۷ آبان ۱۳۹۷، ۸:۰۴

گفت‌وگوی مهر با سیدعلی موسوی گرمارودی؛

روح ادبی عاشورا، حماسه است/ کل «خط خون» را در یک شب عاشورا سرودم

روح ادبی عاشورا، حماسه است/ کل «خط خون» را در یک شب عاشورا سرودم

سید علی موسوی گرمارودی می‌گوید کار حضرت سیدالشهدا(ع) بی‌گمان سرشار از حماسه است و نمی‌شود از هیچ زاویه‌ای به این فاجعه نگاه کرد و روح حماسه را در آن ندید.

خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: شعر بلند «خط خون» اثر سیدعلی موسوی گرمارودی بدون شک یکی از ماندگارترین سروده‌های عاشورایی سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. شعری که روحی حماسی در کالبد حماسه عاشورا دمانده و با کلام شیوای گرمارودی بر تارک ادبیات فارسی درخشیده است. موسوی گرمارودی که از شاعران نامدار نیم قرن اخیر ایران است، به گواهی تاریخ ادبیات فارسی نخستین شاعر معاصر ایرانی است که قالب نوی نیمایی را برای سرایش شعر آئینی انتخاب می‌کند و این خط‌شکنی زمینه‌ای را برای سرایش قطعات شورانگیزی در شعر معاصر ایران باز می‌کند که تا به امروز ادامه پیدا کرده است. در آستانه اربعین حسینی(ع) با این شاعر درباره این قطعه شعر به گفتگو نشستیم.

جناب گرمارودی درباره سروده شدن قطعه شعر «خط خون» روایت کوتاهی از شما وجود دارد که گویا در یکی از شب‌های ماه محرم پس از بازگشت از مجلس روضه این قطعه شعر را سروده‌اید. دوست دارم درباره این اتفاق کمی بیشتر صحبت کنید.

اصل ماجرا همین است که گفتید. من شب عاشورایی از یکی از مجالس به منزل برگشتم؛ نیمه شب بود. من در مجالس عمومی سوگ اباعبدالله‌الحسین(ع) نمی‌توانم به آن حال خوشی که از این مجالس انتظار می‌رود دست پیدا کنم و لذا وقتی به خانه رسیدم حس کردم هنوز خالی نشده‌ام. شروع کردم قدم زدن در منزل و سرودن این قطعه شعر که مطلعش را می‌دانید: درختان را دوست می‌دارم/ که به احترام تو قیام کرده‌اند/ و آب را/ که مهریه مادرت است...

همه شعر را همان شب سرودید؟

هیچ شاعری نیست که همه شعرش را یکجا سروده باشد، ولی برای من و «خط خون» این اتفاق افتاد. من همه این شعر را یکجا سرودم و بعد از آن ترتیب و شکل قرار گرفتن بخش‌های مختلف آن را اصلاح کردم. در واقع چیدمان برخی بندها و اصلاحات روی کلمه‌ها بعدا انجام شد.

شب عاشورایی از یکی از مجالس به منزل برگشتم؛ نیمه شب بود. من در مجالس عمومی سوگ اباعبدالله‌الحسین(ع) نمی‌توانم به آن حال خوشی که از این مجالس انتظار می‌رود دست پیدا کنم و لذا وقتی به خانه رسیدم حس کردم هنوز خالی نشده‌ام. شروع کردم قدم زدن در منزل و سرودن این قطعه شعر. 

