به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «داستانهای تام هنکس» اثر توماس جفری هنکس بازیگر مشهور هالیوودی بهتازگی با ترجمه شهناز ایلدرمی توسط انتشارات گلآذین منتشر و راهی بازار نشر شده است.
اولین ترجمه این کتاب اردیبهشت امسال توسط نشر افق در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شد.
داستان های کتاب ماشین تحریر با عنوان اصلی UNCOMMON TYPE شامل ۱۷ داستان نوشته تام هنکس است که سال گذشته رونمایی شد. تام هنکس ابتدای کتاب و پیش از شروع داستان ها، این اثر را به «ریتا (همسرش) و تمام بچه ها» تقدیم کرده و نوشته است: به خاطر نورا.
عناوین ۱۷ داستان این کتاب به ترتیب عبارتاند از:
سه هفته خستهکننده، شب کریسمس ۱۹۵۳، سفر بدون هزینه به شهر نور، شهر ما امروز با هنک فیست: فیلی در اتاق چاپ، به مریخ خوش آمدید، یک ماه در خیابان گرین، آلن بین به اضافه چهار، شهر ما امروز با هنک فیست: رها در سیب بزرگ آمریکا، چه کسی کیست؟، یک آخر هفته خاص، اینها تسکینی برای قلبم هستند، شهر ما امروز با هنک فیست: بازگشتن از بازگشت به گذشته، گذشته برای ما مهم است، پیش ما بمانید، برو کاستاس را ببین، شهر ما امروز با هنک فیست: واعظ شما اسپرانزا، استیو وونگ فوقالعاده است
تام هنکس متولد سال ۱۹۵۶ در شهر کنکورد ایالت کالیفرنیاست. او ابتدا در سال ۱۹۷۸ با سامانتا لوییس ازدواج کرد که حاصلش دو فرزند بودند. این ازدواج تا سال ۱۹۸۷ دوام آورد. هنکس پس از آن در سال ۱۹۸۸ با ریتا ویلسون همسر فعلیاش ازدواج کرد و حاصل این ازدواج نیز ۲ فرزند بود. او در سال ۲۰۱۱ پدربزرگ شد. این بازیگر در کل دوران بازیگریاش ۶ بار نامزد جایزه اسکار شده است؛ همچنین ۸ بار نامزد گلدن گلوب و ۴ بار هم نامزد جایزه بفتا. این میان تا به حال ۲ بار برنده اسکار برای نقش اول مرد، ۳ گلدن گلوب برای بهترین نقش اول مرد فیلم درام و یک بار هم گلدن گلوب برای نقش اول فیلم کمدی شده است.
کتاب «داستانهای ماشین تحریر» یا «داستانهای تام هنکس» در سال ۲۰۱۷ به عنوان اولین کتاب تام هنکس چاپ شد. در تمام داستانهای این کتاب، از ماشین تحریر نام برده شده و در برخی از آنها ماشینهای تحریر، نقش عمدهای دارند. هنکس در داستانهای این کتاب از زبان و ادبیات مخصوص به خود و شوخیهایش بهره برده است.
در قسمتی از داستان «یک آخر هفته خاص» میخوانیم:
وقتی کنی کوچک بود، مادرش در کافی شاپ لیمینگتون پیشخدمت و پدرش یکی از آشپزها بود. مادرش آن زمان یونیفورم میپوشید ولی حالا لباس اداری پوشیده بود و در آن طرف لابی دفتر کار داشت. میز دفتر کارش پر از کاغذ بود و دیوار آن با تابلو اعلاناتی پوشیده شده بود که رویش تعداد زیادی کارت که روی همهشان با رنگهای مختلف نوشته شده و در ستونهای مرتبی چیده بودند قرار داشت.
«کنی خرسه، چند تا کار دارم که باید انجام بدم، بعدش بهت در مورد سورپرایز روز تولدت میگم، باشه؟» او چند کاغذ را داخل یک پوشه چرمی گذاشت. «میتونی یه کم اینجا بشینی؟»
«میشه مثلا اینجا دفتر کارم باشه و کار کنم؟»
مادرش با لبخند گفت: «حتما. اینجا چند تا دفتر هست، ببین، اینم یه تراش برقیه.» او به کنی نشان داد که چطور مداد را وارد تراش برقی کند، صدای تراشیدن بیاید که همان باعث میشد نوک مداد به تیزی سوزن خیاطی شود. «اگه تلفن زنگ زد جواب نده.»
خانمی به نام دوشیزه اَبوت وارد دفتر شد و پرسید: «پس این مرد کوچولوی توئه.» او از مادرش بزرگتر بود و عینکی که زنجیری دور گردن داشت به چشم زده بود. قرار بود دوشیزه ابوت حواسش به او باشد و اگر کنی با مادرش کار داشت او میدانست که مادرش کجاست.
«کنی امروز میخواد برای ما کار کنه.»
دوشیزه ابوت گفت: «چهعالی. بهت چند تا مهر و استمپ میدم تا همه چیز رو رسمی کنی. دوست داری؟»
این کتاب با ۳۴۰ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۴۸ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما