نقدی بر یادداشت حسن عباسی؛

روی آثار آوینی خط نکشیم!/ آوینی شهید یا آوینی متفکر؟

روی آثار آوینی خط نکشیم!/ آوینی شهید یا آوینی متفکر؟

حسن عباسی تصمیم گرفته است که آوینی شهید را به جای آوینی متفکر به رسمیت بشناسد! ولی آیا نمی شود این دو را یکی دانست؟

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-رضا کریمی: آقای حسن عباسی  یادداشتی برای روزنامه جوان نوشته است و گفته است آوینی را با سبک زندگی‌اش بشناسیم نه آثارش! او با این جمله تصمیم گرفته است که آوینی شهید را به جای آوینی متفکر به رسمیت بشناسد! ولی آیا نمی شود این دو را یکی دانست؟

او معتقد است:« اندیشه شهید آوینی نیاز به نقد و بررسی، پالایش، بازخوانی و ویرایش دارد. آوینی سینماگر مستندساز با آوینی متفکر، غرب‌شناس و تا حدودی آشنا با برخی از مبانی فلسفی را باید از هم تفکیک کرد... بعضی از دیدگاه‌های ایشان طبیعتاً یا مبهم است یا خالی از اشکال نیست. نقد اندیشه آوینی، بعد از گذشت ۲۰ سال ضرورت دارد».

با نقد آوینی مشکلی ندارم چون او معصوم نبود. اما باید ببینیم مشکل آوینی اندیشمند در نظر عباسی چیست؟ به نظر او: «آوینی اندیشمند، به بعضی نحله‌های فکری مثلاً جریان فردیدی، جریان هایدگریست نزدیک بود. این آوینی، آوینی‌ای‌ است که باید آسیب‌شناسی بشود. در جمله‌ای که از آوینی مانده که «این شهدا نیستند که رفتند، این ما هستیم که زمان ما را با خودش برده است» رگه‌هایی از تفکر هایدگر را می‌بینم. احساس می‌کنم رگه‌هایی از تفکر هایدگری، در آن هستی و زمانش، در این گفته وجود دارد»

اما فکر می کنم که باید ببینیم آوینی از هایدگر و فردید چه نتیجه ای برای اسلام می گرفت نه اینکه هر گونه تفکر هایدگری را آسیب بدانیم! عباسی یکی از ویژگی های مثبت آوینی را شناخت غرب می داند اما کیست که نداند غرب شناسی او و درک به هنگام او از توسعه و روشنفکری مدیون همین مطالعات فلسفی اش است؟!

عباسی می نویسد «آیا اگر تفکر فلسفی که رگه‌هایی از آن را در زندگی‌ و بعضی گفتار و نوشته‌های آوینی می‌بینیم، استمرار پیدا می‌کرد، آیا به «الگوی جایگزین» می‌رسید یا آوینی از این تفکر فلسفی هم عبور می‌کرد؟ آیا آوینی این را هم می‌چشید و متوجه می‌شد که اینها حرفی برای جایگزینی تفکر غرب دارند یا ندارند؟»

او وجود این اندیشه ها را در شخصیت شهید آوینی اینگونه توجیه می کند :« به نظرم آن تطور و تکامل شخصیت آوینی، اینجا هم از حیث تطور اندیشه‌اش ادامه پیدا می‌کرد. احتمالاً اندیشه آوینی به نوعی تکامل می‌رسید ». 

وجود تطور را در اندیشه آوینی نمی توان انکار کرد اما این تطور از بعد انقلاب همواره تکامل بوده نه پشیمانی و چرخش از دیدگاه های قبلی و برای همین عباسی مجبور است که برای توجیه این اندیشهها پیشگویی کند.

عباسی به مصادره آوینی توسط برخی نزدیکانش نقد دارد و می گوید «اینها مرتضای هیچکاکی را به جامعه معرفی کرده‌اند». می توان قضاوتهای نزدیکانش را هم نقد کرد اما او می گوید آوینی هیچکاک را بی چون و چرا ستایش کرده است!آیا اگر آوینی گفته هیچکاک استاد مطلق سینماست یعنی ستایش بی چون و چرا کرده است؟! و آیا این یعنی بپذیریم که آوینی فرم گرا بود!؟ موضوع دین و سینما برای او مسئله بود و  از این جهت بود که به سراغ مباحث فلسفی و نقد سینما و بررسی هیچکاک رفت.

آوینی یک اندیشمند و متفکر بود و من نمونه نظریات قابل تفصیل او را ذیل کتاب آغازی بر یک پایان بیان کردم. او را نمی توان در یک جریان خاص منحصر کرد و جریان شناسی به روش افراطی موجب می شود ما نتوانیم از نزدیک با افراد آشنا شویم.

با این یادداشت که آثار شهید آوینی را مورد هجمه قرار داده است باید در سالگرد شهید آوینی به فکر تجدید نظر در عنوان سید شهیدان اهل قلم باشیم و به چیزی مثل سید هنرمند بسنده کنیم! 

شاید هم زیبایی و وسعت وجودی آوینی به همین است که این اختلاف نظرهای جدی در موردش وجود دارد و علاقمندان و مخاطبانش بر سر آراء و افکار او با هم مناظره می کنند!

خاطره دکتر داوری را از آخرین روزهای زندگی اش با هم بخوانیم: «۱۸ فروردین از هم جدا شدیم، گفت پنج‌شنبه به فکه می‌روم و سه‌شنبه یا چهارشنبه هفته آینده می‌آیم، یکدیگر را ببینیم، نوشته‌ای هم از کیفش درآورد و به من داد و گفت:«این نوشته، ناتمام است. آن را بخوان.» گفتم:« بهتر نیست آن را تمام کنی؟» گفت:«خیر». نوشته را به من داد و خداحافظی کرد و رفت و این یادگار او اکنون پیش من است».

آوینی آثارش را برای ما جدا گذاشت و رفت. آنها را باید تمام کنیم نه اینکه بر روی آنها خط بکشیم!

کد خبر 4266079

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha