خبرگزاری مهر-گروه هنر-اشکان مزیدی: ۱۰ آوریل سال ۱۹۱۲ روزی مهم در تاریخ صنعت حمل و نقل دریایی بود روزی که تایتانیک ابرکشتی مسافربری جهان اولین سفر رسمی خود را از بندر ساوتهمپتون انگلستان آغاز کرد تا با عبور از اقیانوس اطلس به نیویورک در ایالات متحده آمریکا برسد.
نام تایتانیک از ریشه ای یونانی و به معنی «غولآسا» بود. این کشتی اولین سفر خود را با بیش از ۲۲۰۰ مسافر آغاز کرد اما پس از تنها چهار روز، زمانی که فقط ۲ روز دیگر به پایان مسیر خود داشت در اثر برخورد با کوه یخ به طرزی باورنکردنی آسیب دید و در کمتر از سه ساعت غرق شد؛ حادثهای تراژیک با بیش از ۱۵۰۰ کشته که اکثرا در دمای منفی دو درجه اقیانوس یخ زدند تا این فاجعه یکی از مرگبارترین سوانح دریایی جهان لقب بگیرد.
کشتی تایتانیک در تاریخ به صفت غرقناپذیری ملقب بود و به سبب همین تضاد و سرنوشت دور از انتظار، دستمایه تولیدات فرهنگی بسیاری در بیش یکصد سال اخیر بوده است. سینما یکی از اولین مدیومهایی بود که پای خود را به این ماجرا باز کرد. «نجات یافته از تایتانیک» (۱۹۱۲) تنها ۲۹ روز بعد از فاجعه به نمایش در آمد که فیلمی صامت با بازی دوروتی گیبسون هنرپیشه آمریکایی بود که خود واقعا یکی از نجات یافتگان تایتانیک بود. بیش از ۴۰ سال بعد «یک شب به یاد ماندنی» (۱۹۵۸) روی پردههای سینما رفت. این فیلم درامی انگلیسی از رمانی به همین نام که حوادث آخرین شب تایتانیک را به تصویر می کشید بود و پرخرج ترین فیلم تاریخ بریتانیا تا آن زمان بود. هنوز بسیاری از تاریخنگاران معتقدند که این فیلم یکی از دقیقترین روایتها از شب حادثه را دارد.
اما بدون شک هیچکدام از این تولیدات آن شکوهی را که شایسته تایتانیک بود نداشت و جهان می بایست دههها برای تماشای ابعاد کامل این فاجعه صبر کند تا مردی کانادایی که زمانی با «نابودگر» (۱۹۹۱) چشم دنیا را خیره کرد بود دوباره جادوی خود را به کار گیرد و این تراژدی دریایی را برای همیشه در اذهان ماندگار کند. فیلمی جسورانه با کارگردانی بیپروا که برای رسیدن به هدف خود از هیچ چیز ابا نداشت چشم سینمادوستان را خیره کرد. این کارگردان کسی نبود جز جیمز کامرون که حتی اگر لازم بود تا یک کشتی را تقریبا با همان ابعاد غولآسا بسازد و آن را دوباره در استودیوی خود غرق کند دست از آن برنمی داشت و او درنهایت فیلمی ساخت و آن را به سادگی «تایتانیک» نامید.
رومئو و جولیت دریایی
«تایتانیک» عاشقانهای حماسی محصول ۱۹۹۷ به کارگردانی جیمز کامرون است. تایتانیک گرچه حادثهای تاریخی و واقعی را به تصویر میکشد اما با اضافه کردن درامی عاشقانه از زاویه دیدی متفاوت نسبت به تولیدات سالها و دهههای قبل، داستان این حادثه را بازگو می کند.
«تایتانیک» با سکانسی در زمان معاصر روی کشتی روسی «آکادمیک مستیسلاف کلدیش» آغاز میشود. گروهی جستجوگر در پی یافتن گردنبندی ارزشمند هستند که الماسی کمیاب به نام قلب اقیانوس دارد و گمان میرود در زیر بقایای تایتانیک در اقیانوس اطلس مدفون شده است. این جستجو آنها را به پیرزنی میرساند که آخرین بار این الماس گرانبها را در کشتی به گردن خود داشته است. پیرزن که از آخرین نجاتیافتگان تایتانیک است خاطرات خود را برای اعضای تیم تعریف می کند تا بخش عمدهای از فیلم در واقع فلش بکی به قصه عاشقانه او در تایتانیک باشد.
رز (با بازی کیت وینسلت) دختر ۱۷ سالهای از مسافران قسمت درجه ۱ تایتانیک است که به همراه مادر خود به آمریکا سفر می کند. پدر او به تازگی فوت شده و خانواده ثروتمندش را با مقادیر زیادی بدهی تنها گذاشته است و حالا رز باید به اجبار تن به ازدواجی مصلحتی با تاجری ثروتمند بدهد تا خانواده خود را از بحران خارج کند. از آن سو یکی دیگر از مسافران کشتی جوانی به نام جک داوسون با بازی خیره کننده لئوناردو دی کاپریو است که در آخرین لحظات دو بلیت درجه سه کشتی را در قمار برده است و به همراه دوست خود پا به تایتانیک می گذارد.
ادامه داستان تمی آشنا و کلاسیک دارد. دیدار اتفاقی دو جوان و پا گرفتن عشقی ممنوعه بین دختری ثروتمند و پسری از طبقه فرودست جامعه که تایتانیک را به محل قرارهای مخفیانه و تعقیب و گریزهای عاشقانه بدل می کند. رز به دنبال آزادی و هیجانیست که قیدهای طبقه بورژوا او را از آن محروم کرده است و جک به سختی تلاش می کند تا از میان جامعهای فرومایه سری در سرها در بیاورد. این عشق اما دیری نمیپاید و به فاجعهای بزرگ گره می خورد. تایتانیک با کوه یخ برخورد می کند و قصه جک و رز را مانند هزاران داستان ناگفته دیگر به قعر اقیانوس یخ زده می کشاند. رز که از این مهلکه جان سالم به در برده نام خانوادگی خود را تغییر میدهد و بنا به قولی که در آخرین لحظات به عشق خود داده است به دنبال طعم راستین زندگی می رود.
حرفه؛ شیفته لاشه های کشتی!
ایده ساخت «تایتانیک» به هفت سال قبل از اکران فیلم بازمی گردد. شاید جالب باشد بدانید که جیمز کامرون یکی از شیفتگان سفرهای اکتشافی در دریا و پیدا کردن بقایای کشتیهای غرق شده است. یک اشتیاق عجیب که او مجبور شد آن را در راه مسیر هنری زندگی خود فدا کند اما زمانی که در ۱۹۹۲ مستند ایمکس «تایتانیکا» پخش شد شعله های شوق قدیمی کامرون دوباره زبانه کشید؛ مستندی درباره تایتانیک که به قول جیمز کامرون اورستِ کشتیهای غرق شده بود.
او تصمیم می گیرد خود به سراغ این بقایا برود. مقدمات کار چندین سال به طول می انجامد. کامرون مجدانه تلاش می کند تا مدیران ارشد فاکس قرن بیستم را برای پشتیبانی مالی این پروژه متقاعد کند. او می گفت: «من این کار را برای اینکه فیلم بسازم نکردم بلکه من واقعا میخواستم به بقایای تایتانیک برسم.»
کامرون نسخه اولیه فیلمنامه را برای استودیو میفرستد و طرح خود را «رومئو- ژولیتی در تایتانیک» مینامد. مدیران استودیو دو به شک هستند. آنها از کامرون انتظار تمی همچون «نابودگر» با تعقیب و گریزهای بی پایان و نفیر گلوله های آتشین دارند نه عاشقانهای سه ساعته! اما در نهایت روابط گرم دیرین به تردیدها پایان می دهد و پیش تولید آغاز میشود.
کامرون و اعضای گروهش ماهها در اطراف محل حادثه به تحقیق و فیلمبردای از لاشه کشتی مشغول میشوند و بارها به دل اعماق خطرناک اقیانوس میزنند. آنها بعدها در مصاحبه ای فاش کردند که این جلسات فیلمبرداری مستند از بقایای واقعی تایتانیک و گشت و گذار در اعماق تاریک و ساکت اقیانوس تاثیری عمیق روی روح آنان گذاشت و پروژه را از ساخت درامی بلندپروازانه به روایتی از یک فاجعه واقعی تبدیل کرد که صدها انسان واقعی در آن جان خود را از دست دادند. کامرون معتقد بود بعد از این پروژه شاید هیچ فیلمساز دیگری سراغ تایتانیک نرود و فیلم دیگری در این باره ساخته نشود مگر شاید چند مستند و این حقیقت، مسئولیتی بزرگ بر دوش او میگذاشت تا بار احساسی واقعی این تراژدی به درستی به تصویر کشیده شود.
کامرون به فیلمبرداری از بقایای واقعی کشتی بسنده نکرد و ۶ ماه وقت صرف تحقیق درباره مسافران و خدمه کشتی کرد تا سرانجام یک جدول زمانی دقیق از روزهای منتهی به حادثه تهیه و فیلمنامه اصلی آماده شد.
طراحی صحنه و دکور تایتانیک را شاید بتوان یکی از عجایب دنیای هالیوود نامید. کمپانی فاکس قرن بیستم، زمینی به وسعت ۱۶ هکتار را در سواحل مکزیک خرید و استودیویی بزرگ در آنجا برپا کرد. درکنار ساحل، مخزن آبی به گنجایش ۶۵ میلیون لیتر آب به ساخت مدلی تقریبا هم اندازه کشتی اصلی اختصاص داده شد.
کمالگرایی کامرون تا آنجا پیش رفت که در طراحی صحنه از موکت، مبلمان، پرده، چراغ و روشنایی، ظرف و ظروف چینی، کارد و چنگال و لباس های فرم اصلی تایتانیک استفاده شد «هارلند اند وولف» شرکت سازنده تایتانیک نقشه های فنی و محرمانه کشتی را که تا آن زمان گمان می رفت نابود شده باشد در اختیار تیم سازنده فیلم قرارداد تا مدل کشتی هر چه بیشتر به نسخه اصلی شبیه باشد. کمالگرایی کامرون تا آنجا پیش رفت که در طراحی صحنه از موکت، مبلمان، پرده، چراغ و روشنایی، ظرف و ظروف چینی، کارد و چنگال و لباس های فرم اصلی تایتانیک استفاده شد.
در حقیقت ایده آل گرایی جیمز کامرون خود یکی از بزرگترین دشواری های تیم تولید و گروه بازیگران تایتانیک بود. مردی که به «ترسناکترین مرد هالیوود» شهرت دارد بسیار سرسخت، انعطاف ناپذیر و بسیار کمالگراست که برای رسیدن به نتیجه دلخواه خود از فریاد کشیدن بر سر ستارگان سینما نیز هیچ ابایی ندارد.
پروژه «تایتانیک» مصدومان زیادی به همراه داشت. دررفتگی و شکستگی های استخوان بازیگران و بدلکاران که حتی شامل آرنج کیت وینسلت هم شد تا لشگری از بازیگران سرماخورده و آنفلوآنزا گرفته و در مواردی عفونت های کلیوی که حاصل حضور ساعت های متمادی در آب سرد اقیانوس و سختگیری های کامرون بود. یک بار بیل پکستون بازیگری که بارها در فیلم های جیمز کامرون حضور داشته اینطور اظهار کرد: «سر صحنه یک فیلم آدم های زیادی حضور دارند و جیم از آن دسته افرادی نیست که فرصت ربودن قبل و روح آنها را داشته باشد!»
خود کامرون ضمن بی اهمیت دانستن این انتقادها گفته است که فیلمسازی برای او نوعی مبارزه است؛ نبردی بزرگ میان تجارت و زیبایی شناسی.
در یک مورد کار چنان بالا گرفت که یکی از افراد سرخورده تیم نوعی داروی تخدیرکننده به داخل سوپ کامرون ریخت که دامن حدود ۵۰ نفر از اعضای تیم را گرفت و آنها را به بیمارستان کشاند.
فیلمبرداری «تایتانیک» بالاخره بعد از چندین ماه فراز و فرود و تلاش طاقت فرسا به اتمام رسید و این پروژه که بیش از دویست میلیون دلار هزینه در برداشت نامش را به عنوان پرخرج ترین فیلم تاریخ سینما تا آن زمان ثبت کرد. این یعنی برای هر یک دقیقه «تایتانیک» بیش از یک میلیون دلار خرج شده بود. این مساله موجب وحشت مدیران ارشد استودیو شد زیرا یک فیلم ۱۹۶ دقیقه ای یعنی دفعات پخش کمتر در سالن های سینما و پایین آمدن آمار فروش. آنها خواستار حذف شدن حداقل یک ساعت از فیلم شدند که با واکنش قاطع کامرون، پا پس کشیدند. جیمز کامرون جواب داده بود: «می خواهید فیلم را یک ساعت کوتاه کنید؟ بسیار خب اول باید مرا آتش بزنید و اگر می خواهید مرا آتش بزنید باید اول مرا بکشید!»
غرق در شهرت و پول
«تایتانیک» سرانجام در اواخر ۱۹۹۷ به نمایش در آمد و با اکران خیره کننده خود به تمامی شایعات پایان داد. در حقیقت هزینه ساخت فوق العاده سنگین فیلم و جا به جا شدن مکرر جدول زمانی اتمام و اکران فیلم شایعه فاجعه آمیز بودن فیلم را که از مدت ها قبل در هالیوود پیچیده بود قوت بخشیده بود و بسیاری انتظار یک زباله گرانقیمت را داشتند، اما فیلم تاثیری عمیق بر مخاطبان خود گذاشت و انواع رکوردهای فروش و تعداد مخاطب را جابه جا کرد.
