هم‌اندیشی فلسفی(۵)؛

فلسفه همان تاریخ فلسفه است/نگاه تاریخی؛ شرط لازم برای فلسفه ورزی

فلسفه همان تاریخ فلسفه است/نگاه تاریخی؛ شرط لازم برای فلسفه ورزی

«فلسفه همان تاریخ فلسفه است» انسان و تحول های او تاریخی است، دستاوردهای او تاریخی است و فلسفه هم مستثنی از این امر نیست، در فرایند تحول تاریخی فلسفه هم پایبند این تاریخی بودن است.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه ـ سحر سلطانی: سلسله نشست های حلقه هم اندیشی با حضور یحیی قائدی و سعید ضرغامی، دانشیاران گروه فلسفه تعلیم و تربیت و یزدان منصوریان، دانشیار گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه خوارزمی با موضوع «فلسفه ورزی» چندی است برگزار می شود که تا کنون چهار جلسه از آن برگزار شده است. متنی که در ادامه می خوانید بخش پنجم این هم اندیشی با موضوع «تاریخی بودن فلسفیدن» است. خبرگزاری مهر بنا دارد، این سلسله هم اندیشی ها را برای علاقمندان به مباحث فلسفی و تربیتی امروز ایران منتشر کند؛

* سلطانی: در نشست های پیشین به سراغ مفهوم «فلسفیدن» و شروط لازم برای تحقق آن رفتیم. آزادی اولین شرط برای فلسفه ورزی لحاظ شد و بعد خردمندی و نسبیت و احتمالی بودن را بررسی کردیم. امروز به سراغ «تاریخی بودن فلسفیدن» خواهیم رفت.

ضرغامی : با این تعبیر شروع می کنم که «فلسفه همان تاریخ فلسفه است» انسان و تحول های او تاریخی است، دستاوردهای او تاریخی است و فلسفه هم مستثنی از این امر نیست، در فرایند تحول تاریخی فلسفه هم پایبند این تاریخی بودن است، وقتی از آزادی به عنوان شرط اول فلسفیدن صحبت شد، ادعای من  مختار بودن برای انجام هر امری که خردمندانه است، بود، خردمندی مفهومی است که در گذر تاریخ شکل گرفته است؛ در واقع خردمندی امری یگانه و واحد نیست بلکه متغیر و در ارجاع مداوم به تاریخ طولانی فلسفه است. آنچه فلاسفه در طول تاریخ از ارسطو تا هابرماس و دیگران تلاش کردند وضعیت آرمانی گفتگو و اندیشه را بسازند خردمندانه است.  پس فلسفه و فلسفیدن ناظر به تاریخ فلسفه است.

سلطانی : دکتر ضرغامی ادعایی را طرح نمودند که بخواهم خلاصه بگویم این است : تاریخ فلسفه تبلور خردمندی است یا تاریخی بودن عینیت خردمندی است. پس نابخردی و سوی مخالف خردورزی که در تاریخ فلسفه رخ داده چیست و چه جایگاهی دارد برای عینیت یابی اندیشه؟

قائدی : می توانیم اصلاح کنیم که تاریخ فلسفه مجموعه خردمندی و نابخردی هاست؟

ضرغامی:  بله؛ تاریخ فلسفه با سیر دیالکتیکی اش به همین جنبه های متضاد اشاره دارد، فلسفه همان دیالکتیک است و این رویارویی ها را با خود دارد.

قائدی : با این ادعا که فلسفه همان تاریخ فلسفه است مخالفم مگر اینکه دو تا مولفه را در نظر بگیریم : ۱) تاریخ چیست؟ فلسفه چیست؟ ابتدا  باید مرادمان را از به کار گیری این دو عنوان روشن کنیم. ۲) فلسفه برای فیلسوف یا فلسفه برای همه ؟ باید مخاطب فلسفه را برای درک فرایند و راه خردورزی یا نتایج و محصولات ان روشن کنیم. می توان ادعا کرد فلسفه ،تاریخ راه ها و روش های فلسفیدن و خردورزی است. اگر هم مدعی بشیم فلسفه همان تاریخ فلسفه است خردورزی و نابخردی هر دو در آن می گنجد هر اتفاقی در آن می گنجد.

ضرغامی : برای روشن تر کردن ادعا و رفع تمایزی که دکتر قائدی طرح کرده اند باید به یک نکته توجه کنیم. قبلا گفتیم که فلسفه همان راه هاست و تاریخ فلسفه هم تاریخ راه ها و روش هاست، اما نیازی نیست راه را از نتیجه جدا کنیم. خردمندانه بودن به راه هایی منسوب می شود که طی شده و منجر به نتیجه  نیز شده است.

منصوریان : وقتی از «تاریخ» صحبت میکنیم، باید بین دو چیز تفاوت قائل شویم. یکی تاریخ به مثابهء مجموعه رخدادهایی که در گذشته رخ داده‌اند و دوم تاریخ به منزلهء مجموعه روایت‌ها و گزارش‌هایی که مورخان از آن رخدادها نوشته‌اند. این دو گرچه به هم مرتبطند، اما بدیهی است که با هم بسیار متقاوتند. هر چند در نهایت آنچه ما به آن دسترسی داریم همان شکل دوم است. اما آگاهی از این موضوع و شناخت تفاوت این دو بسیار مهم است. زیرا نوع مواجههء ما با مسائل تاریخی به شدت متاثر از نوع نگاه ما به مقوله تاریخ است. کسانی که به این تفاوت توجه دارند، در مقایسه با آنان که نسبت به این موضوع بی‌توجهند، معمولاً مواجهه‌ای به مراتب منطقی‌تر و معقول‌تر با تاریخ دارند. حال با این مقدمه می‌توان به قلمرو فلسفه نیز به این شکل نگریست. آنچه ما به عنوان تاریخ فلسفه می‌شناسیم مجموعه گزارش‌هایی است که از سنتها و رخدادها است که در قالب روایت‌ها به دست ما رسیده است.

روایت ها هم که همیشه محصول تفسیر و گزارش مورخان و فیلسوفان بوده‌اند و توجه به این موضوع برای روشن شدن مفهوم تاریخی بودن لازم است. از سوی دیگر باید دید که آیا تاریخ راههای رفته است یا نتایج کسب شده؟ همان بحث تفاوت «فرایند» و «فراورده» که در جلسه‌های قبل به آن اشاره کردیم. اما در مجموع، در قلمرو فلسفه این دو با هم کلیتی را شکل داده‌اند به نام تاریخ فلسفه و ورود به اقلیم فلسفه نیازمند داشتن این نگاه تاریخی است. فراتر از آن، به باور من وجود نگاه تاریخی در هر بحث علمی ضروری است. زیرا هر دانشی در بستر تاریخش فهمیده میشود. کافیست هر علمی را از این بستر تاریخی جدایش کنید و ببینید چه میماند؟ عملا هیچ نخواهد ماند. بنابراین، به نظرم، داشتن نگاه تاریخی یک شرط لازم برای فلسفه ورزی است.

سلطانی:  آیا این بینش تاریخی با نوعی قطعیت و تمام شدگی در گذشته همراه است؟

منصوریان : همانطور که در نشست قبل و بحث نسبیت فهم گفتیم هرجا باور به قطعیت و مطلق انگاری مبنای استدلال ما باشد عملاً از فلسفیدن دور میشویم. بینش تاریخی هم از این قاعده مستثنی نیست. ما باید به روایت‌های تاریخی نیز با نگاهی تحلیلی و انتقادی بنگریم.

برخورداری:  به گمانم این بحث اهمیت ویژه ای دارد و ما در حال ورود به حوزه جدیدی هستیم؛ دکتر ضرغامی مدعی شدند بنا بر تعریفشان فلسفه همان تاریخ فلسفه است، این تاریخی بودن فلسفه باید گام به گام روشن شود تا ابهامی بر ابهام قبل افزوده نشود، از سویی با تاریخ دان طرف هستیم از سوی دیگر با فیلسوف تاریخ، تاریخ دان در حال گردآوری رویدادهاست. فیسلوف تاریخ با سوال های خاصی به سراغ رویدادها می رود : یکی از مهمترین سوالات این است که بین  این رویدادها پیوستگی وجود دارد یا گسست؟ پاسخ به این سوال مهم است ، وقتی پیش فرض فیلسوف تاریخ با نوعی پیوستگی بین رویدادها همراه باشد کل نظام معنایی و اندیشه او با فیلسوفی که قایل به پیوستگی نیست و آن را توهم ذهنی می داند متفاوت خواهد بود. توماس کوون به پارادایم ها و انقلاب های فکری قائل است که قیاس ناپذیرند و از این  رو به نظر می رسد به نوعی گسست در نظریه های علمی قائل است. فیلسوف تاریخ و چارچوبی که رویدادها را بررسی میکند مهم است. این پیش فرض گسست یا پیوسته بودن به نگاه تاریخی معنا می دهد.

ضرغامی : وقتی می گوییم فلسفه، تاریخ فلسفه است ،قید تاریخی بودن حذف شدنی نیست. حالا سوال پیش می آید تاریخی بودن چیست؟ برخی معتقدند پیوستگی رویدادها تاریخ را میسازد و برخی دیگر معتقدند تاریخ منقطع است. حتی کوهن هم که پارادایم ها و انقلاب ها در قلمرو علم را گسسته تعریف میکند به تاریخی بودن معتقد است.

برخورداری : منظور شما از تاریخی بودن چیست؟ یک تعریف عام از تاریخ این است که امریست که زمانش منقضی شده است.

ضرغامی : از نظر من هر امری زمانمند است، تاریخی است. وقتی زمان وارد این بحث میشود فرآیند پیچیده و پیچیده تر خواهد شد که من به این پیچیدگی اذعان می کنم. زمان مند بودن به جای تاریخی بودن قابل طرح است.

قائدی : پس رخدادی که برای اولین بار انجام میشود  چه میشود ؟ آیا تاریخی است؟ هیچ فعالیتی فی نفسه آغاز ندارد؟ اگر مفهوم فلسفه مجموعه اعمالی باشد که فرد متفکرانه انجام می دهد مستقل از اتفاقاتی که قبلا رخ داده، چه؟

ضرغامی : هیچ فعالیتی به شکل محض برای اولین بار انجام شدنی نیست، در واقع هیچ فعالیت فلسفی از صفر شروع نشده است. زمان کنار گذاشتنی نیست.

برخورداری : جغرافیا و اقلیم اندیشه هم با زمان مطرح میشود، تعلقات جغرافیایی دامن میزند به این اختلافات معنایی و می تواند بر تاریخمندی اندیشه موثر باشد مثلا در تفکر غرب مفاهیمی طرح شده است که اصحاب فلسفه غرب آن را مختص به خود می دانند مثل intentionality (التفات) که برنتانو را مبدع آن می دانند و یا علمای فلسفه  اسلامی آن ا به ابن ینا نسبت می دهند ،مساله این نیست که حق با کیست یا این ادعا ها صادق است از لحاظ تاریخی یاخیر؛ مساله این است که چه بسا ضرورتی ندارد که وابستگی و پیوستگی بین این حوزه ها باشد.

ضرغامی : در دو سطح می توان بحث کرد: ۱)  اصل زمان مندی  ۲) معنایی که از زمان مستفاد میشود. به نظرم شما زمان مندی را با پیوستگی زمان یکی می دانید و فرو می کاهید، برداشت های دیگری هم هست. مثل برداشت برگسون از زمان که شامل برداشت خطی گذشته – حال- آینده از زمان نیست  بلکه در هم بودگی و از دل هم در آمدگی زمان طرح میشود. می توان زمان را نا پیوسته در نظر گرفت.

قائدی : اشکالی که به معنای دکتر برخورداری از تاریخمندی به عنوان منقضی شدگی امور  وارد است این است که زمان و تاریخ فقط مربوط به گذشته است و حال و آینده در آن جایگاهی ندارد. هر امری که در گذشته رخ داده وقتی مورد تفکر واقع می شود باز در ذهن ما رخ می دهد و این هم یک ادعاست به هر حال.

 برخورداری : البته این تعبیر نوعی اشتراک لفظی است، مثلا یک حادثه الان رخ میدهد و شما می گویید من فردا بهش فکر میکنم.  فردا چه رخ می دهد؟

قائدی : خب مساله پیچیده است و فارغ از زمان تقویمی. اندیشه من فقط اندیشه است و نمی توان گفت امروز اندیشیده میشود یا فردا. امروز یا فردا برای محض اندیشه یک نوع قرار داد است.

منصوریان : لطفاً اجازه دهید، با مثالی بحث را شفاف کنیم. فرض کنید اکنون من کتابی را که روی این میز است، بر می‌دارم و می‌خوانم. پرسش من این است که زمان تولد گزاره‌های این کتاب هم اکنون و در لحظه خواندن محتوای آن است یا لحظه‌ای است که نویسنده متن آن را نوشته است؟ مثلاً همین کتاب سال ۸۵ نوشته شده و منتشر شده است. این انتشار وابسته به زمان است و  ده سال پیش رخ داده و خوانش آن هم امروز رخ میدهد. حال، کدام زمان میشود زمان این کتاب؟

قائدی: به زعم من تاریخ فلسفه، تاریخ روش ها و گزارها های قطعا ثابت شده ی خردمندانه نیست ، اگر چنین باشد ، در واقع هر بار ما فلسفه ورزی می کنیم، فارغ از تاریخ گذشته ، هر بار دوباره رخ می دهد، به همین دلیل فلسفیدن هر بار نوشدن است ، تازه شدن است.

ضرغامی: ما برای روشن کردن مفهوم فلسفه درگیر مفهوم زمان شده ایم و محصول آن نیز پیچیدگی های پیش گفته است. البته زمان معنای در فیزیک دارد. زمان فاصله بین رویدادهاست. و بر اساس آن سرعت، شتاب و مانند آن تعریف شده است و البته در قلمرو فیزیک بحث مطلق بودن یا نسبیت زمان بحث شده ولی به هر روی امروزه در بین فیزیکدانان، نسبیت زمان پذیرفته شده است.  از همین رو در فیزیک دیگرچالشی اساسی در خصوص نسبی بودن یا مطلق بودن زمان مطرح نیست در حالی که در فلسفه همچنان بحث های زمان طرح میشود. کانت روشن نمود که شناختن  زمان ممکن نیست.

منصوریان: برای روشن تر شدن موضوع و رهایی از دام پیچیدگی های مفهوم زمان، لطفاً اجازه دهید نکته ای دیگر هم عرض کنم. به نظرم برای اندیشدن در باب هر موضوع باید به بافت آن رجوع کنیم و هر بافتی پیشینه و تاریخی دارد. هر آنچه بخواهیم بیاموزیم، فکر کنیم و تحقیق کنیم توجه به پیشینه و ریشه الزامی است.

قائدی : ما در حال به گذشته و پیشینه می اندیشیم. تقلیل تاریخ به گذشته و پیشینه ناکارآمد است و بهتر می دانم زمان را را به جای پیشینه طرح کنیم.

برخورداری : پرسش فلسفی از زمان  ناظر به بحث دیگری است برای آموختن وقتی به سراغ زمان  و پیشینه می رویم بحث دیگری است. رویکرد ما نسبت به وضوح و ابهام زمان چیست؟ برای درک پیش شرط تاریخی بودن در فلسفه ورزی نیازمند وضوح بخشیدن به تعاریفی دیگر هستیم.

 قائدی : توافق بر سر مفهوم زمان برای ادراک «تاریخی بودن» و در عین حال تاریخ به عنوان امری که در گذشته رخ داده نیست، امریست که تا این لحظه در این نشست رخ داده است.

ضرغامیاگر ادعا کنیم فلسفه همان تاریخ فلسفه است پرسش اساسی این است که اکنون  فلسفیدن چگونه رخ می دهد؟ نقش کنونی ما چیست و چگونه بین گزاره های تاریخی که در کتب فلسفی نوشته شده است پیوند برقرار میکنیم؟ چگونه به تجارب زیسته فیلسوفان معاصر رجوع میکنیم و می آموزیم و چگونه به گزاره هایی برای آینده مرتبط میشویم؟ گفتیم نقطه صفری وجود ندارد، پس باز اندیشی فلسفی مبتنی بر گذشته و منجر به آینده چگونه رخ میدهد؟ ذهنیت اولیه من این است که ابتدا برویم به سراغ توصیف و تفسیر آنچه فیلسوفان گفته اند در همان بستر و بافت خودشان؛ به تعبیر نیچه به درون «شهر» برویم؛ یعنی تغییری زمانی و مکانی در ذهن اندیشنده رخ میدهد؛ بدین ترتیب خواهیم دانست با چه پیش فرض هایی به سراغ باز سازی تاریخ می رویم. این امر زحمت هایی دارد، شاید ادعا شود امکان ندارد اما «آمیختگی افقها» horizon fusion  ممکن است در این بینش محکوم کردن و داوری کردن به تاخیر می افتد. به نظر من ارزیابی فیلسوف بدون همدلی تاریخی با او ممکن نیست.  

قائدی: برای دسته بندی فهم تاریخی نیازمند تعمق و کاویدن ابعاد تاریخ هستیم .البته با توجه به این نکته مهم که پیش رفتن حایز اهمیت است نه به جایی رسیدن. برداشت من این است که در این رفتن به شهر به راحتی نمی توان به توافق نهایی با فیلسوف رسید اما همین «رفتن» یعنی نگرش تاریخی یافتن به منظور فلسفه ورزی.

برخورداری: و نکته دیگر که این رفتن و سیر دیالکتیکی تاریخمند هم به مشترکاتی میرسد که کاملا قراردادی است. دکتر ضرغامی برای فهم تاریخی نوعی از آموختن از گذشته را طرح میکنند. به زعم من این پیشنهاد خوب است اما تضمین کننده فهم و تفسیر تاریخمند نیست ضرورتا.

ضرغامی : به این نکته نیز توجه کنیم که درک زمانمند با همزمانی تفاوت دارد؛ بگذارید مثالی بزنم : ممکن است من و شما الان با هم زندگی کنیم و   فرضا آرای هم را درک نکنیم ولی ممکن است  پانصد سال دیگر فردی در گوشه ای دیگر از دنیا خیلی خوب شما را درک کند،معنای بیرونی و ابژکتیو مد نظر ما نیست.

برخورداری : دوباره به فهم نسبیت می رسیم که در نشست قبل بدان پرداخته شده است.

ضرغامی : به زعم من در نشست آینده به« چگونگی نگریستن به تاریخ فلسفه» بپردازیم. اینکه چگونه بازگردیم به تاریخ و فلسفه ورزی بکنیم بدون حفظ و تکرار مدام اتفاقات و رخدادها. و اینکه فیلسوفان اساسا چگونه به تاریخ فلسفه نگریسته اند؟ 

قائدی : آیا وظیفه دانشجوی فلسفه، خواندن گزاره های ارائه شده فیلسوفان است یا فهم فلسفیدن فیلسوفان؟ این هم موضوعی است که در ادامه بحث تاریخی بودن فلسفه باید بدان بپردازیم.

سلطانی: در نشست آینده در باب چیستی و چگونگی نگاه به تاریخ فلسفه و امکان جداسازی آرای فیلسوفان از فهم تاریخی فلسفه گفتگو خواهیم کرد.

کد خبر 3744388

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha