به گزارش خبرنگار مهر، ششمین نشست از سلسله نشستهای بررسی آسیبهای اجتماعی در ایران با موضوع تخصصی «سلبریتیسم» عصر چهارشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۷ با حضور و سخنرانی دکتر ابراهیم فیاض، مردمشناس و عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و سید احمد موسوی صمدی، مدیر گروه اجتماعی شبکه چهارم سیما در خانه مهر رضا برگزار شد.
سلبریتیگرایی نتیجه فرمالیسم است
فیاض در این نشست گفت: سلبریتیگرایی وقتی بوجود میآید که جامعه دچار فرمالیسم شده باشد. در چنین جامعهای محتوا تکراری است و همه فرآیندها نیز مدام تکرار میشوند، بنابراین به ناچار فرمها عوض میشوند. این وضعیت در گذشته ایران نیز سابقه دارد. به عنوان مثال در دوران صفویه هم ما دچار تکرار محتوا شده بودیم در نتیجه به تغییر فرم اقدام کردیم. شعر ما در آن دوران هیچ محتوایی نداشت و فقط صورتش عوض میشد.
وی افزود: در جامعه فعلی ما به دلیل هم فرمالیسم، اندیشه تولید نمیشود. دانشگاهها و حتی حوزههای علمیه نیز فرمالیست شده و محتوایی ندارند و تمام خلاقیت خود را به سمت فرم بردهاند. به دلیل عدم تولید اندیشه ما به ناچار محتواهای قدیم را بازتولید و مدام تکرار مکررات کرده و فقط فرمها را تغییر دادهایم. جامعه فرم زده مدام به دنبال کسانی میگردد که فرمها را برایش شکل دهند و سلبریتیها از اینجا وارد جامعه میشوند.
فیاض ادامه داد: پیش از دوران صفویه ما مینیاتورهای فرهیخته را داریم، اما در دوران صوفیه ناتورالیسم وارد نقاشی شده و آثار را به سمت کشیدن پیکرههای برهنه مبتذل هدایت کرده است. ادبیات در این دوران عامیانه و مبتذل میشود و محتوای آنها مانند جکهای مبتذل امروزی در شبکههای اجتماعی، میشود. بنابراین در تاریخ گذشته نیز ما این فرمالیسم را داشتهایم. نکته اینجاست که در زمانه فعلی مساله غربگرایی هم به این فرمالیسم دامن زده است و همین جریان است که در آن سلبریتیها تولید میشوند.
این مردمشناس در ادامه درباره ساختار برنامههای مبتذل درباره ترویچ سلبریتی گرایی نیز گفت: یکی نمونه از این برنامهها «تاک شو»ها هستند که همگی غربی هستند. دکورهای برنامه و سوالات همه غربی است. جالب اینجاست که اگر میخواهند تا غربی نباشند، ادای داش مشتیهای قدیم تهرانی را درمیآورند، که آن هم البته مدلی از ابتذال است؛ چرا که لاتها نیز در واقع سلبریتیهای محله خود بودهاند.
نویسنده کتاب «مهندسی فرهنگ عمومی» همچنین با اشاره به این نکته که این دوران سلبریتیگرایی ممکن است هرگز به اتمام نرسد، ادامه داد: اگر جامعه با حمله خارجی یا با شورش داخلی سقوط نکند، این روند سلبریتیگرایی ممکن است تمام نشود.
فرمگرایی محتوای فاخر را نابود میکند
فیاض در بخش دیگری از سخنان خود به مصائب و مشکلات فرمگرایی در ایران امروز اشاره کرد و گفت: فرمگرایی محتوای فاجر جامعه را نابود کرده است. اکنون دانشگاهها و حوزههای علمیه ما درسخوان نیستند و نشاط علمی ندارند. پیشتر هم در قم رسم بر این بود که طلبهای که حوصله درس خواندن نداشت، استاد عرفان میشد. اکنون نیز وضع به همین صورت است، فلان طلبه بیسواد شده استاد عرفان و فیلمهای سخنرانیاش در همه جا پخش شده و جای علامه طباطبایی را گرفته است.
این مردمشناس اضافه کرد: مد شده که هر طلبه تنبلی میرود به سمت عارف شدن. فقه و فلسفه خواندن سخت است.
نویسنده کتاب «مردم شناسی دینی توسعه در ایران» فرمگرایی در دانشگاهها را یکی از بسترهای مهاجرت نخبگان دانست و گفت: فرمگرایی باعث رواج تنبلی و درسنخواندن در دانشگاهها شده. خود من در دانشگاه تدریس دارم و شاهد عینی روند هستم. معدود دانشجویان درسخوان هم به دلیل نبودن محتوا به دانشگاههای خارج مهاجرت کردهاند یا در تدارک مهاجرت هستند.
سالهاست که سیاست ما را سلبریتیها تعیین میکنند
فیاض در بخش دیگری از سخنان خود به نقش تعیین کننده سلبریتیها در جریانهای سیاسی ایران امروز اشاره کرد و ادامه داد: سیاست ما در این دهههای اخیر را سلبریتیها تعیین کردهاند. این روند از دوم خرداد ۱۳۷۶ به بعد معمول شد. فلان بازیگر سینما یا فلان فوتبالیست اگر از کاندیدایی حمایت کنند، حتما او رای آورده است و در ادامه نیز رای خواهد آورد. دختر فلان شخصیت مشهور سیاسی چون شلوار جین میپوشید، رای نخست تهران را آورد. ورزشکاران عضو شوراهای شهرها شدند. فرمالیسم وقتی وارد اصل سیاست شود همه چیز جامعه باهم قاطی میشود. اکنون چرخ دندههای جامعه ما از کار افتاده و وضعیت به جایی رسیده که هر روز یکی از بزرگان سیاسی میآید و از اوضاع خراب کشور صحبت میکند.
اقتصاد سرمایهداری عامل تولید سلبریتیها
فیاض در بخش دیگری از سخنان خود به عوامل تولید و بازتولید سلبریتی در جامعه امروز ایران پرداخت و گفت: سلبریتی یک پاردایم است، بنابراین میتوان هم آن را تحلیل معرفتشناختی و هم تحلیل ساختاری کرد. ظهور سلبریتی یک پایش در عرفان است. وقتی صوفیسم در جوامع شکل بگیرد و عقلانیت نابود شود، پروتکل اصلی جامعه عرفانی میشود و در این حالت قهرمان و ضدقهرمان معنا پیدا میکند. در فیلمهای فلسفی مثلا آثار تارکوفسکی قهرمان و ضدقهرمان وجود ندارد، اما جهان سلبریتی جهان قهرمان سازی است. این تحلیل مختصری از معرفت شناسی این جریان است.
وی ادامه داد: اما چه شد که در جامعه ما این طیف ظهور پیدا کردند؟ ظهور اینها در جامعه ما به اقتصاد سرمایهداری باز میگردد که پس از پایان جنگ و با آغاز به کار دولت سازندگی آغاز شد. سرمایه داری مغز متفکر نمیخواهد و به دنبال سلبریتی است. خود رییس جمهور آن دوران یعنی مرحوم هاشمی رفسنجانی در حال تبدیل شدن به سلبریتی بود.
این مردم شناس همچنین تابع شدن سیاست به کنش سلبریتیها را از دوران دولت اصلاحات دانست و اظهار کرد: شخص سیدمحمد خاتمی کاملا بدل به یک سلبریتی شد و مدام رسانهها درباره رنگ محاسن، نوع انگشتر و دیگر ویژگیهای ظاهریاش مطلب منتشر میکردند. رییس جمهوری فعلی حسن روحانی هم در حال تبدیل به سلبریتی است. ریشهایش را رنگ میکند و لباده و ریشش را ست کرده و هر دو را به رنگ آبی میکند. او برای اینکه رای بیاورد دست به دامن سلبریتیها میشود. ما بزدل بودهایم که این روند را فریاد نزدیم. حتی شجاعان جامعه امروز ما هم سلبریتیها شدهاند. وقتی روزنامهها و رسانههای بزدل توانایی اعتراض ندارند، اینها به وضعیت بد جامعه اعتراض میکنند.
سلبریتیگرایی چه بر سر سیاست خارجی ما آورد؟
نویسنده کتاب «سیاست، دین و فرهنگ» بخش دیگری از سخنان خود را به عواقب سلبریتیگرایی در سیاست خارجی ایران اختصاص داد. او در این باره گفت: رییس جمهور و وزیر امور خارجه یعنی آقای ظریف در تمام مذاکرات سیاسی سلبریتی بازی در میآوردند. شخص ظریف در لوزان اداهای لوس حیرت آوری در میآورد. خندههایش بسیار لوس و عجیب بود. در این اداهایشان اصلا نمیدانستند که دارند چه برگه و توافقی را امضا میکنند؟
وی افزود: وندی شرمن حفظ کرسی استادیاش در دانشگاه هاروارد منوط به سرانجام رسیدن برجام بود. وقتی پس از امضای توافق شرمن به دلیل حفظ کرسیاش گریه میکرد، آقایان سلبریتیگرای ما خیال میکردند او نیز مثل آنهاست و دارد برای صلح جهانی گریه میکند. همین ظریف وقتی به ایران و در مجلس آمد به همه نمایندگانی که به او رای اعتماد داده بودند، توهین کرد.
ترویج سلبریتیگرایی و همجنس بازی در رسانه ملی
فیاض در ادامه افسار سیاست امروز ایران را در دستان اقتصاد سرمایهداری پست مدرن دانست و گفت: سیاست امروز ما مقولات جامعه را بدنمند کرده است. فلان سلبریتی مرد که مجری برنامهای است فلان سلبریتی بازیگر را دعوت کرده و در برنامه به او میگوید که تو هر روز خوشپوشتر و تودلبروتر میشوی؟تاکشوهای تلویزیون دقیقا در حال ترویج همجنسگرایی است. تاثیر این برنامه آنقدر زیاد است که وقتی مجری آن یک آخوند سلبریتی را دعوت میکند، بعدها آن آخوند ممنوع التصویر میشود. صدا و سیما سلبریتیها را مرجع کرده و شبکههای اجتماعی نیز تولید آنها را بیشتر از پیش کرده است.
این عضو هیات علمی دانشگاه تهران گفت: مجریهای امروز سلبریتی شده صدا و سیما همه چهرهای زنانه دارند و کلامشان عشوهگرانه است و مدام هم بازتولید میشوند. پیشتر مهران مدیری، محمدرضا گلزار، رضا رشیدپور و اکنون علی ضیا. این ساختار دارد ما را به سمت همجنس بازی هدایت میکند. این مجریهای عشوهگر جامعه ما را غربیتر از غرب کردهاند. جامعه امروز غرب بسیار عفیفتر از جامعه ماست. ما برای کنفرانسهای علمی بسیار به غرب رفتهام. اکنون در غرب روابط بویژه در مباحث و مراکز فکری اخلاقیتر از جامعه ماست. دانشگاههای امروز ما غربیتر از غرب است اما محتوای هیچ غربی و علمی نیست.
جامعه از شر سلبریتیها خلاص میشود؟
فیاض در بخش دیگری از سخنانش به موقتی بودن سیطره سلبریتیها اشاره کرد و گفت: ما امروز یک جامعه بیارزش قانونی داریم. نه درس میخوانیم و نه کار میکنیم فقط میتوانیم موادمخدر را با کمترین هزینه و زحمت مصرف کنیم و مثل سلبریتیها حالمان را عوض کنیم. دورهای را پیشبینی میکنم که ما از سلبریتی گذر کردهایم اما هیچ گروه مرجعی نخواهیم داشت. این سالها نیز مردم آرام آرام متوجه قصه شدهاند و این آگاهی در سطح جهان دارد اتفاق میافتد.
