به گزارش خبرنگار مهر، سومین شماره از مجله فصل آزما ویژه فصل پاییز با محوریت موضوع شعر و شاعری به تازگی منتشر شده و روی پیشخوان مطبوعات آمده است.
برخی از مطالب گردآوری شده در این مجله، پیشتر در ماهنامه آزما به چاپ رسیدهاند. به تعبیر مسئولان این مجله، فراهم آمدن گپ و گفتها و نوشتهها در یک جزوه حتی برای آنهایی که پیشتر این مطالب را در آزما خواندهاند، علاوه بر اینکه امکان مرور و دوبارهخوانی چند مقاله و گفتگوی برگزیده در مورد شعر را در کنار هم به دست میدهد، نگهداری یکجای شماری از آنها را در یک جلد و به صورت کتاب و مجموعهای قابل دسترس را ممکن میکند که در هر فرصتی میتوان به آن رجوع کرد.
این شماره از مجله مذکور شامل این عناوین میشود:
«شعر، آیینه احساس و اندیشه» گفتگو با ضیاء موحد، «آیا گلاب از گلاختر توان کشید» گفتگو با جلال خالقیمطلق، «هنر و چیستی شعر» گفتگو با محمود عبادیان، «شعر، زبان والای حکمت ایرانی» گفتگو با اصغر دادبه، «هنر، کوششی برای جبران فقدانها» گفتگو با شمس لنگرودی، «پست مدرنیسم و زمزمههای بیپژواک» گفتگو با محمدعلی شاکری و «از کجا میآید این آوای خوش» گفتگوی بهرام دبیری با محمدعلی سپانلو.
در بخشی از مطلب «شعر، زبان والای حکمت ایرانی» که گفتگو با اصغر دادبه را شامل میشود، میخوانیم:
* یک واقعیت دیگری هم هست و آن هم اینکه در سایر کشورهای جهان هم امروز رونق شعر بسیار کم شده ولی در گذشته هم در هیچ جای دنیا نمیدیدیم که مثلا برای بزرگانشان - که مثلا شکسپیر یکی از این بزرگترینهاست - اینقدر مثل ما اهمیت قایل باشند، در حدی که مزار این شعرا زیارتگاه بشود...
میدانید در مورد همین آقای شکسپیر و در تفسیر آثارش چهقدر کتاب نوشتهاند؟
*اما منظورم آن حد از نفوذ و تاثیرگذاری عاطفی است که شعرا در ایران دارند.
میدانید آنچه را که الان شما میگویید، مدتی است سعی بر این است که به عنوان نظریه رایج کنند. و من بارها آن را شنیدهام، میدانید چرا؟ میخواهند همین داشتههایی را هم که اهمیت دارد برای مخاطب ادبیات و حتی عامه مردم تبدل به یک پدیده منفی بکنند. و بگویند مثلا کشورهای پیشرفته چنین کارهایی نمیکنند و یکی از دلایل پیشرفتشان هم همین است!! مسلما اصطلاح «کلنگی» را شنیدهاید. میگویند: فلان ساختمان کلنگی است. این باور را در ایران جا انداختند که عمر ساختمان سی سال است و چون سی سال گذشت کلنگی است و باید آن را ویران کرد و از نو ساخت. ما هم افتادیم به جان ساختمانهایمان و حتی مشغول ویرانکردن آثار تاریخی خود شدیم و همچنان مشغولیم و هرگز از خود و از آن نظریهپردازان «کلنگی بودن ساختمانهای سی ساله» نپرسیدیم پس چرا در انگلستان و فرانسه و به طور کلی در اروپا ساختمان سیصد - چهارصد ساله، بیشتر و کمتر، همچنان پابرجاست و از آن استفاده میشود و در ظواهر آن هم تغییری نمیدهند؟ چرا؟ مرگ حق است برای همسایه؟! اکنون مدتی است تلاش میشود برای «کلنگی کردن فرهنگ و ادب ایران زمین» وای به حالمان اگر این را هم کلنگی کنیم که متاسفانه گاه گاه در کار آن هستیم!
این مجله با ۸۸ صفحه و قیمت ۱۲ هزار تومان عرضه شده است.
نظر شما