خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: «پنهانزیستی حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف نه فقط چگونگی زندگی آن حضرت را در هالهای از اسرار فرو برده که بسیاری از موضوعات مربوط به حیات آن حضرت را نیز جزو امور پنهان نظام هستی قرار داده است.
یکی از مهمترین این امور پنهان، محل زندگی آن حضرت در طول غیبت است.»(۱)
«عدۀ کمی از مسلمین میگویند: امام عصر فرزند امام حسن عسکری که در سال ٢۵۶ متولد گشته، از این عالم به عالم «هورقلیا» ارتقاء یافته و هروقت،نوع انسانیت بسن بلوغ رسید و کدورات این عالم را رها کرد و استعداد ملاقات و مشاهدۀ امام عصر را پیدا کرد،آن حضرت را مشاهده خواهد نمود.»(۲)
«این سخن قطعنظر از اینکه فی حد نفسه مطلب غیرمعقولی است، با براهین عقلی و نقلی امامت سازش ندارد،زیرا آن براهین دلالت میکنند که:همیشه باید در بین افراد انسان،فرد کاملی که تمام کمالات انسانیت در وی به فعلیت رسیده و در متن صراط مستقیم دیانت قرار گرفته و هدایت و رهبری افراد را عهدهدار باشد، وجود داشته باشد تا نوع انسان بیغایت نماند و احکام الهی در بین آنان محفوظ بماند و حجت بر بندگان خدا تمام گردد و آن فرد برگزیده عبارتست از وجود مقدس امام.»(۳)
«برخی از نویسندهگان معروف و غیر معروف اهل تسنّن میگویند: شیعیان اعتقادشان بر این است که «مهدی موعود علیه السّلام» در شهر سامرّا در سرداب خانهشان غیبت نموده و هنوز هم در آنجا است!هرروز با اسب و یراق در آنجا کشیک میدهند تا آقایشان از همان سرداب بیرون آید و سوار اسب شود.» (۴) «آنان با نسبت دادن تهمتهای ناروا، به شیعه تاخته و معتقدان به غیبت حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف را به استهزا گرفتهاند»(۵)
«البتّه این ادّعا از ابتدا پوچ و باطل است و هیچ شیعهای از عالم و جاهل بر این عقیده نیست که امام علیه السّلام در سرداب به سر میبرد یا از آنجا ظهور خواهد کرد؛[اینان]روایات فراوان شیعی را نخواندهاند که ظهور حضرت«مهدی علیه السّلام»از مکّه خواهد بود.»(۶)
«آن حضرت برای انجام وظایف و تکالیف خود از مکانی به مکان دیگر میرود و براساس حکایات معتبره در شهرها و اماکن مختلفی دیده شده است.مدینه، مکه، نجف، کوفه، کربلا، کاظمین، سامرا، مشهد و قم، از جمله آن است.
و در بعضی از زمانها و مناسبتها در مکانی مقدس حضور دارد.»(۷)
روایات در اینباره به محلهای گوناگونی اشاره کردهاند که برخی از آنها از این قرارند:
مدینه
امام باقر علیه السّلام میفرماید:«ناچار برای صاحب الزمان، عزلت و غیبتی است و طیبه(مدینه)خوب جایگاهی[برای ایشان]است.»(۸)
ابی حمزه از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود:« به ناچار برای صاحب این امر،غیبتی و به ناچار در غیبتش،عزلتی خواهد بود و چه منزل خوبی است«طیبة»و با وجود سی(نفر)وحشتی نیست.»(۹)
ذی طوی
ناحیه ذی طوی در یک فرسخی مکه و داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانههای مکه دیده میشود.برخی از روایات،آن محل را مکانی معرفی میکند که حضرت بخشی از زمان غیبت را در آن سپری میکند.
امام باقر علیه السّلام در اینباره فرمود:
«صاحب این امر را در برخی از این درّهها غیبتی است(و با دست خود به ناحیه ذی طوی اشاره کرد.)»(۱۰)
مسجد کوفه، سهله، کربلا و نجف
براساس حکایات معتبر،ملاقات بزرگانی چون مقدس اردبیلی،علامه بحر العلوم،شیخ محمد تقی آملی و...در مسجد سهله و کوفه صورت گرفته است.(۱۱)
دشت ها و بیابان ها
از برخی روایات نیز استفاده میشود که آن حضرت در طول غیبت، محل خاصی ندارد و همواره در سفر به سر میبرد.
از امام باقر علیه السّلام نقل شده است دربارۀ شباهتهای حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف به پیامبران الهی،چنین فرمود:
«و اما شباهت حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف به حضرت عیسی علیه السّلام پس جهانگردی [نداشتن مکان خاص]است.»(۱۲)
همچنین، در توقیعی که به نام شیخ مفید صادر شده است، نیز به نامعلوم بودن مکان حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف اشاره شده است. در آن نوشته چنین بیان شده است:
«با این که ما براساس فرمان خداوند و صلاح واقعی ما و شیعیان مؤمن خود تا زمانی که حکومت در دنیا در اختیار ستمگران است در نقطهای دور و پنهان از دیدهها به سر میبریم.»(۱۳)
از مجموع این روایات و حکایات معتبر، برداشت میشود که آن حضرت در شهرها و مناطق مختلف حضور دارد و محل زندگی ایشان، جای خاصی نیست.
پس زندگی ایشان به شیوۀ عادی و معمولی است؛ زیرا اینگونه زندگی، حسّاسیتبرانگیز نیست و برای آن حضرت نیز آسانتر و طبیعیتر است.(۱۴)
چنانچه سدیر صیرفی از امام صادق علیه السّلام روایت میکند:««صاحب الامر»از این جهت با یوسف علیه السّلام شباهت دارد که برادران یوسف-با اینکه عاقل و دانا بودند و قبلا هم با وی معاشرت داشتند-وقتی پیش او رفتند تا خودش را معرفی نکرد؛ او را نشناختند و با اینکه بین او و یعقوب علیه السّلام، بیش از هجده روز راه فاصله نبود، یعقوب از وی اطلاعی نداشت.
پس چرا این مردم انکار میکنند که خداوند همین عمل را نسبت به حجّت خویش صاحب الامر نیز انجام دهد؟ او نیز در بین مردم تردّد میکند و در بازار ایشان راه میرود و بر فرشهای آنان قدم میگذارد؛ ولی[مردم] او را نمیشناسند و به همین وضع زندگی میکند تا هنگامی که خداوند به او اذن معرّفی به مردم را بدهد.»(۱۵)
منابع:
۱-درسنامه مهدویت، خدامرادسلیمان ج۲ص۱۴۲
۲- یکی از بزرگان آنها در کتاب خویش نوشته:«این عالم نازل شده بود تا ته زمین.در عصر آدم به او گفتند:بالا بیا و هنوز در هنگام بالا رفتن است و از آن کثافتها و غلظتها و غبارها نرسته و به هوای صاف نرسیده است.پس اینجاها مقام ظلمات است و در ظلمات،دینی میجویند و عملی میکنند و اعتقادها دارند و چون از این غبارها بگذرند و داخل هوای صاف شوند،آفتاب رخسارۀ ولی را مشاهدتا ببینند و انوار او را مشاهده کنند و از او علانیه و بیپرده منتفع شوند،و احکام،احکام دیگر شود و دین دیگر دین،و وضع دیگر وضع.
پس باید ما برویم تا آنجا که ولی ظاهر است برسیم نه آنکه ولی به پیش ما آید.اگر ولی پیش ما آید و ما قابل نباشیم از او منتفع نشویم پس اگر او به پیش ما آید و ما به همین احوال باشیم او را نخواهیم دید و منتفع نخواهیم شد و خلاف حکمت هم هست و اگر قابلیت ما تغییر کرده و بهتر شدهایم پس معلوم است بالاتر رفتهایم پس معلوم شد که:ما باید بالا رویم تا به آن مکان برسیم و نام آن مکان در زبان حکمت«هورقلیا»است.
دادگسترجهان ،ابراهیم امینی ص۷۵ به نقل از کتاب ارشاد العوام تألیف محمد کریم خان،چاپ کرمان سال ١٣٨٠ هجری ج ٣ ص ۴٠١
۳- دادگسترجهان،ابراهیم امینی صص۷۵-۷۴
۴-سیمای جهان در عصر امام زمان (عج)،محمد امینی گلستانی ،ج ۱،ص۲۲۲
۵- درسنامه مهدویت،خدامرادسلیمان ج۲ص۱۵۰
۶-سیمای جهان در عصر امام زمان (عج)،محمد امینی گلستانی ،ج ۱،ص۲۲۳
۷- مهدویت (پیش از ظهور)،رحیم کارگرص ص۱۷۶
۸-همان به نقل از کافی،ج ١،ص ٣۴٠،ح ١۶،باب فی الغیبة
۹- سیمای جهان در عصر امام زمان (عج)،محمد امینی گلستانی ،ج ۱،ص۲۲۳به نقل از کافی:٣٣٨/١ و ٣۴٠؛غیبت نعمانی:ص ٩٩؛بحار الأنوار:١۵٧/۵٢ ب ٢٣ ح ٢٠؛غیبت طوسی:ص ١٠٢
۱۰- درسنامه مهدویت ص۱۴۹ به نقل از غیبت، نعمانی ،ص ١٨١
۱۱- ر.ک:توجهات ولی عصر(عج)به علما و مراجع،ص ١۴۶-١۵۵
۱۲-همان به نقل از دلائل الامامة، طبری،ص ٢٩١
۱۳- بحار الانوار، علامه مجلسی،ج ۵٣،ص ١٧۴
۱۴- مهدویت (پیش از ظهور)،رحیم کارگرص ص۱۷۸
۱۵-همان به نقل از بحار الانوار،ج ۵٢،ص ١۵۴؛کمال الدین،ج ٢،ب ٣٣،ج ٢١
نظر شما