وی افزود: نهضت جلیقه زردها در فرانسه که مرجع مردم شدهاند همه متفکرند. سلبریتیها آخرین سوژههای مبتذل هستند. امروزه حتی فوتبال هم اهمیت چندانی ندارد. متاسفانه اما تاثیر خود را گذاشتهاند. ما داشتن رییس جمهوری را که حرفایش سر و ته ندارد و مدام وعده از آینده میدهد، مدیون اینها هستیم. بازار سرمایهداری دست به دست سلبریتیها داد برای داشتن این رییس جمهور. برای رییس جمهور هم دیگر هیچ چیز اهمیتی ندارد. در آمریکا وقتی رییس جمهور درباره یک میلیون دلار در تلویزیون حرف میزد سروصداها بالا میرود، اما رییس جمهور ما درباره ۵۰ میلیون دلار و هدر رفتنش صحبت میکند و آب از آب تکان نمیخورد. برایش مهم نیست چرا که رای خود را به کمک سلبریتیها بدست میآورد.
نهضت ضد سلبریتی در جهان امروز
فیاض گفت: رییس جمهور فعلی و آقای هاشمی هر دو ضدتاریخ بودند. هاشمی چون یک آخوند اشرافی بود بعد از جنگ دقیقا به سمت حکومت پهلوی میل کرد. شاه هم منفور بود. اما نهضت ضد سلبریتی امروز مارکسیم است و شدیدا دارد اوج میگیرد. این نهضت مثل قدیم نیست و معتقدانش همه متفکر و درسخوانده هستند. نهضت جلیقه زردها در فرانسه هم انقلابی اجتماعی و به شدت عدالت محور است و روی آن اخلاق را بنا میکند. مردمی است و هیچ گروههای مرجع سلبریتی پشت آن نیستند. جالب آنکه همه ضد اسرائیلی هم هستند.
او در ادامه با اشاره به این نکته که در جهان امروز اومانیسم جایش را به مردم گرایی داده، اظهار کرد: علوم انسانی دارد از بین میرود و علوم مردمی جایش را خواهد گرفت. صدا و سیما امروز به شدت در حال سقوط است چون سلبریتیها از بیان میروند. همیشه انقلابهای جمهوری خواهی نیز از فرانسه شروع شده است. صدا و سیمای ما اگر میخواهد زنده بماند باید این سلبریتیگرایی را به سمت نشان دادن نخبههای علمی بویژه از میان نسل جدید ببرد.
تبارشناسی سلبریتیها
موسوی صمدی نیز در این نشست گفت: مفهومی که ما از آن با عنوان سلبریتی یاد میکنیم در اصل برای پاسخ به نیاز پرستش و معنویت در عصر امروز پدید آمده است. سلبریتیها خدایگان جامعه مدرن یا به تعبیر دقیقتر خدایگان جامعه مصرفی هستند. بروز و ظهور سلبریتیها توسط رسانه صورت گرفته است.
وی افزود: سلبریتیها دستههای متفاوتی دارند. برخی از آنها انتسابیاند و در اصل بر اساس نسبت به خاندان و خانوادهای مشهور سلبریتی شدهاند و برخی دیگر اکتسابیاند و توانمندیهایی دارند. دسته آخر نیز شهرتمندهای زودگذر و موقت هستند که در نتیجه فعالیت در شبکههای اجتماعی پدید آمدهاند.
موسوی صمدی ادامه داد: سلبریتیها دو ویژگی دارند. نخست اینکه این طیف بزرگترین فروشنده در جامعه مصرفی است و البته هویت خودش هم از مصرف نشات میگیرد. وقتی او تبدیل به صنعت میشود که خودش مصرف کند و بتواند بفروشد. امروز اینها در اوج ابتذال و بیحرمتی هستند و صرف وجودیشان تحریک نیازهای مخاطب حتی به صورت کاذب است. ویژگی بعدی سلبریتیها در این است که لذت کشف به مخاطب میدهند. به مخاطبان کمک میکنند تا لحظه به لحظه زندگیشان توسط آنها کشف شود. حرکتهای هنجارشکن آنها هم در این فرآیند رخ میدهد. متاسفانه جامعه رسانهای ما نیز سلبریتیگراست.
مدیر گروه اجتماعی شبکه چهار سیما همچنین به مولفه خودافشاگری سلبریتیها اشاره کرد و گفت: سلبریتی خود درباره خودش افشاگری کرده و خود عامل انتشار رسواییاش است. شهوت مرکزی سلبریتی دیده شدن است. به عبارتی برای سلبریتی بدنامی بهتر از گمنامی است. باشم ولو اینکه تف و لعنت شوم. مشکل آنها برای جامعه این است که محوریت را از مثلا فلاسفه به فوتبالیستها و بازیگران سینما میکشانند. ما در رسانهها به این مساله دامن زدهایم و مثلا در فلان برنامه سلبریتی آورده و از او میپرسیم که عاشق شدهای؟ این سوال یعنی نابود کردن عقلانیت.
مشکلات سیاست گذاری فرهنگی
موسوی صمدی در بخش دیگری از سخنان خود به ریل گذاری اشتباه فضای سیاست گذاری فرهنگی کشور اشاره کرد و ادامه داد: بحرانی که در جامعه باعث ظهور سلبریتیها شد، مساله اشتباه در سیاست گذاری فرهنگی است. حتی امروزه سلبریتیها هیچ نهاد بالادستی ندارند تا آنها را استنطاق کند و کار به جایی رسید که آنها با کمترین دانش بدل به مراجع فکری شدند.
وی اضافه کرد: حضور سلبریتیها باعث انحراف افکار عمومی هم میشود. وقتی کشور در سختترین شرایط اقتصادی قرار گرفت کل مساله جامعه با خبر دستگیری مائده هژبری به سمت دیگری رفت. سلبریتیها مشکلات جامعه را سطحی میکنند. در زلزله کرمانشاه تمام تلاش آنها برای گرفتن عکس یادگاری و ساخت کلیپ از خود بود. به تعبیر من اینها گلادیاتورهای زمانه ما هستند و ما میتوانیم با تکثیر آنها مشکل را حل کنیم. آنها از همدیگر بدشان میآید و به هم رحم نمیکنند، بنابراین میتوان با تکثیر آنها را به هم مشغول کرد.
مدیر گروه اجتماعی شبکه چهار چند کژکاری سلبریتیها را به این شرح برشمرد: یکی از کژکاریهای آنها قبح زدایی است. آنها به واسطه عقبه پوشالیشان کارهایی را میکنند که پیشتر هیچکس انجام نداده است. عدم پاسخگویی و مسئولیت پذیری نیز از ویژگی آنهاست. در برابر مواضعشان هیچ پاسخی ندارند. آنها تمام تلاش خود را برای رای آوردن روئسای جمهور انجام میدهند، اما وقتی دولت را ناکارآمد ببینن هیچ تلاش نمیکنند و حرفی نمیزنند. البته اینها دو کارکرد مثبت هم دارند: به شدت به فضای شفافیت کمک میکنند دیگری اینکه به شدت برای کارهای خیریه فوقالعادهاند. کارکرد عمیقی نمیشود برای آنها قائل شد.
موسوی صمدی در ادامه راهکارهای خود برای حل این مساله به این صورت بیان کرد: برای حل معضل سلبریتیها چند راه وجود دارد. نخست، رسوایی چاشنی تمسخر است. دیگر اینکه باید سلبریتیهای دیگر تکثیر کنیم تا آنها همدیگر را بزنند. سوم اینکه تخصص گرایی را رواج دهیم و چهارم در آگاهی بخشی به مردم است.
نظر شما