خبرگزاری مهر-گروه هنر-غزل نهانی: برنامه «صبح جمعه با شما» با کلکسیونی از بهترین هنرمندان این سرزمین حالا به نوستالژی چندین نسل از ایرانی ها تبدیل شده، برنامه ای که در سال های سخت جنگ لبخند را بر لب ها می نشاند و دردها و آلام مردم را در قالب شوخی و طنز به گوش مسئولان می رساند. «صبح جمعه با شما» در زمان خود یک اتفاق بود و به اعتراف دوست و دشمن همه چیز برنامه سرجای خودش بود از هنرمندان و تیم کارگردانی و تهیه کننده برنامه بگیر تا عوامل فنی برنامه و یکی از نقاط قوت و برجسته کار بدون تردید صدابرداری حرفه ای و به دور از مشکلات مرسوم آن سال های رادیو بود، آن هم با امکانات آن روزها...
منوچهر نوذری به خوبی می دانست آن طرف شیشه ها و در اتاق فرمان مردی نشسته که صدابرداری برایش مهم ترین کار دنیاست و فارغ از تمام هیاهوها می کوشد بهترین صدا از برترین گویندگان رادیو را به شنوندگان منتقل کند. حالا و با گذشت بیش از چهاردهه علی حاجی نوروزی هنوز صدابردار برنامه های رادیویی است. صبح زود به رادیو می آید، پیش از همه درهای استودیو را باز می کند، میکروفن ها را تست می کند و منتظر می ماند تا بازیگران وارد استودیو شوند. او معتقد است حضور در رادیو مهم ترین تصمیم زندگی اش بوده و با تمام فراز و نشیب ها و روزهای سخت رادیو به روزهای درخشانی که از سرگذرانده می اندیشد. او هنوز عاشق رادیوست...
با علی حاجی نوروزی صدابردار پیشکسوت رادیو در مورد روزهای طلایی رادیو به گفتگو نشستیم.
*شما به عنوان صدابردار شاخص و کهنه کار سال هاست که حضور در استودیوهای مختلف را تجربه می کنید، چقدر در رویاهایتان حضور در رادیو را در سر می پروراندید؟
-من متولد سال ۱۳۳۱ هستم. در دوره کودکی به دلیل بافت مذهبی خانواده ام نه رادیو داشتیم و نه تلویزیون. ما در منطقه خانی آباد زندگی می کردیم و مثل همه خانه های قدیمی حیاطی بود و درختی و حوضی و بعد از ظهرهایی که بزرگترها در حیاط می نشستند و چای می خوردند و گپ می زدند. از بچه های مدرسه شنیده بودم که از طریق وسیله ای که در ناودان قرار می گیرد می توان صداهایی شنید، بعدها فهمیدم منظورشان نواهای رادیو بود! به هر حال آن موقع رادیو بود، اما محفل های خانوادگی هم گرمی خود را داشت. به تدریج رادیو جای خود را باز کرد. بزرگتر که شدم به ویژه در مدرسه بیشتر با رادیو آشنا شدم.
*یعنی تا قبل از حضور در مدرسه رادیو را نمی شناختید؟
از آنجایی که کارهای فنی را دوست داشتم دو رشته سیم برق را وارد ناودان کردم و اتصال دادم و گیرنده دست و پاشکسته ای سرهم کردم و از طریق گوشی صداهایی شنیدم-نه، اصلا رادیویی ندیده بودم. در جنوب شهر بیشتر خانواده ها رادیو نداشتند. بعضی ها یک رادیو لامپی داشتند که آن هم خیلی زمان می برد تا روشن شود. وقتی در مدرسه بیشتر با رادیو آشنا شدم تصمیم گرفتم سر از کار رادیو دربیاورم. از آنجایی که کارهای فنی را دوست داشتم دو رشته سیم برق را وارد ناودان کردم و اتصال دادم و گیرنده دست و پا شکسته ای سرهم کردم و از طریق گوشی صداهایی شنیدم. آن کنجکاوی ساده، من را با رادیو آشنا کرد.
*صدایی که شنیدید شفاف و واضح بود؟
-نه صدای شفافی نبود، گه گاه قطع می شد اما برای من در آن سن و سال بسیار جذاب بود. موسیقی می شنیدم همرا با صدای گویندگانی که برنامه های رادیو را اعلام می کردند، ولی برایم حس خوبی داشت.
*و از همان زمان عاشق رادیو شدید؟
-نه، بیشتر حس کنجکاوی بود. بعدها در ۱۴ سالگی پدر رادیویی خرید و من با قصه های شب و جانی دالر آشنا شدم و تقریبا شنونده همیشگی این برنامه ها بودم. حالا دیگر شنونده حرفه ای و پر و پا قرص رادیو بودم و از آن سختی ایستادن کنار دیوار هم خبری نبود. (می خندد)
*آن روزها شنیدن چه صداهایی برای شما جذاب بود؟ کدام برنامه مشتریان بیشتری داشت؟
در دهه ۴۰ «داستان شب» طرفداران بی شماری داشت و تقریبا همه کسانی که رادیو داشتند این برنامه را می شنیدند-در دهه ۴۰ «داستان شب» طرفداران بی شماری داشت و تقریبا همه کسانی که رادیو داشتند این برنامه را می شنیدند. البته من خیلی ها را نمی شناختم اما بازیگران قدر و خوش صدایی در این برنامه ها بودند مثل خانم ژاله علو، توران مهرزاد، اکبر مشکین، عباس مصدق، رامین فرزاد، مهین دیهیم که بعد از ورود من به رادیو از جمله دوستان عزیزم شدند. این ها صداهای شاخص آن زمان بودند.
*وقتی آن صداها را می شنیدید فکر می کردید روزی با این نام آوران همکار شوید؟
-هرگز! اصلا در مخیله ام نمی گنجید که روزی وارد این فضا شوم. ورود من به رادیو از این قرار بود که بعد از فارغ التحصیلی و خدمت سربازی با آگهی جذب نیروی صدا و سیما که در روزنامه چاپ شده بود، مواجه شدم. به سختی در آزمون ورودی پذیرفته شدم و سپس دوره آموزشی را گذراندم و استخدام شدم. البته وارد شدن خیلی سخت بود و بعد از طی مراحل آموزشی حکم من را برای شبکه دو تلویزیون زدند ولی من خیلی دوست داشتم در رادیو کار کنم زیرا رسانه اول آن روزها رادیو بود. از طرفی ساختمان رادیو در میدان ارگ و به منزل ما نزدیک بود اما حکمم را برای تلویزیون زدند! خیلی ناراحت شدم و با وجود سختی های زیادی که برای قبولی در آزمون و طی دوره آموزش کشیدم سر آن کار نرفتم و همزمان در جای دیگری مشغول شدم. بعد از چند ماه یکی از دوستان تماس گرفت و گفت رادیو برایت حکم زدند با حقوق ماهی ۱۸۰۰ تومان؛ که رقم بالایی بود. من هزارتومان حقوق می گرفتم و آن مبلغ در آن سال خیلی زیاد بود. با خودم فکر کردم و رفتم خدمت مدیر اداره ای که درآن شاغل بودم و گفتم من رادیو را دوست دارم. گفت نمی شود به رادیو بروی، برو استعفا بده! کمی مردد شدم گفتم می شود فردا استعفا دهم گفت برو فردا بیا. وقتی از مجموعه خارج شدم و به خیابان رفتم با خودم گفتم چرا فردا؟ همین امروز استعفا می دهم! دوباره برگشتم و گفتم آمدم استعفا دهم. واقعا نمی دانم چه اتفاقی افتاد نگاهی به من کرد و گفت حیف است این همه زحمت کشیدی ولی برو رادیو همان جایی است که دوست داری. نمی دانید چه قدر خوشحال شدم و به رادیو رفتم و نامه ام را به مهندس عظیمی مدیر صدابرداران آن زمان دادم و رسما از همان روز کارم در رادیو شروع شد.
*و با حرفه صدابرداری وارد رادیو شدید؟ اصلا چطور حرفه صدابرداری را انتخاب کردید؟
-بله حکم من متصدی صدا بود. راستش را بخواهید در زمینه صدابرداری تخصصی نداشتم اما علاقمند بودم چون کارهای فنی را دوست داشتم پس کار صدابرداری را انتخاب کردم. شاید باور نکنید مدت ۲ سال در استودیو می نشستم و حتی حق حرف زدن نداشتم، حتی در حد یک کلمه! فقط اجازه داشتم نگاه کنم. ۲ سال هر روز این کار را انجام می دادم.
آن زمان آقایان جهانفرد و فهیمی از صدابرداران حرفه ای بودند که بسیار از آنها آموختم و ساعت ها فقط آنها را نگاه می کردم. البته بعد از ضبط می توانستم چند سوال مختصر بپرسم. آن زمان سیستم ضبط صدا آنالوگ و کار کردن با آن دستگاه ها بسیار دشوار بود. سرانجام و بعد از ۲ سال کارآموزی برنامه ای تک گوینده به نام «صدای کارگر» به من سپرده شد که بسیار برای آن کار ذوق داشتم و از خوشحالی در پوستم نمی گنجیدم. همان زمان در استودیو ۸ برنامه «داستان شب» و «صبح جمعه با شما» ضبط می شد و من که تشنه یادگیری بودم حتی حق ورود به استودیو ۸ را هم نداشتم. آرزوی من ورود به استودیو ۸ و دیدن مراحل ضبط در اتاق فرمان بود.
شاید باور نکنید مدت ۲ سال در استودیو می نشستم و حتی حق حرف زدن نداشتم، حتی در حد یک کلمه! فقط اجازه داشتم نگاه کنم*حالا و پس از سپری شدن چهار دهه فکر می کنید سختگیری های آن روز لازم بود؟
-الان با تجربه ای که دارم موافق این رفتار هستم. آن وقت ها نظرشان این بود که در بخش صدابرداری باید پله پله بیاموزی تا کاربلد شوی و اجازه نمی دادند کسی یک شبه سمت میز صدا بیاید و کار کند؛ اتفاقی که این روزها به کرات می بینم.
صدابرداری برای خود دنیای وسیعی است و به یک باره نمی توان آموخت بلکه باید کم کم تجربه کنی، صداها را بشنوی تا بیاموزی. آن زمان این شغل بسیار ارزشمند بود. فرض کنید مثل یک تیم فوتبال که نیروی ذخیره ماه ها طول می کشد تا وارد زمین شود و ۱۰ دقیقه بازی کند. حکایت ما هم اینگونه بود.
رادیو نیازمند صدای خوب است و این صدا از طریق صدابردار منتقل می شود. الان متاسفانه به دلیل ازدیاد شبکه ها دوره آموزشی به آن معنا طی نمی شود و خیلی ها به سرعت وارد کار می شوند. زمانی که من مسئول بودم خودم اجازه نمی دادم به این سرعت کسی وارد کار صدا شود حتی عده ای سفارش می کردند، اما من ممانعت می کردم.
*شاید برای مخاطبان جالب باشد که شما صدابردار برنامه خاطره انگیز «صبح جمعه با شما» بودید. چطور شد به آن استودیوی افسانه ای و برنامه محبوب تان رسیدید؟
-بله. بعد از انقلاب بسیاری از صدابرداران یا بازنشسته شدند و یا رفتند. من هم علاقه زیادی به حضور در برنامه های نمایشی و یا برنامه های ترکیبی داشتم و حول و حوش سال ۶۲ به فکر وارد شدن به استودیو ۸ بودم و دوست داشتم نحوه ضبط در این استودیو را هم یاد بگیرم. آقای جهانفرد که استادم بود بالاخره به من اجازه داد وارد استودیو شوم و گفت برو ۱۰ دقیقه نگاه کن و بیا که آن ۱۰ دقیقه برای من دنیایی بود. می رفتم و همه چیز را در خاطر می سپردم و وقتی ضبط تمام می شد و کسی در استودیو نبود تمرین صدابرداری می کردم. سرانجام سال ۶۳ وارد عرصه نمایش شدم و برای ضبط برنامه «صبح جمعه با شما» انتخاب شدم. باور نمی کنید ۷ صبح به رادیو می رفتم و تا ساعت ۱۱ شب بی وقفه مشغول بودم! اصلا گذشت زمان را احساس نمی کردم.
*آن زمان چه کسانی در برنامه «صبح جمعه با شما» حضور داشتند؟
-قبل از حضور منوچهر نوذری، آقای حمید منوچهری کارگردان برنامه و مرحوم فرهنگ مهرپرور و مهین دیهیم و منوچهر آذری هنرمندان ثابت برنامه بودند. وقتی منوچهر نوذری آمد مدتی کارگردان بود و صدایی از او پخش نمی شد اما با تصمیم آقای شیشه گران که مدیر گروه سرگرمی بود قرار شد منوچهر نوذری در برنامه حضور داشته باشد و تصمیم بجایی بود. واقعا برنامه با حضور مرحوم نوذری و شخصیت هایی که او بازی می کرد متحول شد.
من از سال ۶۵ صدابردار ثابت «صبح جمعه با شما» شدم. از صبح ضبط های ریتمیک داشتیم و موسیقی ها را ضبط می کردیم. ساعت ۱۳ تماشاچیان می آمدند و ضبط شروع می شد و بعد هم ما مشغول میکس می شدیم. بعد از این مرحله آنقدر ذوق داشتم که برنامه را به تنهایی ادیت می کردم. این برنامه تا سال ۸۰ ادامه داشت. اینقدر برنامه شلوغ و پر آیتم بود که صدابردار می بایست حرفه ای و تیز و زرنگ می بود تا می توانست میکروفن ها را جابه جا کند و...
حضور در «صبح جمعه با شما» به کار حرفه ای من بسیار کمک کرد و دقتم را چند برابر افزایش داد و تسلطم به صدا هم بیشتر شد. همزمان بچه های دوبله هم وارد برنامه شدند و برنامه رنگ و بوی تازه ای به خود گرفت و در گزارشی که به ما دادند این برنامه ۴۸ درصد شنونده داشت.
*مدیران رادیو چقدر با برنامه همراهی داشتند؟
-تقریبا همراه بودند چون برنامه گل کرده و بسیار پر شنونده بود. در یک مقطعی مشکلاتی پیش آمد و تیم دیگری را مقابل «صبح جمعه با شما» قرار دادند و یک هفته در میان کار کردند اما باز تیم آقای نوذری برگشت تا زمان بیماری آقای نوذری. به نظرم با فوت منوچهر نوذری عمر برنامه «صبح جمعه با شما» هم تمام شد. مدتی هم علی عمرانی این برنامه را کارگردانی کرد اما فوت نوذری پرونده این برنامه را برای همیشه بست و چه حیف ... نوذری مرد بسیار هنرمندی بود و نبض مخاطب را در دست داشت.
*روزهای طلایی «صبح جمعه با شما» نام برخی از اهالی رادیو مثل خانم بهروان و استاد نوذری را حسابی سر زبان ها انداخت. دوست نداشتید شما هم با این برنامه شهرتی به هم بزنید؟
-نه، به هیچ وجه. من حواسم به کار خودم بود و اهل مصاحبه و مطرح شدن نبودم حتی زمانی در برنامه «شما و سیما» پشت صحنه ای از «صبح جمعه با شما» پخش شد که تازه مردم چهره مرا دیدند و با اتاق فرمان آشنا شدند، اما خودم اصلا به دیده شدن علاقه ای ندارم. ترجیح می دهم مردم صدای درست و شفاف را بشنوند تا مرا ببینند.
*هیچ وقت وسوسه نشدید به سمت دیگر اتاق فرمان روید و برنامه سازی کنید؟
-نه، دوست نداشتم.
*یعنی صدابرداری اینقدر برای شما جذاب است که به چیز دیگری فکر نمی کنید؟
-دقیقا من کار خودم را دوست داشتم و دارم. تمرکزم بر کار خودم بود و عاشق صدا بودم و هنوزم هستم. هنوز هم صداها من را سر شوق می آورد.
*بعد از برنامه «صبح جمعه با شما» کدام برنامه ها را عهده دار شدید؟
-بعد از «صبح جمعه با شما» فقط برنامه های نمایشی را صدابرداری کردم تا سال ۷۵ که بازنشست و بعد مسئول صدابرداران شدم و همزمان «صبح جمعه با شما» را هم ضبط می کردم. تا سال ۷۷ مسئول صدابرداران بودم و بعد به جام جم رفتم و مدیریت رپورتاژ سازمان را به عهده داشتم. یک سالی مدیریت کردم اما دیدم مدیریت با روحیات من فرسنگ ها فاصله دارد در نتیجه استعفا دادم و به حسن خجسته معاون صدا در آن زمان گفتم عشق من صدابرداری است نه مدیریت پس دوباره به میدان ارگ بازگشتم و تا به امروز کماکان صدابردار نمایش های رادیویی هستم.
*و از این همه سال عاشقی در رادیو راضی هستید؟
حدود ۴۶ سال از حضور من در رادیو می گذرد اما در مجموع از زندگی راضی ام. من این کار را دوست داشتم و همه چیز را پله پله طی کردم-الان که فکر می کنم در خیلی از سال ها به دلیل حجم بالای کار از زندگی غافل شدم. حدود ۴۶ سال از حضور من در رادیو می گذرد اما در مجموع از زندگی راضی ام. من این کار را دوست داشتم و همه چیز را پله پله طی کردم. روزهای ضبط با ذوق به رادیو می آمدم و دل نمی کندم. هنوز هم زودتر از بقیه می آیم، دراستودیو را باز می کنم همه چیز را مرتب می کنم، می خواهم بازیگر نمایش رادیویی آرامش و تمرکز داشته باشد. طوری رفتار می کنم که بچه ها انرژی بگیرند و کار کنند، با کارگردان و تهیه کننده حین ضبط تعامل دارم و سعی می کنم همه احساس راحتی کنند.
*الان شرایط صدابرداران سازمان راضی کننده است؟
-زمانی که من مدیر بودم اکثر صدابرداران به جام جم منتقل شدند و این باعث شد کمبود صدابردار داشته باشیم. از طریق مدیران عده ای به من معرفی شدند که آموزش ببینند و وارد کار شوند. من به دلیل روحیاتم سخت گیری زیادی به خرج دادم و دوره های متعددی را برای این افراد برگزار کردم مثلا به صورت گروهی برایشان کارگاه گذاشتم و آنان را وادار به کار کردم. حالا این افراد از صدابرداران خوب سازمان و محصول همان آموزش ها و دوره ها هستند. این صدابرداران حالا حدود ۲۰ سال سابقه دارند.
*در حال حاضر تدریس هم می کنید؟
-تدریس که نه اما دو روز در هفته به عنوان کارشناس به استان ها و شهرهای مختلف سفر و به همراه تعدادی دیگری از اهالی رادیو، کار مراکز را ارزیابی می کنیم. امسال سازمان دوره های عملی را در مراکز مختلف برگزار کرده و این امکان به ما داده شده که هر ماه به یک مرکز استان برویم و کارگاه های آموزشی برگزار کنیم مثلا آخرین دوره در زاهدان بود که بازخورد خوبی هم داشت. اساسا آموزش مکتوب بی نتیجه است و این اشکال دوره های آموزشی در سال های قبل است اما امیدوارم این دوره های عملی جدی گرفته شود و آموزش های خوبی در شهرستان ها انجام شود.
*ضبط برنامه ها در این سال ها به واسطه سیستم دیجیتال چه تغییراتی داشته است؟
-در سیستم آنالوگ پرسپکتیوو حجم صدا به گونه دیگری بود اما الان به خصوص در کارهای تولیدی گوینده به صورت انفرادی ضبط می کند، آیتم ها برای تهیه کننده فرستاده می شود و او هم در یک کامپیوتر همه چیز را کناره هم با موسیقی میکس می کند. در چنین شرایطی طبیعتا کیفیت فدای سرعت ساخت برنامه ها می شود و آن دقت سابق در برنامه ها وجود ندارد؛ هرچند چاره ای هم نیست. مثلا در نمایش یک صدای افکت پا برای همه استفاده می شود در حالی که صدای پای زن و مرد با هم تفاوت دارد و باید جداگانه ضبط شود اما این دقت این روزها وجود ندارد.
*در حال حاضر هم شنونده رادیو هستید؟
-بله معمولا نمایش های رادیویی را می شنوم. حداقل نمایش های شبکه رادیویی نمایش را کامل می شنوم.
*هنوز حال و هوای آن روزها بر رادیو حاکم است؟
در رادیو نمایش که هنوز در ساختمان ارگ برنامه تولید می کند احترام و دلبستگی حاکم است و عشق موج می زند-در رادیو نمایش که هنوز در ساختمان ارگ برنامه تولید می کند احترام و دلبستگی حاکم است. در رادیو نمایش عشق موج می زند اما سایر بخش ها را نمی دانم.
من در همه این سال ها سعی کردم با جوان ها همراه باشم، برایشان صدابرداری هم کرده ام اما دوست دارم جوانترها با ساختار صحیح وارد رادیو شوند چون نتیجه بهتری دارد.
*و حتما از این سال ها خاطره های فراوانی دارید.
-یادم می آید زمانی که مرحوم عزت الله مقبلی در رادیو حضور داشتند روزی خبردار شدیم شخصی از عزیزانشان را از دست داده اند و به مراسم خاکسپاری رفته اند. همان روز حدود ساعت ۲ دیدم زنده یاد مقبلی به رادیو آمد و به آقای شیشه گران گفت متن من را بدهید، مردم را نمی شود معطل گذاشت و نمی توانم به خاطر خودم از کار بگذرم. این رفتار را هیچ وقت فراموش نمی کنم. این بزرگان واقعا عاشق مردم بودند و متعاقبا مردم هم آنها را خیلی دوست داشتند.
*به عنوان صدابردار تاکنون تحت تاثیر نمایش های رادیو قرار گرفته اید به طوریکه غرق در داستان شوید؟
-بله با نمایش های بسیاری ارتباط برقرار کرده ام. گه گاه با این قصه ها گریسته ام و بسیاری اوقات خندیده ام. دنیای نمایش همیشه برایم دوست داشتنی بوده و هست.
نظر شما