خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: خردادماه امسال گفتگویی مشروح با لیما صالحرامسری مدیر انتشارات معین داشتیم که در آن به موضوع قاچاق کتاب پرداختیم. (اینجا) صالحرامسری در آن گفتگو اشاره کرد که میتوان جلوی فعالیت مافیای کتاب و چاپ کپی و غیرقانونی آثار ناشران را در یک ساعت گرفت اما این کار انجام نمیشود و ارادهای برای انجامش وجود ندارد.
طی چند هفته گذشته، مبارزه مهمی با قاچاقچیان کتاب و چاپخانههای غیرمجاز شروع شده که باعث شد برای جویاشدن تحلیلهای این ناشر و همچنین جزئیات بیشتر درباره این اتفاق، دوباره سراغ این ناشر برویم. یکی از اتفاقات هفتههای گذشته وارد آمدن ضربات مهم بر پیکره یک سازمان مافیایی چاپ و عرضه کتاب بود که در گزارشی به این مساله اشاره کردیم (اینجا)
صبح دوشنبه این هفته ۲۱ آبان هم اتحادیه ناشران خبری منتشر کرد مبنی بر اینکه همکاران صنفی عضو کار گروه صیانت از حقوق ناشران، مؤلفان و مترجمان اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، با مساعدت اداره کل حراست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همکاری و اقدام پلیس امنیت و دستور قضایی یک باب انبار کتابهای قاچاق را در محدوده خیابان جمالزاده شمالی کشف شده است. از انبار مذکور ۱۲ نیسان کتاب قاچاق استخراج شد.
حرفهای صالحرامسری به عنوان یک ناشر قدیمی و عضوی از اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران درباره این موضوع و همچنین وضعیت فعلی قیمت کاغذ، شنیدنی است.
در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانیم؛
* آقای رامسری، اگر به خاطر داشته باشید، در گفتگوی پیشینمان گفتید که جمع کردن بساط مافیای کتاب، کار یک ساعت است. طی چند هفته گذشته مبارزهای برای سد کردن راه این مافیا آغاز شده و به نظر میرسد خواسته شما در حال تحقق است. اما چرا این اتفاق تا پیش از این نیافتاده بود. چرا اینقدر ناگهانی رخ داد؟
پیش از این، ارادهای برای این کار نبود. نمیدانم دلیلش چه بود. یا خواسته مطلوب نبود و یا دستگاهها و ارگانها به حدی درگیر قضایای دیگر بودند که این مساله در اولویت اولشان نبود. به هرحال دیگر لشگر زیراکسفروشها شورش را درآورده بودند و حضورشان در پیادهروهای خیابانها به قدری زیاد شده بود که مزاحم رفت و آمد مردم میشدند. آخرین نمونهای هم که از کار دستفروشهای کتاب سراغ دارم همین کتاب «قند و نمک» خودمان در انتشارات معین بود.
* با دستفروش این کتاب هم مانند کتابهای دیگرتان که در گفتگوی پیشین اشاره کردید، حرف زدید؟
بله. کیفیت کتابی که چاپ کرده بودند، خیلی بد بود. سر همین خیابان فخر رازی بود. از دستفروشی که آن را میفروخت، قیمتش را پرسیدم؛ گفت ۳۰ هزار تومان. گفتم بنده خدا، ناشر این کتاب من هستم. من کِی این اثر را شومیز چاپ کردم؟ حالا که چاپ میکنی، حداقل درست چاپ کن! آرم و آدرس و تلفن و سایت من؛ همه در صفحه اول کتاب درج شدهاند. حداقل با کیفیت خوب چاپش کن!
ببینید کارِ من ناشر به کجا رسیده که باید به کسی که کار غیرقانونی انجام میدهد و نسخه قاچاق کتاب خودم را عرضه میکند، التماس کنم که تمیز و درست چاپ کن!
* جوابی به شما نداد؟
گفت ما که چاپ نمیکنیم. اینها را یک وانتی برای ما میآورد. من تحقیق کردم و متوجه شدم دستفروشها از خیابان انقلاب تا وصال، همه جزو عوامل و گروه یک یا دو نفر بیشتر نیستند. این دستفروشهایی که کتابهای قاچاق ما را چاپ میکنند، در واقع کارگر این چند نفر هستند.
