به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «زنی از مصر» نوشته جهان سادات، با ترجمه مریم بیات به تازگی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه یادها و خاطرهها» است که این ناشر چاپ میکند.
نسخه اصلی این کتاب در سال ۱۹۸۷ توسط انتشارات سیمون و سکاستر چاپ شده است که برای ترجمه فارسی آن پروفسور سید امیرحسن امین استاد سابق حقوق دانشگاه گلاسگو کالیدونیان مقدمهای نوشته است. امین میگوید این کتاب، زندگینامه عمومی و کارنامه سیاسی انور سادات یکی از روسای جمهور مصر است. سادات، در جامعه مصر دوستان زیادی نداشت و پس از صلح کمپدیوید هم نزد انبوهی از جمعیت مسلمانان به ویژه برخی از مفتیان چنان منفور شد که فتوای قتلش را صادر کردند و سرانجام هم به دست سروان خالد اسلامبولی از افسران ارتش مصر کشته شد.
از منظر دستاندکاران ترجمه و چاپ نسخه فارسی این کتاب، نوشتن پاورقی و حاشیهنویسی به دلیل زائد بودن فرع نسبت به اصل، نامناسب بوده و از آن، پرهیز شده است. پروفسور امین در مقدمهاش از منظر یک حقوقدان به مسائل تاریخی مربوط به مصر و انور سادات نگریسته و مینویسد: من در جایگاهی نیستم که درباره نگاه مردم مسلمان مصر به انور سادات داوری کنم. فقط میگویم بسیاری از شهروندان مسلمان مصر به انور سادات به چشم یک خائن نگاه میکردند و از آن میان، یک تن آگاهانه و بهعمد و براساس اعتقاد و باور اسلامی خود، این «خائن» را به سزای عملش رسانید. ترور انور سادات یک ترور کور یا انتقام شخصی نبود؛ حرکتی برخاسته از مواضع عقیدتی-سیاسی، اسلامی و انقلابی درصد قابل توجهی از شهروندان آن کشور بود. پس بیتردید اگر یکی از همفکران و هماندیشان آمران و مباشران قتل انور سادات در مقام نوشتن زندگی سیاسی انور سادات بر میآمد، با چنین تساهل و تسامحی از صلح انور سادات با اسرائیل زیر چتر سیاست آمریکا در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر عبور نمیکرد.
جهان سادات همسر انور سادات چند سال پس از کشته شدن شوهرش، به فکر نگارش کتابی درباره زندگی مشترکش با این سیاستمدار مصری میافتد و ابتدا فکر میکرده که نتیجه کار، کتابی کمحجم بشود. اما چنین نشد. با سفرهای بیشتر و گفتوگوهای بیشتر با مردم خارج از مصر، جهان سادات به این نتیجه میرسد که بسیاری از مردم غرب هنوز نسبت به مصر تلقی اشتباهی دارند و فکر میکنند مردم این کشور هنوز با شتر رفت و آمد میکنند؛ مانند داستان لارنس عربستان که ربطی به مصر معاصر ندارد. به این ترتیب، او تاریخ مصر را از زمان انقلاب ۱۹۵۲ تا سفر تاریخی سادات به بیتالمقدس در سال ۱۹۷۷، صلح با اسرائیل در سال ۱۹۷۹ و در نهایت ماجرای ترور او را در سال ۱۹۸۱ به کتاب زندگینامهاش افزود.
خاطرات جهان سادات، ۱۴ فصل دارد که به ترتیب عبارتاند از: مرگ شوهرم، دوران کودکی در قاهره، مرد انقلابی و دخترمدرسهای، آزادسازی مصر، دوران عبدالناصر، زندگی در روستا، مصائب مصر، خائنان و خیانت، خون ابراهیم، دفتر بانوی اول، زن در اسلام، راه صلح، به نام خدا، اندوه بیپایان.
مولف کتاب میگوید این کتاب همچنین شامل شرحی از دین ما اسلام و سنن گوناگونی است که نقش مهمی در زندگی ما مصریها و جامعه خانوادهمحورمان دارد. او همچنین نوشته است که چندین مرتبه کتاب موسی صبری با عنوان «سادات: حقیقت، افسانه» و دو کتاب همسرش با عناوین «در جستجوی هویت» و «آنانی که شناختهام» را پس از کشته شدن او خوانده است. کتاب اول سادات در سال ۱۹۷۷ و دومی هم در سال ۱۹۸۴ چند سال پس از ترورش منتشر شد. جهان سادات میگوید هنگام مطالعه این کتابها و همچنین زمان نگارش زندگینامهاش، کف اتاق نشیمناش پر از برگههای تحقیق و بریده روزنامهها و مجلات مصر شده بوده است.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
بعدها که انور خواست پول انگشترها و اثاث و حتی جهیزیهام را به پدرم پس بدهد، پدرم حاضر به گرفتن حتی یک پیاستر هم نشد. به انور گفت: «من نهتنها دخترم را نمیفروشم، بلکه صاحب یک پسر هم شدهام.»
انور سخاوت پدرم را هرگز فراموش نکرد. بعدها که پدرم بازنشسته شد و انور رئیس مجلس شورا بود، اصرار کرد که پدر و مادرم که آپارتمانشان یک خیابان با خانه ما در جاده اهرام فاصله داشت به اتاق اضافی در منزل ما نقل مکان کنند.
پس از صحبت با پدرم به انور گفتم: «میترسد مزاحممان باشد.»
اما انور مصمم بود. مرا راهنمایی کرد: «برو به خانهشان، تمام اسبابها را بردار و بیاور اینجا. من خیلی مدیون محبتهای او در سالهای اول زندگیمان هستم و حالا میخواهم با کمال افتخار جبران کنم. الآن روزهای بیکاری اوست و نمیخواهم تنها بمانم. دلم میخواهد صبحها که چشم باز میکند نوههایش را در تخت خودش ببیند، صبحانه و ناهار شام را با هم میخوریم.»
وقتی که همراه باربرها وارد خانهشان شدم اشک پدرم جاری شد، خیلی دلش میخواست با ما و نوههایش باشد، اما به دلیل موقعیت انور خود را مقید احساس میکرد. یک سال بعد پدرم درگذشت. اما مادرم چهارده سال بعد را با ما زندگی کرد و پس از آن که انور رئیسجمهور شد، با ما به اقامتگاهمان در جیزه آمد. در آخرین بیماریاش تا زمان فوت که درست پیش از اولین سفرم به اسرائیل بود، خودم شخصا از او پرستاری میکردم. در شش ماه آخر زندگیاش حتی یک کلمه عربی هم به زبان نیاورد، و فقط انگلیسی حرف میزد.
روز ازدواجم مادرم از پایین صدایم کرد: «جین، بیا، باید شروع کنیم.» چون عروس ناراضی نبودم، از آمدن دایهام، شامیه، با خوشحالی استقبال کردم. او آمده بود تا اولین رسم ازدواج، یعنی حلاوه را شروع کنیم.
این کتاب با ۶۱۶ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۷۲ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما