود و سر آن جنجال به پا کرده بودند، مسدود می شود. درست است؟
همهی حسابها را می بندند. یعنی الآن از نظر قانون بحرین شیخ فعلاً بحرینی نیست.
همان اعدام معنوی که به آن اشاره کردید.
بله، تمام حقوق ایشان لغو شده است و این فتح بابی است که هر اتفاقی بخواهد برای شیخ بیافتد. یعنی اگر مردم بخواهند عقب نشینی کنند کمترینش این است که به ایشان می گویند آقا شما بحرینی نیستید همان کاری که با آقای نجاتی کردند انجام می دهند می گویند ما یک ارفاقی به تو می کنیم گذرنامه ات بهت می دهیم تا هر کشوری که خواستی بروی و از این جا که رفتی ما دیگر گذرنامه ات را لغو میکنیم.
ابتدای مصاحبه اشاره کردید که سه نوع سلب تابعیت داریم و اگر از طریق دادگاه یا وزارت کشور باشد، تغییر پذیر است. اعلام سلب تابعیت آیت الله شیخ قاسم را هم وزارت کشور اعلام کرد و به اصطلاح ها یک " قرار وزاری" بود. که به نظر می رسد حاکمیت بحرین برای خودش یک راه برای بازگشت و عقبگرد گذاشته است.
آفرین؛ ببینید سلب تابعیت به حکم وزاری بود وزیر نوشته برای هیئت وزیران و هیئت مزیران هم موافقت کرده و سلب تابعیت شده، پس این جا دولت برای خودش یک راه برگشتی گذاشته این سلب تابعیت به دو شکل میشود لغو کرد یکی از طریق دادگاه، یکی از طریق "مرسوم ملک"، یعنی پادشاه میتواند این قرار را لغو کند بگوید آقا من قرارتان را لغو کردم و تابعیت را برگرداندم و از این طریق یک راه فراری برای خودشان گذاشته ند.
وقتی سلسلهی اتفاقاتی که به خصوص در این یکی دو سال در بحرین افتاده، نگاه میکنیم میبینیم که حاکمیت بحرین به دنبال تنگ شدن دایره اطرافیان و مجموعه های نزدیک به شیخ عیسی قاسم است. یعنی یک روز مجلس علما را منحل کردند، روز دیگر حزب الوفاق را و آخر سر هم جمعیت التوعیه را که همه اش وابسته به "شیخ" بود تعطیل یا منحل کردند. تحلیل شما از این رفتار آل خلیفه چیست؟
حکومت بحرین همیشه نسبت به شیعه با نظر تردید و شک نگاه کرده و به آنها بدبین بوده است. سیاست پادشاه هم این بود که شیعهها را کم کم از بین ببرد و کاری کند که شیعه اکثریت نباشد. به ویژه آنکه پادشاه بحرین از لحاظ اجتماعی، ضعیف است.
یعنی محبوبیت ندارد؟
بله محبوبیت ندارد. و برای رفع این مشکل از طرفی تمام تلاش خودش را به کار بسته تا شیعه را در مضیقه قرار دهد و از طرفی با اعطای تابعیت بحرینی به افراد جدید برای خودش در کشور یار جمع کند. پادشاه بحرین همچنین از مشاوره های متعدد بهره برده تا شیعه را از بین ببرد یا لااقل وضعیت شیعه را طوری کند که دیگر نتواند نفس بکشد.یکی از برنامه هایش حذف و انحلال تمام مجموعه های وابسته به شیخ عیسی قاسم بوده است. یکی از این مجموعه ها مجلس علمایی بود. شیخ، از گذشته این دغدغه را داشت که باید طوری برنامه ریزی که طلبه ها بعد از تحصیل، زمینه فعالیت های فرهنگی و دینی و اجتماعی داشته باشند. و به أحسن وجه از طلبه ها استفاده شود که در همین راستا مجلس علمایی را تشکیل داد.
اگر اشتباه نکنم سال ۲۰۰۵ تشکیل شد.
بله؛ این از مجلس علمایی . از نظر سیاسی هم جمعیت وفاق به شکل رسمی تشکیل شد. جمعیت التوعیه هم کاکرد فرهنگی داشت و به عنوان یک موسسهی فرهنگی محض فعالیت می کرد و شیخ روی این قضیه خیلی حساس بود که جمعیهی التوعیه، فقط یک نهاد فرهنگی باشد و به هیچ وجه، در سیاست دخالت نکند.
ما هم هر بار سایت التوعیه را دنبال می کردیم ، اخبار فرهنگی و نشست های قرآنی و از این قبیل برنامه ها را انعکاس داده بود.
اصلاً در کل همین بود و حتی شیخ انقدر حساس بود که برنامههای دینی اگر جنبهی سیاسی داشت قبول نمیکرد. من خودم، مدتی مسئول پروندهی مساجد مهدَّم(مساجدی که از سوی آل خلیفه ویران شده بود) بودم.یکبار یک فعالیتی در این باره می خواستم در جمعیت التوعیه داشته باشم، شیخ اجازه نداد با اینکه مساله اصلی اش مساجد بود و مساجد موضوعی فرهنگی تلقی می شد اما چون جنبهی سیاسی هم داشت شیخ اجازه نداد. علی ایحال این مجموعه یعنی مجلس علمایی به عنوان بازوی حوزوی، جمعیت الوفاق به عنوان بازوی سیاسی و جمعیت التوعیه به عنوان بازوی فرهنگی فعالیت داشت. البته "شیخ" متولی اینها نبود؛ وفاق سیاست خودش را داشت هیئت رئیسه خودش داشت و بقیه هم همینطور اما شیخ قاسم به نوعی رهبری میکرد.
حتی در مجلس علما هم بعد از مدتی کنار کشیدند و شما جوانترها آمدید!
بله، مجلس علمایی بحرین در آغاز به کارش، شیخ قاسم رئیس مجلس و سید عبدالله الغریفی نائب رئیس بود اما در دورهی دوم گفتند آقا ما وظیفهمان را انجام دادیم و مهم این بود که این ارگان را تشکیل دهیم ما دیگر پیر شدیم، این را باید جوانها اداره کنند. مجلس علمایی هم فعالیت های خودش را داشت اما از ۲۰۱۱ به بعد، بیشتر ظهور کرد یعنی مجلس علمایی برای مردم به عنوان یک محل رجوع و مورد اعتماد جا افتاده بود.
من یادم هست که شعار سال انتخاب میکردید و راجع به مباحث اجتماعی و فرهنگی بیانیه میدادید.
بله، اما در چند سال فشارها روی ما خیلی بیشتر شد. هم روی ما فشار وارد می کردند هم روی جمعیت الوفاق. اساس اینها هم همه اش شیخ بود. آنها می خواستند بالهای شیخ را ببرند تا دست و بالش بسته باشد. اول از همه سراغ مجلس علمایی آمدند چون حسب ظاهر رسمی نبود و مجوز حکومتی نداشت. لذا حدود ۲ سال قبل آمدند علیه مجلس علمایی شکایت درست کردند و به سرعت حکم تعطیلی اش را صادر کردند. اما این کارشان تاثیر چندانی نداشت برای اینکه اگرچه ظاهرا مجلس علمایی نبود اما اعضایش همه جا بودند و کارهایی فرهنگی و سیاسی خودشان را داشتند. فقط بیانیه نبود که آن هم مردم از طریق رفتار اعضا مطلع می شدند و هر جا ما حاضر میشدیم مردم عمل میکردند. بالأخره این اولین جناحی بود که دولت زد که اثر نکرد. مساله بعدی در انتخابات ۲۰۱۴ پیش آمد. برای اینکه جمعیت الوفاق انتخابات را تحریک کرد و آنجا، ضربهی سنگینی به حکومت وارد شد.
تحریم انتخابات از طرف شما، چه نتیجه ای داشت و چرا آن را مایه ضربه سنگین به حکومت می دانید؟
نتیجهاش این بود که بالأخره برای دنیا خیلی از مسائل روشن شد. مثلاً آن دایرهی انتخابی که فرض بفرمایید پانزده هزار واجد شرایط داشت، نمایندهی آن دایرهی انتخاباتی با صد رأی منتخب شد!
واکنش حکومت چه بود؟
حکومت می خواست کاملاً انتقام بگیرد. اما قبلش به ما گفتند که بیایید مساله را تا ۲۰۱۸ حل کنیم. دوستان "وفاق" هم نظرشان واضح بود و می گفتند: آقا ما از حالا به شما میگوییم اگر وضعیت همین گونه است ما ۲۰۱۸ هم نیستیم، ۲۰۵۰ هم نیستیم. یعنی این جمله شیخ بود که اگر قضیه را از لحاظ سیاسی حل کردید، منتظر ۲۰۱۸ نمی مانیم ، همین فردا انتخابات اعلام کنید ما شرکت میکنیم اما اگر حل نکردید تا ۲۰۵۰ هم بمانید ما شرکت نمیکنیم.
مقصود شیخ از حل شدن قضایا چه بود؟
یعنی مشکل سیاسی حل شود. بنشینید خواستههای مردم را در نظر بگیرید. زندانیها را آزاد کنید اینهایی که بیرون هستند برگردانید، اصلاحات اساسی انجام دهید و این خرابکاریهایی را که کردید. خب آل خلیفه دید که نمی تواند به این خواسته ها پاسخ مثبت بدهد برای اینکه اساسا سعودی ها چنین اجازه ای نمی دهند. و شما می دانید که الآن آل خلیفه کاملاً و صد در صد تابع سعودیها است. از همین برای قدم دوم، سراغ شیخ علی سلمان رئیس جمعیت الوفاق رفتند. و برایش حکم بریدند و برنامه شان این بود که تا وقتی شیخ سلمان در زندان است، باقت الوفاق را به تدریج تغییر دهند و افراد مدنظرشان را نفوذ دهند.
چرا حکم شیخ سلمان از ۴ سال به ۹ سال تشدید شد؟
برایش بهانه هایی تراشیدند اما حقیقت امر این است که آنها دیدند در این مدت کوتاه نمی توانند بافت وفاق را عوض کنند.
آیا می توانیم تشدید حکم شیخ سلمان را مقدمه ای برای اقدام بعدی یعنی انحلال الوفاق بدانیم؟
بله، یعنی اینها نظرشان این بود که بافت وفاق را عوض کنند ولی بعد به نظر من درون خودشان تصمیم گرفته شد که اصلاً وفاق را از بین ببرند. مقدمهی از بین بردن وفاق، تشدید حکم شیخ علی سلمان است و بعد از حکم شیخ علی سلمان و موضعی که شیخ داشت و بیانیه داد، اینها وارد گام های بعدی شدند. حالا از کجا چنین تصمیمی آمده ولی آن چیزی که قدر متیقن هست سعودی و امارات در این تصمیم کاملاً دخالت داشتند که آقا شما هر تصمیمی میخواهید بگیرید ما از تو حمایت میکنیم. سازمان ملل هم که دیدید با پول سعودی ها نظرش را تغییر داد. در این جا بود که شروع به شایعه پراکنی بر ضد شیخ در سطح رسانه ها کردند و در عرض چند ساعت الوفاق را منحل اعلام کردند. به طوری که ساعت ۹صبح، وزیر کشور شکایت را میبرد دادگاه، یازده صبح حکم صادر میشود، دوازده و نیم در وفاق بسته میشود، ساعت دو نیم کل تابلوهای وفاق از همهی مقرهای وفاق برداشته میشود، در همان حین ، به جمعیت التوعیه حمله تبلیغاتی شد و اتهامات واهی را مطرح کردند و قرار تعطیلی جمعیت التوعیه را هم صادر کردند.
بازوی فرهنگی شیخ را هم زدند.
بله، بازوی فرهنگی شیخ را هم زدند. خب همهی ی قرائن، نشان میداد که الآن اینها دارند میروند به طرف شیخ، اینها مقدمهای بود برای رسیدن به شیخ؛ وقتی وفاق را بستند پس عملاً دوستان سیاسی که از سایه وفاق کار میکردند دیگر وجود ندارند، الآن میبینید اکثر دوستان نمیتوانند حتی چیزی بگویند. چون شخصیت سیاسی داشتند می توانستند بیانیه بدهند الآن دوستانی که هستند نمیتوانند از داخل صحبت کنند.
البته تا الان چند پیام از روحانیون دربند و رهبران انقلابی داشته ایم.
بله ولی دیگر نمیتوانند به طور رسمی کار سیاسی بکنند و صدای شیخ از لحاظ سیاسی بسته شد صدای فرهنگی شیخ را که از جمعیه توعیه بستند و اتهامات مالی به جمعیت التوعیه را مقدمه ای برای اتهام مالی به شیخ قرار دادند در حالی که حسابهای شیخ شفاف است و اصلا در بانک المستقبل است که زیر نظر دولت است و همه مربوط به وجوه شرعی است اما اینها مقدمهای بود برای رسیدن به شیخ؛ آسانترین راهی هم که میتوانستند اعمال کنند، به نظرم همان لغو تابعیت بود. برای اینکه بازداشت شیخ، کار آسانی برای شیخ نبود. این کار را کردند تا شیخ به لحاظ قانونی هیچ رفتاری نتواند در فضای عمومی و اجتماعی بحرین از خودش بروز دهد.
حالا اینها برنامه زمان مند و طراحی شده ای را برای مقابله با شیخ قاسم دنبال کرده اند و به قول شما سه بال شیخ را زدند، ولی فکر میکنم بال چهارم را در نظر نگرفته اند و آن، تودهی مردم است. ما میبینیم که بلافاصله بعد از اعلام لغو تابعیت، مردم میروند مثل پروانه دور خانه شیخ مینشینند و با زبان روزه تحصن میکنند و حتی افطاری و سحری شان هم کنار خانهی شیخ است. و قشرهای مختلف کفن پوش می شوند و یک واکنش قوی داخلی رقم می خورد.
دقیقاً همین است آن ها حساب مردم را نکرده اند. البته مشخص است چراغ سبزی که حکومت از کشورهای مجاور مثل سعودی و امارات گرفته، بیشتر از آن است که ما توقع داریم. حکومت میدانست که مردم شیخ را تنها نمیگذارند علما شیخ را تنها نمیگذارند همان گونه که اشاره کردید تودهی مردم و قشرهای مختلف آمدند و در رأس آنها علما بودند و با کفن آمدند و گفتند : اگر میخواهید به شیخ برسید باید از روی اجساد ما راه بروید. الحمدلله این روحیه در مردم است. هرچند حکومت هم روحیه جنون آمیز دارد و نیروهایی را برای مواجهه با مردم پیاده کرده اند. اما عکس العمل خارجی هم فراتر از انتظار بوده است و شاید آل خلیفه پیش بینی نمی کرد که اینگونه شود. الان حرکتی که در جهان اسلام شد در کشورهای مختلف سنی و شیعه، موضعهایی که گرفته شد اینها در کل به نظرم قطعا اثر دارد.
بله یک وفاق چند جانبه ای صورت گرفته، در بعد نظامی، سردار سلیمانی بیانیهی محکمی را داده و ما شبیه آن را در این چند سال ندیده بودیم، در بعد دینی مراجع قم و نجف یکپارچه و به صورت تمام قد از شیخ دفاع کردند. مجامع حقوق بشری هم همین گونه و یک موجی در کشورهای جهان شروع شده که آل خلیفه را محکوم می کنند.
به هر حال ببینید شیخ عیسی قاسم، شخصیتی جهانی، یعنی متعلق به جهان اسلام است. ایشان یک مجتهد جامع الشرایطی است که بالأخره متعلق به چارچوب بحرین نیست به کل جهان اسلام مربوط است. از لحاظ سیاسی شیخ عیسی قاسم یک وجههی سیاسی معتدل دارد و در واقع شخص شیخ، عنصر اعتدال در بحرین است و یک جملهای شیخ علی سلمان دارد که بدون شیخ هیچ کس نمیتوانسته آرامش را برای این کشور تأمین کند؛ طبیعی است مجامع سیاسی منصف هم، برای شخصیتی مثل ایشان باید موضع بگیرند چون واقعاً کوبیدن چنین شخصیتی یک لطمهی بزرگی است. "شیخ" یک شخصیت وحدوی است که نه فقط در قول، بلکه در فعل و بالنتیجه در قضایای مختلف اسلامی مثل قضیهی قدس، قضیهی فلسطین و قضایایی که متعلق به جهان اسلام بود با همان رویکرد وحدت گرایانه وارد شده و در کلام ایشان صحبتی از شیعه و سنی نیست و در هر موردی که نیاز بوده چه از شیعه و چه از سنی حمایت کرده این روحیه باعث شد که علمای اهل سنت هم موضع بگیرند. به نظرم این عکس العملها یک پیام روشن برای حکومت بحرین داشت که "شیخ"، شخصیت عادی نبوده و تعرض به ایشان آسان نیست. مردم بحرین هم، بندگان خدا با تمام این تندخویی هایی که از طرف حکومت می شود و تبلیغات سنگینی که علیه شیخ به راه انداختند، تا امروز از منزل شیخ، یا اطراف منزل شیخ یک سنگ به طرف یک پلیس پرتاب نکردند و مردم این روحیه را از شیخ یاد گرفته اند که حرکتشان مسالمت آمیز باشد.
این نکته خیلی مهمی است که اتفاقا رهبر معظم انقلاب هم در اظهارات خود به این مساله اشاره کردند.
نکته واقعاً مهمی است که تا الآن حرکت مردم بحرین جزء مسالمت آمیزترین حرکتهایی است که در کل منطقه بوده است. و این هم یکی از دلایلش این است که اینها فرزندان شیخ عیسی قاسمی هستند که این نهج و روش شیخ است؛ این برنامهی شیخ است؛ هنوز مردم بحرین دارند برنامهی شیخ را پیاده میکنند و اگر بنا باشد آسیبی به شیخ برسد و اینها بخواهند علیه شیخ دست درازی کنند، تمام اینها از بین خواهد رفت همین الآن تمام مردم بحرین دارند پیغام میدهند اگر عاقلی در این نظام وجود دارد، بیایید به عقل خودتان برگردید و این کارهایی که کردید حل کنید تا کار از این بدتر نشود.
یعنی برای یک نظام سیاسی معترض از این بهتر نمیتوانیم داشته باشیم که اتفاقا نظام بحرین باید قدر اینها را بداند.
واقعاً باید قدر اینها بداند، ولی متأسفانه اینگونه نیست.
خیلی ممنون حاج آقای خجستهی عزیز. به عنوان آخرین سوال، پیش بینی شما از آیندهی بحرین چیست؟
یک مقدار سخت است که بخواهم پیش بینی کنم چه میشود؟ یعنی ما الآن باید همهی حسابها را داشته باشیم و احتمالات را در نظر بگیریم و برای تمام احتمالات بالأخره برنامه داشته باشیم. امیدواریم که حکومت بحرین سر عقل بیاید و تمام این قرارهایی که گرفته شد لغو شود، وفاق برگردد شیخ آزاد شود، بقیهی زندانیها آزاد شوند تابعیت شیخ برگردد، در کل تمام کسانی که سلب تابعیت شدند برگردند بحرین، و بالأخره به یک راه حلی که مورد رضایت خدا و آرمانهای مردم بحرین است برسیم. امیدواریم که چنین چیزی باشد ولی اگر دولت نخواهد به این راه برود و بخواهد خدای نکرده به همین روند ادامه دهد، به نظرم نه فقط وضعیت بحرین، که وضعیت کل منطقه وخیم خواهد شد. چون بالأخره شیخ مریدان زیادی دارد و همه هم آمادهاند جان فشانی کنند.
یعنی انتفاضهای که اگر اشتباه نکنم در پیام سردار سلیمانی آمده بود، امکان تحقق دارد.
بله، و حتی این مساله به خارج از بحرین هم خواهد کشید. شیخ مرید زیاد دارد و هر احتمالی را انسان باید در نظر بگیرد و من به نظرم بیانیه مراجع تقلید، تا این مرحله به این شکل بود ولی اگر حکومت برای رفتار خود توقفی قائل نباشد، هیچ تضمینی هم نیست که موضعگیری و بیانیهی علما و مراجع هم سقفش بالاتر نرود. به نظرم تا این مرحله، علماء خیلی خویشتنداری کردند و آن هم فقط به خاطر این که یک راه برگشتی باشد ولی اگر بخواهند بالاتر بروند به نظرم لحن مراجع هم بالاتر خواهد رفت و حکومت بحرین باید این را در نظر بگیرد که اگر نیاز باشد ممکن است مراجع، احکامی هم برای دفاع از شیخ صادر کنند.
نظر شما