«تایتانیک» گیشه را به معنای واقعی قبضه کرد و بیش از ۱.۸ میلیارد دلار فروش کرد و تا ۱۳ سال بعد که «آواتار» (۲۰۱۰) - فیلمی دیگر از جیمز کامرون - به نمایش درآمد، پرفروش ترین فیلم تاریخ سینما باقی ماند. «تایتانیک» اولین فیلمی در تاریخ بود که فروش آن از یک میلیارد دلار گذشت و جالب است بدانید که پانزده سال بعد در سال ۲۰۱۲ نسخه سه بعدی تایتانیک نیز در حدود ۳۴۰ میلیون دلار فروخت و این فیلم را بعد از «آواتار» به دومین فیلم تاریخ سینما بدل کرد که فروش آن از ۲ میلیارد دلار گذشته است.
یکی از وهم آمیزترین سکانس های فیلم شاید نماهای پایانی فیلم باشد زمانی که تایتانیک به قعر آب فرو می رود و بعد از دقایقی آرامشی مرگبار پهنه اقیانوس را در بر می گیرد«تایتانیک» محبوب منتقدان نیز بود و کوهی از جوایز به ارمغان آورد. فیلم، نامزد ۱۴ جایزه اسکار شد که از حیث خود را به صدر جدول تاریخ اسکار و کنار فیلم «همهچیز درباره ایو» (۱۹۵۰) رساند و در این میان در ۹ رشته از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی برنده شد.
قطعه «قلبم ادامه خواهد داد» ملودی اصلی فیلم بود که جیمز هورنر آهنگساز فیلم آن را نوشت و سلن دیون آن را خواند. هورنر این قطعه را در خفا ساخت چراکه کامرون نمی خواست از هیچ ترانه ای در فیلم خود استفاده کند اما هورنر سرانجام در زمانی مناسب که به قول خودش کامرون خوش احوال بود از پروژه مخفیانه خود رونمایی کرد و کامرون بعد از چندین بار تکرار پذیرفت از آن استفاده کند که تصمیمی عاقلانه بود و به جریان تاثیرگذاری فیلم کمک شایانی کرد. «قلبم ادامه خواهد داد» قلب مخاطبان خود در سراسر جهان را تسخیر کرد و به پرفروش ترین تک آهنگ سال ۱۹۹۸ و یکی از پرفروش ترین قطعات موسیقی همه ادوار تبدیل شد.
«تایتانیک» فیلمی جسور و بلندپرواز بود که صنعت سینما را تکان داد. این فیلم فاجعه ای انسانی را به لطیف ترین شکل ممکن روایت و قلب مخاطبان خود را فشرده کرد. به قول راجر ایبرت منتقد بزرگ سینما جادوی «تایتانیک» آنجاست که ما تقریبا همه چیز را از پیش می دانیم ولی با این حال باز دل خود را به قصه فیلم می بازیم. ما از پیش می دانیم تایتانیک با کوه یخ برخورد می کند و غرق می شود، ما می دانیم احتمالا عاشقانه ای باید در جریان باشد. ما باید به نوعی شاهد غرور سازندگان کشتی بابت ساخت یک ابرکشتی غرق ناشدنی باشیم و سرانجام می دانیم باید لحظات پر از هرج و مرج و آشوب آدم های گریزان از مرگ وجود داشته باشد و «تایتانیک» هنرمندانه و باظرافت همچون بالرینی ماهر به تمام این انتظارات پاسخ می دهد.
کامرون معتقد بود غرق شدن تایتانیک همچون رمانی فوقالعاده است که واقعا به وقوع پیوسته است و در نتیجه در فیلم خود نیز این داستان واقعی را با شخصیت پردازی بی نظیر و استفاده از جلوه های ویژه پیشرو در زمان خود روایت کرد.
یکی از وهم آمیزترین سکانس های فیلم شاید نماهای پایانی فیلم باشد زمانی که تایتانیک به قعر آب فرو می رود و بعد از دقایقی آرامشی مرگبار پهنه اقیانوس را در بر می گیرد. انسان هایی یخ زده که بعضا گرانقیمت ترین لباس ها را بر تن دارند و گه گاه با ضجه و فریاد «کمک» سکوت را می شکنند. و این زمان و مکان چه موقعیت متضاد عجیبی برای بودن است، آن هم زمانی که بلیت یک کشتی غرق ناپذیر در جیب داری!
Ashkan.Mazidi@Gmail.com
نظر شما