خب ما ناشرها دیدیم ارگانهای دولتی کاری نمیکنند. در نتیجه خود ناشرها در اتحادیه جمع شدیم، پول گذاشتیم و وکیل گرفتیم. عدهای داوطلب شده و به راه افتادند. در این مدتی که شما به آن اشاره میکنید، حدود ۶۰ نیسان وانت، کتاب غیرقانونی و قاچاق جمعآوری شد.
* به نظرتان حالا کار تمام شده است؟
بگذارید به یک نکته مهم اشاره کنم. این ۶۰ نیسان کتاب، در حکم یک هشدار برای من ناشر است.
* چه هشداری؟
که کار این قاچاقچیها خریدار دارد. پس مردم کتاب میخوانند. این خودش حاوی یک پیام برای ما ناشرهاست؛ یا به دولت و وزارت ارشاد. پیام مورد نظر این است که مردم کتاب میخوانند و کتاب، دوست دارند. منتهی به دنبال کتاب خوب هستند.
* منظورتان کتاب ارزان است؟
نه، کتاب خوب. پس کتابهایی که مردم میخرند چه هستند؟ پس خریدار کتاب وجود دارد. اما من با تحقیقاتم به نتیجهای رسیدم. اینکه قاچاقچیهایی که ما با آنها روبرو هستیم، قاچاقچی معمولی نیستند؛ یکسری نخبه هستند و کتابهای خوب را سریع شناسایی میکنند. چندی پیش بود که به آقای مرادینیا مدیر اداره کتاب گفتم که منِ ناشر میترسم کتاب پرفروش چاپ کنم. چون بلافاصله نمونه مشابهش در بازار پر میشود. آقای مرادینیا گفت شکایت کنید. چون شکایتی ثبت نشده، کار به اینجا رسیده است. گفتم آقا در و دیوار و خبرنگارها دارند اینحرفها را منتشر میکنند. دیگر چطور باید شکایت کنیم؟
* خب مقصر اصلی وضعیت فعلی که به تعبیر آقای مرادینیا کار به اینجا رسیده، کیست؟
اگر به طور دقیق تحلیل کنیم، مقصر واقعی خود وزارت ارشاد است.
* به چه دلیل؟
وقتی مساله ممیزی و سانسور را تا این حد پررنگ میکند و کتابهایی را که بعضا حرفی برای گفتن دارند، اینگونه سانسور میکند، کار به اینجا میرسد. بسیاری از آثاری که ارشاد به آنها اجازه چاپ نمیدهد، در بازار همین قاچاقچیهای کتاب هستند. یعنی نتیجه رفتاری که ارشاد در پیش گرفته، این است که آقا، برای جروبحث بیخود به وزارت ارشاد نرو! ما زحمتش را برایت میکشیم. به نظر شما این قاچاقچیها در این وضعیت گرانی کاغذ چهمیزان سود میبرند؟ آنها در میانه این وضعیت، نه پول طراح، نه پول حروفچینی، نه پول صفحهآرایی، نه پول ویرایش، نه نمونهخوانی، نه حقالتالیف مولف و نه هیچکدام از هزینههایی را که ما میپردازیم، نمیدهند. یعنی از همه این هزینهها معافاند. خب برای اینکه یک کتاب، کتاب بشود، خیلی خون دل خورده میشود. مساله فقط قیمت کاغذ یا حقالتالیف نیست. ما برای اینکه کتابی به دست مشتری برسد، از نظر فنی و سختافزاری خیلی هزینه میکنیم.
* یک مثال محسوس از این هزینهها میزنید!؟
مثلا مولفهایی داریم که خیلی بدقلق هستند و با وسواس زیادی کار میکنند. من با مولفی همکاری میکنم که کتاب را تا ۶ یا ۷ بار میخواند و غلطگیری میکند. از این مولف کتابی با حدود ۷۰۰ صفحه حجم چاپ کردم اما فقط هزینه حروفچینیاش ۱۵ میلیون تومان شد.
* چرا اینقدر زیاد؟!
به ایندلیل که کتاب دَهها بار رفت و برگشت و مولف اصلاحش کرد و دوباره حروفچینی شد.
* پس به نظرتان کار هنوز تمام نشده است!
این خوشباوری است که فکر کنیم قضیه تمام شده است. این مشکل باید بهطور ریشهای حل شود.
* حل کردن ریشهای این مشکل چگونه است؟
برادران وزارت ارشاد باید یکمقدار سختگیریهایشان را کم کنند. این دوستان، بیشتر اعمالِ نظر سلیقهای میکنند تا بخواهند سانسور کنند. کتابهایی بوده که ما چندین نوبت آنها را چاپ کرده بودیم و سپس در یک نوبت از چاپ، از ارشاد به ما گفتند که نمیتوانید این کتاب را چاپ کنید. نمیدانم چه کسی از کجا چه نامهای نوشته بود. خب، بعد از چند نوبت تجدیدچاپ کتاب، جلویش را میگیرید و من و مولف اثر حق انتشار آن را نداریم اما قاچاقچیها دارند؟ من از چاپ کتابم منع میشوم اما قاچاقچی کتاب را با تیراژ وسیع در بازار میریزد. این ۶۰ نیسانی که دیدید، کار یک ماه بود. اما اینها دوباره یکماه دیگر بیرون میآیند.
* احیانا در مرحله فعلی، کار که رها نشده است!؟
نه. رها نشده است. ما دوباره جلساتی برگزار کردیم و پیگیریها را ادامه میدهیم. اما مگر ما ناشران چقدر توان داریم؟ دست پلیس امنیت واقعا درد نکند که همکاری خوبی در این زمینه داشت اما باید این قضیه را باید از وزارت ارشاد که به نوعی متولی امر کتاب است، مطالبه کرد. ارشاد نباید بیرون گود بنشیند و نظارهگر ماجرا باشد. من مطمئن هستم این ماجرا دوباره از جای دیگری و به شکل دیگر، سر بر میآورد؛ در شهرستانها.
* اتفاقا شبکه بزرگ قاچاقی که در روزهای اخیر ضربه خورده، نمایندگیهایی هم در شهرستان داشته!
بله در شهرستانها هم فعال هستند. بیشتر این کتابهای قاچاق در شهرستان چاپ میشوند. ببینید، اینها اینقدر میدان را خالی دیدهاند که هرجور خواستند جولان دادند. در مصاحبه قبلی به شما گفتم که پسرم برای پیگیری یکی از پروندههای قاچاق آثار ما به اسلامشهر میرفت و مرتبه سوم که پیگیر پرونده شده بود، بیرون دادگاه تهدیدش کرده بودند که دفعه بعد ناقصات میکنیم. مبارزهای که اخیرا علیه این جریان انجام شد، یک حرکت مقطعی بود اما مشکل اینگونه حل نمیشود. قبول که این قاچاقچیها فعلا در خیابان انقلاب نیستند اما بدانید که دوباره سروکلهشان از جایی دیگر پیدا میشود.
* آقای رامسری الان اوضاع و احوال کاغذتان برای چاپ چطور است؟
درباره کاغذ، راستش همینطور واماندهایم. چون وضعیت نامطلوبی دارد؛ با قیمت دلار بالا و پایین میرود. گاهی اوقات پول داری اما کاغذ نیست چون فروشنده نمیفروشد. گاهی اوقات هم کاغذ هست ولی ما پول خریدش را نداریم.
* کدام حالت بیشتر رخ میدهد؟
در بیشتر حالات، پولش نیست. در حال حاضر قیمت کاغذ، حدودا بندی ۲۴۰ هزار تومان است. امروز زنگ زدم تا قیمت دقیق را از کسی که کاغذ ما را تامین میکند، جویا شوم اما گوشی را برنداشت. در حال حاضر چند کتاب ما تمام شده و نیاز به تجدیدچاپ دارند. اما نمیتوانم نسخههای چاپ جدیدشان را عرضه کنم و همین باعث نگرانیام شده. چون بلافاصله شاخکهای قاچاقچیها تیز میشود و آنها چاپ بعدی این کتابها را بیرون میدهند.
* کار چاپ و نشر کتابهایتان که به طور کامل متوقف نشده!؟
نه. به طور کامل تعطیل نشده و چند کتابی چاپ کردهایم اما کاغذ این کتابها را شهریورماه خریده بودم؛ زمانی که کاغذ، بندی ۱۸۰ هزار تومان بود.
* کاغذ چاپ یک کتاب را بعد از صدور مجوزش از ارشاد، میخرید؟
بله. ما کاغذ را بعد از صدور مجوز میخرید. البته اگر پول داشته باشیم، میخریم و آن را در چاپخانه میگذاریم ولی معمولا وقتی مجوز را گرفتیم، برای لیتوگرافی، طراحی و کارهای دیگر اقدام میکنیم. کتابهایی که تازه چاپشان کردیم یکی کتاب ۸۰۰ صفحهای «زیر گنبد مینا» و دیگر، چاپ دوم «هارمونی موسیقی ایرانی» بود. در کنار این دو «هارمونی جامع کاربردی» اثر کامبیز روشنروان را هم چاپ کردیم. این ۳ کتاب را هفته پیش منتشر کردیم. اگر الان میخواستم کاغذ این کتابها را بخرم، نمیتوانستم قیمت کتابها را ۷۰ هزار تومان بگذارم؛ باید ۱۰۰ هزار تومان میگذاشتم.
* شما قیمت کتابهایتان را افزایش دادهاید؟
ما براساس قیمت کاغذی که میخریم، قیمت میزنیم. کاغذ همین کتاب «زیر گنبد مینا» را اگر میخواستم امروز بخرم، باید قیمت کتاب را ۱۲۰ هزار تومان میزدم.
* جمعبندیتان درباره ادامه مبارزه با قاچاقچیان کتاب چیست؟
جمعبندی من این است که ارشاد باید سختگیریهایش را کم کند. یکی از موضوعاتی که قاچاقچیهای کتاب _ جدا از وضعیت کاغذ و نشر و مسائل مالی _ از آن سوءاستفاده میکنند و ضعف بزرگی هم هست، این است که به مخاطبان القا میکنند کتابِ بیسانسور عرضه میکنند. متاسفانه این مساله دارد در ذهن مخاطبان جا میافتد که کتابِ گوشه خیابان، کتابهایی است که ارشاد اجازه چاپشان را نداده و بیسانسور هستند. جالب است که کتابهایی مثل همین «قند و نمک»ِ ما از ارشاد اجازه چاپ دارند ولی نسخههای قاچاقشان کنار خیابان به فروش میروند.
متاسفانه این فرهنگ به مرور دارد جا میافتد. حتما میدانید که ما در ماههای محرم و صفر، مراسم عروسی برگزار نمیکنیم. چرا؟ چون انجام چنین کاری در آن ایام، از نظر مردم پسندیده و خوب نیست. خب این یک فرهنگ است که بین مردم ما جا افتاده است. اما متاسفانه قاچاقچیهای کتاب دارند این فرهنگ را بین مردم جا میاندازند که کتابی که ما به شما میدهیم، بیسانسور است. در حالی که در خیلی از موارد، ناشر دارد همین کتابی را چاپ میکند که قاچاقچیها چاپ میکنند. در اینگونه موارد، فقط چون کتاب، پرفروش است، این سوءاستفاده انجام میشود. یکبار پسری ۱۶ ساله در نمایشگاه کتاب به غرفه انتشارات معین آمد و به من گفت چاپ قدیمی «قصههای مجید» را ندارید؟ گفتم مگر چاپ قدیم و جدیدش چه فرقی دارد؟ گفت آن چاپ قدیمی را میخواهم که بیسانسور است. من هم به آن جوان گفتم که یک کلمه این کتاب در چاپ قدیم و جدیدش، کم و زیاد نشده است.
در حال حاضر هم کتابی در وزارت ارشاد داریم که مولفش از آمریکا آمده است. این مولف در کتابش یک بحث عملی داشته اما بررّس وزارت ارشاد گفته یک فصل از کتاب باید حذف شود. حالا میخواهیم بههمراه مولف بهطور حضوری با آقای مرادینیا مدیر اداره کتاب درباره این موضوع صحبت کنیم که مطالب این کتاب علمی هستند.
نظر شما