به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر مشروح جلسه تفسیر دعای ابوحمزه ثمالی توسط آیت الله قرهی است که در ادامه می خوانید؛
در جلسهی گذشته بیان کردیم: معالأسف گاهی غفلت باعث میشود ما شناخت نسبت به اولیاء، بزرگان و آنهایی که حقّ به گردن ما دارند، پیدا نکنیم و همین عامل شود برای این که جایگاه حقیقی آنها، گم شود و دیگران بر این جایگاه و مسند گذاشته شوند.
بیان کردیم: أمّ المؤمنین، به حقیقت مختصّ حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام) است. غفلت باعث شده این بانوی مکرّمه غریب بماند و هنوز که هنوز است مادر أمّ الخلقه، بیبیدوعالم، حتّی بین ما محبّین اهلبیت آنگونه که باید و شاید شناخته شده نباشد. همه، از باب غفلت است.
در جلسهگذشته بیان کردیم: لعن کردن ما به این علّت است که از غفلت در امان باشیم و به دنبال حقیقت برویم. البته لعن کردن ما هم همانگونه است که در زیارت عاشورا بیان شده و اسم بعضیها بیان نمیشود، مانند این که بیان میشود: «اللهم العن اوّل ظالم ظلم ...» و حتّی بعد از بیان «ثم الثانی و الثالث و الرابع» بیان میفرماید: «اللهم العن یزید خامساً». پس باید در راه رو روش خودمان هم آنچه را که اهلبیت فرمودند، لحاظ کنیم. اگر یک موقعی کند و یا تند برویم، هر دو غلط است.
خصوصیّت غفلت این است که یا انسان را به افراط میاندازد و یا تفریط:
۱. چون غافل است، نمیداند و بلد نیست، اگر شناخت به اهلبیت نداشته باشد، همه چیز را رها میکند و تفریط میکند. مانند تعبیر برخی از این نامردها که میگویند: به هر حال جنگی بین خود اعراب بوده، چه فرقی با هم دارند؟! البته برخیها عامد هستند و برخی هم که غفلت میکنند و اطّلاع ندارند، میپذیرند.
۲. چون غافل است، اگر بیاید در افراط میافتد. این که نعوذبالله به زنان پیامبر، القاب زشتی بدهد که این اهانت به خداوند و پیامبر است. چون خداوند زنان پیامبر را طوری قرار داد که بعد از ایشان، دیگر بعد شهوانی در وجودشان نبود. امّا میبینیم جریانهایی مانند شیرازی و ...، مرگ یکی از زنان پیامبر را جشن میگیرند، حرفهای بیربط میزنند و نسبتهای چنین و چنان به همسر پیامبر میدهند و ... . دشمن، به خصوص وهابیّت ملعون هم که بازوی یهود است، از این قضیّه بهره میبرد. البته به فرض دشمن هم استفاده نکند و اصلاً وهّابی در عالم وجود نداشته باشد، امّا دلیل این نوع نگرش، همان غفلت است.
پس افراط و تفریط هر دو زاییده و مولود غفلت هستند. امّا اگر معرفت پیش آمد - که چقدر ما را به معرفتزایی دعوت میکنند - این مطالب به وجود نمیآید.
حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام)؛ مادرِ مادر گیتی!
ما غفلت کردیم و حتّی دیگر شناختی نسبت به حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام) نداریم. فقط تصوّر میکنیم مادر حضرت عصمتاللهالکبری، حجّت علی حجج، حضرت فاطمه زهرا(علیها الصّلوة و السّلام) است. این که خود بانو، چه شخصیّتی دارد و این که ایشان به خودیخود مورد بحث است و جایگاه ایشان فقط از این باب نیست که مادر بیبیدوعالم است که اتّفاقاً چون جایگاهی رفیع داشت، توفیق این را پیدا کرد که بیبیدوعالم را حمل کند.
همه کس چنین توفیقی ندارد، آن هم بیبیدوعالم که جریان به وجود آمدنش را که لحظهای بوده، میدانید. خدای متعال رسولش را که در پردهی عصمت است و همه چیز به خاطر اوست «لولاک لما خلقت الافلاک»، چهل شبانهروز از خدیجهی کبری جدایش میکند که آماده شود. گاهی ما چهله و صده میگیریم که کمی پاک شویم، باز هم در بین مردم هستیم، کاسبیهایمان را داریم، درسمان را داریم و ...، امّا کسی مانند پیامبر، چهل شبانهروز از خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام) دور شود.
خداوند میفرماید: «إنّا أعطیناک الکوثر»، یعنی همه چیزم را (کوثر فقط سادات نیستند) در یک قالب جسمانی انسانی درآوردم و به تو عطا کردم. همانطور که بیان کردیم: بیبیدوعالم، اصلاً صلب ندیده است. همه صلب دیدند، خود پیامبر و امیرالمؤمنین هم صلب دیدند و پیامبر فرمودند: من و علی(علیه الصّلوة و السّلام)، یکی بودیم، بعد آمدیم در عبدالمطلّب، دو نیم شدیم، من در عبدالله و او در أبیطالب قرار گرفت. امّا وجود نازنین بیبیدوعالم، مثل عیسیبنمریم، صلب ندید.
لذا یک طرف، پیامبر است، امّا از طرفی رحم هم باید رحمی باشد که قدرت بالایی برای تحمّل این امانت الهی که أمّ الخلقه است، داشته باشد. این فقط به عنوان یک فرزند نیست. خداوند از بس پیامبر را دوست دارد «لو لاک لما خلقت الافلاک»، حالا میگوید: من میخواهم چیز دیگری به تو، مافوق چیزهای دیگر بدهم، میخواهم کوثرم را به تو بدهم. بعد هم قادر متعال است، قدرت دارد و میتواند، قدرتش هم عالمانه است، «والله علیم حکیم».
آن وقت ذوالجلال و الاکرام آن چه را در خلقتش، همه چیز هست، به یک جسم انسانی تبدیل میکند و تحویل میدهد. معلوم است خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام) که میخواهد این بار باعظمت را حمل کند، خودش نیز باید خصوصیّات خاصّی داشته باشد.
کما این که بارها بیان کردم: حضرت نرجس خاتون(علیها الصّلوة و السّلام) نیز همینطور است. بین مادران ائمّه، غیر از بیبیدوعالم(علیها الصّلوة و السّلام)، خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام) و حضرت نرجس خاتون(علیها الصّلوة و السّلام) کسی را اینگونه باعظمت نداریم. چون حضرت حجّت(روحی له الفداء) هم یک بار عظمتی بود که باید در رحم خاصّی حمل میشد. چون میدانید تمام آنچه انبیاء و معصومین دارند، همه در وجود مقدّس آقا جان قرار گرفته است، آنچه خوبان، همه دارند، تو یک جا داری.
عصمتالله الکبری و حجج علی حجج الله، بیبیدوعالم(علیها الصّلوة و السّلام)، خیلی برتر است و بارش حتّی از وجود مقدّس آقا جانمان، خیلی سنگینتر است. پس حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام) طبعاً افضل از حضرت نرجس خاتون(علیها الصّلوة و السّلام) است و حضرت نرجس خاتون(علیها الصّلوة و السّلام) خودش را به عنوان کنیز حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام) میداند.
میخواهم بگویم ببینید باید چه مقامی داشته باشد که بتواند این بار باعظمت را حمل کند.
حضرت خدیجه کبری، با پیامبر، هم نسب بود!
«خویلد بن اسد»، پدر حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام) بود و مادرش، «فاطمه دختر زائدة بن الاصم» بود. پدر ومادر حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام)، با چند واسطه به «لویّ بن غالب» که جدّ اعلای پیامبر میشود، میرسند. مادرِ مادر حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام) هم هاله دختر عبدمناف - که از اجداد پیامبر است - میباشد.
بنابراین خود حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام)، هم از طرف پدر و هم از طرف مادر، نسباً با رسول الله(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) به یک جا میرسند و یکی میشوند.
شمّه ای از حالات حضرت خدیجه کبری، قبل از ازدواج با پیامبر
جالب این است که در تاریخ نوشتند: به حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام)، قبل از ازدواج، چند لقب داده بودند. به واسطهی طهارتش، به او «طاهره» میگفتند. به واسطهی این که بسیار خوش یمن بود و هر چه میگفت، میشد، نامش را «نفیسه» گذاشته بودند.
ما میخواهیم شمّهای از زندگی ایشان را قبل از ازدواج با پیامبر بیان کنیم تا بدانیم ایشان چه خصوصیّاتی داشتند. بعضیها فقط در همین حد میگویند که ثروتمند بود و معالأسف فکر میکنند پیامبر به خاطر ثروتش با ایشان ازدواج کرد. دلیلشان هم این است که پیامبر فرمودند: دو چیز اسلام را یاری کرد، یکی شمشیر علی و دیگری ثروت خدیجه. در حالی که پیامبر از این جهت بیان فرمودند که بدانیم خدیجه چگونه از خودگذشتگی کرد. چون ثروتمندان ما، حتّی مؤمنین هم، ایثار نمیکنند. شاید انفاق بکنند، امّا ایثار نمیکنند. حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام)، ایثار کرد، نه انفاق. ایثار این است که آنچه را داری، در راه دین خرج کنی.
تازه انفاق ثروتمندان در مقابل فقرا، ضعیف، بل اضعف است. چون به هر حال آنها، ولو مؤمنینشان، در حال جمعآوری مال هستند و مدام میخواهند مالشان را بیشتر کنند و به تعبیر عامیانه سری در سرها دربیاورند. چون کسی که میلیاردر است، وقتی یک میلیون کمک کند، در مقابل ثروتش چیزی نیست. امّا کسی که هشتصد تومان حقوق میگیرد، وقتی میبیند جایی نیاز است، صد تومان کمک میکند، یعنی یک هشتم مالش را داده است. لذا گاهی میبینی آن ماه در عسر وحرج میافتد، ولی انفاق میکند.
امّا حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام)، ایثار کرد، نه انفاق. اینطور هم نبود که بگوییم مالش را انفاق کرد و به عسر و حرج افتاد، بلکه تمام زندگیاش را در اختیار رسول الله و دین قرار داد که آن هم از باب معرفت بود.
حالا میخواهم بگویم فضیلت ایشان، فقط این نیست. البته خود این فضیلت هم فضیلت بزرگی است، طوری که تاریخ الدمشقیّه و تاریخ بغداد مینویسد: نه تنها بین زنان، بلکه بین تمام زنان ومردان جزیرة العرب، ثروت هیچ کس به اندازه حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام)، نبود.
معمولاً ثروتمندان با هم ازدواج میکنند که ثروتشان، مضاعف شود، امّا خیلی از ثروتمندان میخواستند به خاطر نفیسه و طاهره بودن ایشان با ایشان ازدواج کنند.
خصوصیّت دیگری که حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام) داشت، کریمه و عارفه بودن ایشان بود که معرفت بالایی داشت. پسر عمویش، ورقة بن نوفل میگوید: ایشان چنان بخششی میکرد که عجیب بود، جالب است که به حال صدقه نمیداد. وقتی میدید کسی مشکل دارد، میگفت: او را استخدام کنید، بعد دوبله، سوبله حقوقش را به او میداد تا مشکلش حل شود. بدون این که بگوید: من دادم، میگفت: چون کار زیاد کردی، این به عنوان پاداش است.
یعنی ایشان حقوقهای نجومی میداد، امّا نه از بیتالمال، بلکه از دارالتّجارهی خودش میداد. البته ایشان از جیب خودش میداد تا مشکلشان را حل کند و اینطور کریمانه برخورد میکرد. امّا کسانی که امروزه حقوقهای نجومی، آن هم از کیسهی خلیفه میگیرند، مشکلی ندارند و فقط مال جمع میکنند.
حالا کسانی هستند که تا میخواهند انفاق کنند، عالم و آدم را خبر میکنند که من دوهزار به فلانی دادم. امّا خصلتهایی چون کریمه بودن، از خصایص ایشان، حتّی قبل از ازدواجش بوده است. به صورت ظاهر هنوز اسلامی نیامده، امّا خصایص حقیقی انسانی و الهی در وجود نازنین حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام)، بوده است.
لذا خیلیها که میدیدند همه چیز در ایشان کامل است، هم جمالش، هم کمالش، هم ثروتش، هم معرفتش و ... کامل است، هم نفیسه است، هم کریمه است، هم طاهره است و ...؛ میخواستند با ایشان ازدواج کنند. امّا یکی دیگر از خصوصیّاتی که برای ایشان تبیین میکنند، «عاقله» بودنش است.
هیچگاه کسی ندید ایشان با مردی سخن بگوید و حال عشوه داشته باشد. هیچگاه کسی ندید ایشان با زنی سخن بگوید و خود را از او برتر بداند. در حالی که گاهی زنان اینگونه میشوند که اگر دو طلا اضافه دارند، یا خانهشان یک اتاق بیشتر دارد، یا نیمچه جمالی و مدرک بالاتری داشته باشند، به زنان دیگر فخر میفروشند. امّا ایشان طوری صحبت میکرد که گویی کنیز است.
آن هم در زمانی که مردان، غلام و زنان، کنیز داشتند، غلامانی هم داشتند که در آفتاب، سایهبان میگرفتند و ... . امّا دارد که حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام)، هیچ کدام از اینها را نداشت، بلکه کارمند داشت، دیگر کسی را نداشت که بالای سرش سایهبانی بگیرند که آفتاب نخورد و نه کسی را داشت که ایشان را باد بزند و ... . بلکه طوری رفتار میکرد که گویی کنیز بود. لذا ایشان اینگونه معرفت داشت.
یکی از مطالب دیگر در مورد ایشان، این است که ایشان، سواد داشت. در حالی که در آن زمان، حتّی خیلی از مردها هم سواد نداشتند، چه برسد زنان. آن هم در زمانی که عرب بربری و ... هیچ نمیدانستند و جاهل بودند، دختران را هم زنده به گور میکردند و ...، ایشان سواد داشت و سوادش هم در سطح خیلی بالایی بود. یکی از خصوصیّات ایشان هم این بود که عاشق مطالعه بود.
در تاریخ الدمشقیّه از احوالات ایشان آمده که ایشان بعدها به پیامبر بیان کرد: من در کتب آسمانی، نشانههای شما را دیدم. یعنی کتب آسمانی را خوانده و با معرفت بالا و علم وارد شده است.
معرفت حضرت خدیجه کبری به پیامبر و رد کردن تمام خواستگاران ثروتمند
وقتی هم که پیامبر به همراه ابوطالب به خواستگاری ایشان میروند، هنوز بعثت رخ نداده و مردم نمیدانستند که ایشان، پیامبر است.
بزرگان عرب از خدایشان بود که از حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام)، یک جواب مثبت بشنوند. ابن عون کلحی، یکی از تجّار بسیار بزرگ میگوید: من همسر اختیار نکرده بودم و به حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام)، پیام دادم من میخواهم همسری اختیار کنم، شاید بعضی از مردان که به سراغ تو آمدند همسر داشتند، امّا من همسری ندارم و قسم میخورم که تا تو را دارم، با کسی ازدواج نکنم. حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام) پیام میدهد: همهی آنهایی که از من درخواست کردند، همسر نداشتند و همه هم همین قسم را خوردند. امّا من قصدی برای ازدواج ندارم.
حالا فردی با چنین شخصیّت باعظمت در جواب خواستگاری پیامبر به همراه حضرت ابوطالب که میفرماید: میخواهیم بیاییم، میگوید: «سیدی الی بیتک، بیتی بیتک و أنا جاریتک»، مولای من، بیا، این خانه خانهی خودت است و من هم کنیز تو هستم. یعنی به پیامبر، معرفت دارد. بعد هم بیان میکند: من نشانههای پیامبری که در وجود شماست، در کتب آسمانی دیده بودم.
راجع به ایشان باید خیلی صحبت کرد. جدّی اگر دو دهه آن هم در حدّ خودمان صحبت کنیم، حداقل مقداری با این بانو آشنا میشویم. هر چند بعضی از بزرگان نکتهی زیبایی گفتند و آن این که تاریخ هم به حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام)، اجحاف کرده است و آنگونه که باید و شاید، بیان نشده است.
«أمة الله» بعد از بیبیدوعالم، تنها برای خدیجهی کبری بیان شده است
در ریاحین الشریعه و بحارالانوار آمده که پروردگار عالم وقتی میخواهد پیامبر را برای آن چهل شبانهروز ببرد تا کوثرش را عطا کند، یک نکتهی جالبی بیان میکند. جبرائیل میآید و میگوید: خدای متعال فرموده: «مِن ربّها و مِنّی السلام و بشرها بیتی فی الجنة» از طرف پروردگارش و من به خدیجه کبری، سلام، خدا او را به بیتی در جنّت بشارت داده است. «و قال الله عزّوجلّ هی أمتی». این مطلب را راجع به حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا داریم، امّا جایی ندیدم که غیر از حضرت خدیجه برای کس دیگری هم بیان شود. راجع به حضرت زینب، حضرت مریم، قدّیسهی عالم هم بیان نشده است. بعد از بیبیدوعالم، فقط راجع به حضرت خدیجه بیان شده که خداوند فرموده: او کنیزه من است، یعنی متعلّق به خود من و از ناحیهی خود من است.
خبردار شدن حضرت خدیجه از وحی، به واسطه ی طفل در رحمش!
ما فقط داریم عرض ارادت میکنیم و إلّا باید راجع به ایشان، مفصّل صحبت شود. حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام)، چون مطالعه داشت و میدانست، بدون این که پیامبر بگوید، یک شب به بیت الله رفت، پرده کعبه را گرفت. همان کاری را که حنّا، مادر حضرت مریم(علیها الصّلوة و السّلام) انجام داد، انجام دادند.
در تاریخ داریم: حنّا، یک بانوی بسیار بسیار عاقله و هوشیار بود. وقتی به مریم(علیها الصّلوة و السّلام) باردار بود، در بیتالمقدس آمد و نذر کرد: من میخواهم فرزندم، خادم خانهی تو باشد.
خوب است انسان در هر حالی، بداند چه نیّتی داشته باشد. امروز بر سر قبر شهدای مدافع حرم رفتیم، دوستانی که بودند، تعریف میکردند: یکی از شهدای مدافع حرم، آن سردار باعظمت، در وصیّتنامهاش گفته: پسرم، محمّد بدان، من اصلاً تو را آوردم برای این که سرباز امام زمان بشوی. اصلاً فلسفهی وجودی تو برای این است، نه این که عصای دستم شوی.
چون بعضیها میگویند: بچّهدار شویم که عصای دستمان شود، یا این که میگویند: ما ذاتاً بچّه دوست داریم و ...، امّا ایشان گفته بود: اصلاً به وجود آوردن تو، برای این بوده که خادم و سرباز امام زمان بشوی. ببینید چقدر جالب است. همه بچّهدار میشوند، امّا ببینید نیّت یکی چیست، انما الاعمال بالنیّات همین است. بر روی قبرش، جملهای از وصیّت نامهاش را نوشته بودند که خدایا، کاری کن که وقتی من به شهادت رسیدم، بتوانم در زمان امام زمان هم برگردم، دو مرتبه در مقابل دشمنان، شمشیر به دست بگیرم و در کنار حضرت باشم، همان قسمی از دعای عهد که میدانید. این معرفت را میرساند.
یکی از عزیزان که همراه ما بود، میگفت: ایشان همان شب که قرار بود دیگر به مأموریت برود، فرزند چهار سالهاش، همین محمّد را بغل کرده بود، خوابیده بود. چون در بغلش بود، به خاطر آن حسّ پدر و پسری که لذّتبخش است، حال کرده بود، به ذهنش خطور کرده بود که زنگ بزنم بگویم فردا نمیآیم، مأموریت بعدی یا چند روز بعد میروم. همین که این مطلب به ذهنش رسیده بود، بچّه را کنار گذاشته بود، موبایلش را هم پرت کرده بود و صبح هم زود و سریع حرکت کرد و رفت که رفت!
حنّا هم عاقله بود و از خدا خواست که فرزندش خادم خانهی خدا باشد. حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام) هم چون مطالعه داشتند، نیز در باب معرفت بالا بودند و خودش به بیت الله رفت. پردهی کعبه را گرفت و گفت: خدایا، من از مادر مریم بهتر هستم، چون کسی درون رحم من هست که تو میدانی کیست و محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) همسر من، از عمران (شوهر مادر مریم) برتر است، من این کودکی را که در رحم دارم، محرّر کردم تا کنیز یا غلام تو باشد، میخواهم فقط خادم تو باشد.
جبرائیل از طرف پروردگار عالم نازل شد، پیش پیامبر آمد و گفت: یا رسول الله، پروردگارت به خدیجه سلام میرساند و میفرماید به او بگو: چه میگویی؟! اوّلاً ملکیّت بر او روا نیست؛ نمیتوانی بگویی او را آزاد کردم که عبد خانهی من شود. ابداً اصلاً نمیتوانی برای او اینچنین بیان کنی. این برگزیده است، اصلاً کاری نداشته باش. میدانی این، ام الائمّه، مادران امامان است و معلوم است که او از همه چیز آزاد شده است.
وقتی پیامبر خبر را به حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام) داد، او گفت: یا رسول الله، دخترم در درون رحم، خودش خبر را به من داد و گفت: مادر من کسی نیستم که بر جایی باشم و مثلاً خادم بیت اله باشم، من کسی هستم که ام الائمه هستم. به تعبیری بیت و ... برای من است، من خادم بیت نیستم. من مادر امامان هستم.
حضرت خدیجه کبری(علیها الصّلوة و السّلام) چنین بانوی مکرّمهای است، میداند، دعا میکند، اینطور جواب میشنود و ... . بیهوده نیست که عایشه میگوید: زمانی نبود که پیامبر یاد خدیجه کند و اشک نریزد - این در کتب اهل جماعت آمده است - من ناراحت شدم، گفتم: یا رسول الله، من زن جوان و زیبا هستم. پیامبر به من تشر زد و فرمود: تو چه میدانی خدیجه کیست؟! خدیجه را نمیشود با زنان دیگر مقایسه کرد. مادرِ مادر گیتی است و همین بس است.
اصلاً فضایلی که قبل از ازدواج بیان کردیم، تمامش دلالت بر این است که میتواند این بار باعظمت را حمل کند. امّا اگر به فرض این فضایل هم نبود، همین قدر که مادر مادر ائمّه هست، دلالت بر فضیلت اوست. کدام یکی از زنان پیامبر، مادر مادر امامان هستند؟ پیامبر یک فرزند دیگر به نام ابراهیم داشت که آن هم میدانید خدای متعال، او را فدایی حسین کرد. پیامبر دیگر فرزندی از آنها نداشت. منتها پیامبر یک فرزند اینجا داشت که این هم فرزند رسول خدا نبود، بلکه عطای خدا بود، إنّا اعطیناک الکوثر.
خدایا، به حضرت خدیجه کبری، ما را از محبّین و شیعیان ایشان قرار بده.
توسّلی راه گشا برای افرادی که بچه دار نمی شوند
اگر کسی بچّهدار هم نشد، یکی از راههایش خواندن یک صده، زیارت حضرت خدیجهی کبری است که توسّل به ایشان، بسیار اثرگذار است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا زَوْجَهَ رَسُولِ اللَّهِ سَیِّدِ الْمُرْسَلینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا زَوْجَهَ خاتَمِ النَّبِیّینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ فاطِمَهَ الزَّهْراءِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّهِ اَجْمَعینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْأَئِمَّهِ الطَّاهِرینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ المُؤْمِنینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْمُؤْمِناتِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا خالِصَهَ الْمُخْلِصاتِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَهَ الْحَرَمِ وَ مَلائِکَهَ الْبَطْحآءِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اَوَّلَ مَنْ صَدَّقَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ مِنَ النِّساءِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ وَفَتْ بِالْعُبُودِیَّهِ حَقَّ الْوَفآءِ، وَ اَسْلَمَتْ نَفْسَاً وَ اَنْفَقْتَ مالَها لِسَیِّدِ الْأَنْبِیآءِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا قَرینَهَ حَبیبِ اِلهِ السَّمآءِ، اَلْمُزَوَّجَهِ بِخُلاصَهِ الْأَصْفِیآءِ، یَا بْنَهَ اِبْراهیمَ الْخَلیلِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرآئیلُ، وَ بَلَّغَ اِلَیْهَا السَّلامُ مِنَ اللَّهِ الْجَلیلِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا حافِظَةَ دینِ اللَّهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا ناصِرةَ رَسُولِ اللَّهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ تَوَلّی دَفْنَها رَسُولُ اللَّهِ، وَ اسْتَوْدَعَها اِلی رَحْمَهِ اللَّه،
اَشْهَدُ اَنَّکَ حَبیبَهُ اللَّهِ وَ خِیَرَهُ اُمَّتِهِ، اِنَّ اللَّهَ جَعَلَکِ فی مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِهِ فی قَصْرٍ مِنَ الْیاقُوتِ وَ الْعِقْبانِ، فی اَعْلی مَنازِلِ الْجَنانِ
صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ
نظر شما