علت انتخاب قالب سپید برای این قطعه شعر چه بود؟

این برمی‌گردد به سال‌های دهه چهل. در آن زمان «مجله یغما» که مرحوم استاد «حبیب یغمایی» سردبیرش بود و یک مجله آکادمیک و سطح بالای ادبی بود و بیشتر به درج مقالات ادبی در سطوح بسیار بالا می‌پرداخت. این مجله فراخوانی داد و به مناسبت آغاز پانزدهمین قرن بعثت پیامبر اکرم(ص) شعر را در هر قالب به اقتراح گذاشت. در این فراخوان اعلام شده بود که حتی قالب شعر نو را نیز پذیرا خواهند بود. من از این فرصت استفاده کردم. آن زمان بسیار جوان بودم و کسی من را به شاعری نمی‌شناخت. با خودم گفتم که من در این مسابقه باید شرکت کنم و سعی می‌کنم در قالب نو شعر بگویم با اینکه در قالب کلاسیک شعر زیاد سروده‌ بودم. تا آن زمان هیچ‌کس حتی مرحوم صفارزاده هم شعر آئینی را در قالب سپید نسروده بود و به کار نبرده بود.

چرا اراده کرده بودید مضمون آئینی را در قالب سپید ارائه کنید؟

فکر کردم که اگر آئین را به این قالب بیاوریم جوانترها و پیشروترها و آوانگاردها نیز با مفاهیم آئینی ما آشنا می‌شوند. من شعری در رثای پیامبر(ص) و در قالب نیمایی سرودم و انتظاری هم نداشتم که برگزیده شوم. آغاز شعر این بود: غروبی سخت دلگیر است/ و من/ بنشسته‌ام اینجا/ کنار غار پرت و ساکتی، تنها/ که می‌گویند: روزی، روزگاری مهبط وحی خدا بوده است...

این شعر در آن اقتراح و مسابقه برگزیده شد و در قالب کلاسیک نیز مرحوم استاد «امیری فیروزکوهی» نفر اول و مرحوم «ریاضی» نفر دوم و جناب «عباس شهری» نفر سوم شدند. اما در بخش شعر نو تنها من برگزیده شدم و حتی نفر دوم و سوم هم نداشت. این خبر در «مجله فرودسی» که در آن زمان جزو نشریات روشنفکری بود، منتشر شد و از آن به بعد من مشهور شدم به شاعری و صد البته که من تنها شاعر آئینی نبودم و نماندم و در موضوعات متنوعی شعر سرودم.

بازخوردها از این اتفاق برای شما چقدر بود؟

این اتفاق به نسبت بازخوردهای زیادی داشت، منتهی من سال 1352 افتادم به زندان ساواک و نتوانستم پیگیر این اتفاق شوم. شعر در مجموعه‌ای به اسم «عبور» منتشر شد و بلافاصله پس از انتشار توسط «نشر توس»، از طرف ساواک توقیف شد و بعد در سال 1356 که از زندان درآمدم، کتاب دوباره در نشر رزم تجدید چاپ شد و در سال 1357 روانه بازار شد که قبلترش هم «نشر رواق» مجموعه «سرود رگبار» را منتشر کرده بود.

هیچ شاعری نیست که همه شعرش را یکجا سروده باشد، ولی برای من و «خط خون» این اتفاق افتاد. من همه این شعر را یکجا سرودم

«خط خون» به نوعی تجدید بیعت بود با این اتفاقات، درست است؟

بله. این سابقه ادامه داشت و تا امروز هم دارد.

در میان نقدها و یادداشت‌هایی که درباره «خط خون» نوشته شده، بسیار به این مساله اشاره شده که «خط خون» سوگ مطلق نیست و اثری است حماسی. خود شما در این زمینه چه نظری دارید؟

کار حضرت سیدالشهدا(ع) بی‌گمان سرشار از حماسه است. بلاتردید شما نمی‌توانید از هیچ زاویه‌ای به این فاجعه نگاه کنید و حماسی بودن را در آن نبینید. همه بزرگانی که در گذشته درباره آن حضرت شعر سروده‌اند، مانند حضرت مولانا، با همین چشم ژرف‌نگر به عاشورا نگاه کرده‌اند و شوق رهروان کربلا را به شهادت پیوند می‌زند. حتما شعر بلند «کجایید ای شهیدان خدایی» را خوانده‌اید دیگر... حماسه در اشعار او موج می‌زند. بینی و بین‌الله اشعار شاعران گذشته بسیاری‌شان دارای وجه حماسی هستند. حتی در شعر محتشم نیز که درباره حماسی نبودنش اعتراض زیادی می‌شود، در جاهایی حماسه موج می‌زند.


روح حماسه باید ابتدا از موضوع در جان شاعر بنشیند و بعد شاعر اگر خودش را هم بسراید، شعری حماسی سراییده است. فرودسی شاعری است که حماسه در خون اوست. حماسه ابتدا به جانش نشسته و بعد سروده. او حتی وقتی می‌خواهد مویه کند، به صورت حماسی مویه می‌کند. او می‌گوید بی‌پولی و ناداری و ضعف در من قوی شده است. کاری که حماسی است از هر زاویه‌ای حماسی دیده می‌شود و نمی‌شود غیرحماسی بیانش کرد.

و درباره سرایش از عاشورا نیز چنین الگویی را می‌پسندید؟

بله. اگر حماسه عاشورا در جان شاعر نشسته باشد، به نظر من خود به خود این حماسه در شعرش نشت می‌کند.

به نظر شما قالب شعر نو برای سرودن از حماسه عاشورا نسبت به قوالب کلاسیک دست بالا و ارجحیت را دارد؟

بحث این نیست. هر دو می‌توانند بروز کنند. مگر محتشم و سروده‌اش قالب نو داشتند؟

متوجه هستم. عرض من هم همین بود. برخی می‌گویند شعر عاشورایی و حماسی تنها در قالب‌های کهن امکان سرایش دارند!

این اشتباه است. مهم شعریت شعر و ارتباط گرفتنش با جان خواننده است. قالب مساله مهم نیست. مرحوم «اخوان» هم در مصاحبه‌ای گفته بود که در هر قالبی می‌توان شعر گفت اگر شاعر آن وجود داشته باشد.

همه بزرگانی که در گذشته درباره آن حضرت شعر سروده‌اند، مانند حضرت مولانا، با همین چشم ژرف‌نگر به عاشورا نگاه کرده‌اند و شوق رهروان کربلا را به شهادت پیوند می‌زند. حتما شعر بلند «کجایید ای شهیدان خدایی» را خوانده‌اید؛ حماسه در اشعار او موج می‌زند.به نظر شما قالب شعر نو چقدر در بازخوانی حادثه عاشورا خط‌شکن و موفق بوده است؟

ما شاعران موفقی در این زمینه داشته‌ایم. مرحوم «قیصر امین‌پور» و «سیدحسن حسینی» سرآمدان این عرصه‌اند. من بر مجموعه «گنجشک و جبرئیل« مرحوم سیدحسن حسینی و بر شعرهای آئینی مرحوم امین‌پور نقدهای بلندی نوشتم و آن را ستوده‌ام.

و سوال پایانی اینکه وقتی شاعر قدم در وادی شعر آئینی می‌گذارد، آنچه که باعث ماندگاری کار و شعر او می‌شود، چه چیزی است؟

به نظر من تنها مطالعه. شعر حاصل جوشش و کوشش است. اگر فقط دنبال جوشش باشیم، بدون کوشش به جایی نمی‌رسیم. باید از رودکی تا نیما و قیصر را بدون تعصب بخوانیم. بخوانیم و سرودن را یاد بگیریم. مثلا شاملو یک شاعر بسیار بزرگ در تاریخ شعر ایران است. این انکار نمی‌شود. من شاید با او اختلاف نظر دینی و سیاسی داشته باشم، اما اینها به توان شاعری او ربطی ندارد. من در کتاب «جوشش و کوشش» که در نشر هرمس منتشر شده است از شعر محاق شاملو یاد کردم و آن را تاویل کردم. او شاعر مهمی در جریان شعر نو است. اگر کسی با او اختلاف سیاسی و مذهبی دارد بحث دیگری است و ربطی به شاعری او ندارد.

کد خبر 4441016

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha