به گزارش خبرنگار مهر، نشست دیدار و گفتگو با حسین سناپور به عنوان چهارمین نشست از سلسله برنامه های دیدار با نویسندگان پیشکسوت، با حضور این نویسنده، اجرای فرشته احمدی و جمعی از علاقه مندان به داستاننویسی و ادبیات ایران در موسسه فرهنگی هنری هفت اقلیم، برگزار شد.
فرشته احمدی داستاننویس و مجری نشست در ابتدا گفت: آقای سناپور از محدود نویسندگان حرفهای معاصر ما هستند؛ حرفهای به این معنا که نویسندهای هستند که تمام وقت نویسندگی میکنند، با وجود اینکه بیشتر ما نویسندگان مجبوریم چند شغل برای گذران زندگی داشته باشیم و کمتر نویسندهای پیدا میشود که چنین جسارتی داشته باشد.
سناپور نیز در بخش ابتدایی سخنانش درباره داستاننویس شدنش گفت: بدشانسی من این بود که پدر و مادرمم در کارهایم دخالت نمیکردند. پدرم حتی نمیدانست در کدام مدرسه درس می خوانم. شاید اگر کاری به کارم داشتند، من هم مجبور می شدم کارهایی انجام بدهم که بقیه انجام می دهند و آن وقت، خیلی فرصت نمیکردم برای داستاننویسی وقت بگذارم. من کمی لجباز هستم و کاری که تصمیمش را گرفتهام و فکر میکنم باید انجام دهم را، انجام میدهم. از یک سنی تصمیم گرفتم نویسندگی کارم باشد، قبل از آن به سینما علاقه داشتم ولی متوجه شدم با روحیاتم سازگار نیست و دائما به سمت داستان کشیده میشدم، و برایم مسلم شده بود میخواهم نویسنده شوم. زمانی مشغول روزنامهنگاری بودم ولی بعدتر آن راهم کنار گذاشتم. من از دوران دانشجویی به داستان نویسی علاقمند بودم و همان سالها در کتابخانه دانشگاه دنبال کتابهای نویسندگی بودم. ولی با تمام اینها وقتی کلاسهای گلشیری را رفتم، متوجه شدم نحوه برخوردش با داستان به کلی فرق میکند. ما در این کارگاهها داستان را میخواندیم و جز به جز بررسی میکردیم. من اولین بار چنین برخوردی را در کارگاه گلشیری دیدم. همه چیز برای من عوض شد و انگار درِ یک فضای جدید به رویم باز شد.در کارگاههای آقای گلشیری فقط داستان کوتاه خوانده میشد و به خاطر ندارم که رمانی خوانده و بررسی شده باشد. اما من در کارگاههای خودم حس کردم باید شیوهای باشد که روی رمان هم بشود کار کرد.
این نویسنده در پاسخ به سوالی درباره تشابه نوشتناش با روش مطرح شده در کتاب «یک شیوه برای رمان نویسی» اش گفت: تا جایی که میتوانستم همان روش خودم است. یک الگوی کلی دارد، اینکه در ابتدا با یک طرح شروع کنیم؛ طرح را پرورش دهیم، پرونده سازی کنیم و در آخر که تمام این کارها را کردیم، سراغ نوشتن رمان برویم. خیلی سعی میکنم که هر کاری با کار قبلی تفاوت داشته باشد. با این حال یک سری مضامین و موضوعات هستند که به ناچار در تمام آثار خود به خود می آیند. نمیشود در این باره کاری کرد؛ مگر زمانی که نویسنده حس کند هرچه میتوانسته در مورد آن موضوع گفته است.
نویسنده رمان «لب بر تیغ» در بخش دیگری از این نشست در پاسخ به سوالی از سوالات مجری برنامه گفت: بعضی فکر میکنند با شرکت در کارگاههای نویسندگی، نویسنده میشوند در صورتی که نویسنده طرز تفکر خاص و دغدغههای خاصی دارد که هرکسی ندارد. هر کسی حرفی برای گفتن دارد و کسی نیست که حرفی برای گفتن نداشته باشد. مسئله این است که آن حرف چطور بیان شود. و آنجاست که تفاوت آدم ها با یکدیگر مشخص میشود.تفاوت نویسنده و غیر نویسنده این است که حرف های خود را چگونه با تکنیک عمیق کنند و از زوایای مختلف به آن بپردازند.
در بخش دیگری از این برنامه فرشته احمدی پرسید: «اطلاعات لازم برای داستانتان را چطور بدست میآورید؟ آیا تحقیق میکنید؟» و این رماننویس در پاسخ گفت: هفت هشت سالی که روزنامه نگاری کردم با خیلی اتفاقات متفاوت روبه رو شدم، هرچند هیچ وقت از آنها ننوشتم. هیچ وقت از اتفاقات شخصی ننوشتم جز یکی دوبار که چاپشان هم نکردم. انگار نوشتن هرچیزی که به خودم نزدیکتر باشد سختتر است. آدمهایی که دورتر بودند همیشه برایم جذابیت بیشتری داشتند. روزنامه زیاد میخوانم ولی تحقیق نمیکنم. گاهی در اینترنت جستجو میکنم و گاهی از دوستانم کمک میگیرم.اما برای رمان شمایل تاریک کاخ ها نزدیک به ١٠ کتاب خواندم. اما برای بعضی رمانها مثل خاکستر، تحقیقی نکردم. همه ما، همه شخصیت ها و آدمها را درون خودمان داریم. همانطور که میگویند هر آدمی همه جهان است و همه آدمهاست. فکر میکنم درست است. ما همه شخصیتها را در وجودمان داریم حتما در مظفر گوشه ای از من هست.
در پایان، سناپور درباره نویسندگان جوان و آثار جدید گفت: اینکه میگویند داستان نویسی امروز خوب نیست، اشتباه است. داستان نویسی امروز خیلی قویتر از چند دهه گذشته است. ممکن است که دیگر کتاب هایی مثل بوف کور یا نویسندهای مثل گلشیری، ساعدی و هدایت که بهنظر من نبوغ داشتند نداشته باشیم؛ اما اگر استثناها را کنار بگذاریم داستانهای خوب برای خواندن یا اصلا وجود نداشت یا بسیار کم بود. و بههمین خاطر بود که نویسندگان درجه سه هم معروف میشدند و کتابهایشان زیاد خوانده میشد. من فکر میکنم الان حدود ٥٠ نویسنده داریم که داستانهای خوب مینویسند. بهنظر من، ما در دوره اوج رمان نویسی هستیم همانطور که دوره اوج داستان کوتاه دهه ٨٠ بود و تا ٩٠ هم ادامه پیدا کرد. امروز داستان کوتاه به نفع رمان نویسی افول کرده که مشکلی ندارد، نسل های بعدی میآیند و جبران خواهند کرد.
نظر شما