به گزارش خبرنگار مهر، دومین کارگاه نقد و بررسی شعر اردوی پایانی دوره پنجم آفتابگردانها چهارشنبه ۲۳فروردین با حضور حسن دلبری و هاشم کرونی در شیراز برگزار شد.
ابوالفضل طاهری اولین شاعر جوانی بود که شعرخوانی خود را با این بیت آغاز کرد: «وقتی که از کنار دلش طرد می شوم/ دلگیره و دل شکسته و دل سرد می شوم»
دلبری در نقد این شعر گفت: غزل نوکلاسیکی بود چنانکه اقبال شعر جوان امروز هم به آن است. غزل قالب لطیفی است و نظر شخصی من این است که در این غزل بعضی کلمات متناسب با زبان غزل نیست بنابراین در انتخاب کلمات باید دقت شود.
در ادامه داود کفعمی غزل خود با این مطلع را قرائت کرد: «پیش ازآنی که بترکد در تو مردی انتحاری/ ترک می گویی خودت را سر به کوچه می گذاری» کرونی درباره این شعر گفت: این شعر در غزل هایی که در یک دهه اخیر یک سری کارهاست که ارجاعات خارج از متن دارد و برای تعدادی از افراد جامعه و عصر حاضر معنا پیدا می کند. بنابراین نباید دنیای شعر خود را محدود به مکان و زمان خاصی کرد. در بعضی جاها شاعر خواسته مراعات نظیر جدیدی استفاده کند ولی نو نیست و مشابه آن در غزل های جوانان دیگر فراوان است.
حامد تونی شاعر دیگری بود که چند رباعی خواند. دلبری در خصوص اشعار این شاعر جوان گفت: در رباعی های ایشان اتفاق های خوبی افتاده بود و نقدی که دارم این است که بعضی از واژه ها همدیگر را خوب فراگرفته بودند ولی در بعضی جاهای دیگر چنین نبود چرا که باید در شعر هیچ واژه ای نباید قابل جایگزینی باشد.
شاعر بعدی این کارگاه سید دانیال موسوی بود که غزل خود را با این بیت آغاز کرد: «ندیده اید شب و روز من چگونه گذشت/ کسی نگفت که دور از وطن چگونه گذشت». کرونی در نقد این شعر گفت: وقتی می خواهیم سراغ اسطوره ها برویم سعی کنیم خوانش نویی از آن داشته باشند و برخورد تازه ای با آن کنند. دلبری نیز در این باره گفت: استفاده از واژه ها و ترکیب ها باید با وسواس باشد مثل استعمال واژه ای مثل رویینه تن قابل تامل است.
مهران فلاح نیز دیگر شاعر جوانی بود که به خوانش غزلی از خود پرداخت: (گرچه در آینه نزدیک به تصویر من است/ آنکه در آینه پیداست نخ از پیرهن است) دلبری درخصوص شعر فلاح گفت: در غزل روی مصراع دوم بیت اول و بیت دوم خیلی کار کنید و به ایجاد ارتباط قوی بین مصرع ها هم توجه شود. کرونی نیز افزود: به نظرم شاعر خیلی می خواست در غزل خود حرف بزند و حس شعر گرفته شده و اصرار در زیاده گویی و گفتن حرف های فلسفی به شعر آفت زده است.
سیدمحمدرضا طباطبایی نیز شاعر دیگری بود که در ادامه این کارگاه نقد به شعرخوانی پرداخت: «دریای نوری داشتی در معبد چشمت/ با یک نگاهت ساختی روز معادم را/ از کفر چشمان تو هرگز برنخواهم گشت/ بیهوده می سنجی عیار اعتقادم را».
دلبری درباره این چارپاره گفت: این شعر مجموعه از اطلاعات را به مخاطب می دهد و هارمونی قابل قبولی نداشت که نظم منطقی شعر را رعایت نکرده بود. در حقیقت در فرم شعر کار به جمع بندی نرسیده است.
حسین سقایی شاعر ۱۸ساله نیز در این کارگاه نیز شعر سپیدی خواند که کرونی درباره آن به این نقد کوتاه بسنده کرد که این شعر زبان و نگاه و کشف ویژه ای داشت و باعث لذت ما شد.
«و عشق باغچه ای بود در حوالی ما/ که می رسید به او نسبت زلالی» مطلع غزلی بود از محمد صفری که برای حضار خواند. دلبری درباره این شعر گفت: چرا در بیت اول نسبت زلالی به باغچه می رسد در حالیکه باید به رود برسد. به عبارت دیگر رعایت نسبت ها بسیار مهم است و باید به آن توجه کرد.
در ادامه این برنامه، حسین علی پور در ادامه به خوانش شعر خود پرداخت: «شاگرد کلاس درس مولا زینب/ رفته است حسین و گشته تنها زینب/ آن روز خدا به کودکان املا گفت/ عباس فرات خیمه بابا زینب»
کرونی هم پس از خوانش این شعر گفت: اگر جدی وارد شعر آیینی می شوید به این توجه کنید اهل بیت خداوندگاران سخن بودند. دوم اینکه روی جریان شعر هیات حساس باشید و صرفا سوز و گداز و آه و ناله نکنید. عنصر اندیشه و شعریت باید در شعر اهل بیت رعایت شود.
«کابوس سخت آن شب پروحشت ستیز/ از خواب من پرید که شد صبح رستخیز» مطلع غزلی از احمدرضا آّب روشن بود که در کارگاه خواند.
دلبری پس از خوانش این شعر گفت: این شعر از غزل هایی بی ردیف بود که باید کمبودش رفع شود. اما یک نکته درباره زبان این است که تغییر زبان یعنی خودکشی شاعرانه و شاعر باید به زبان خودش برسد.
نظر شما