به گزارش خبرنگار مهر، رمان «کاندید یا خوشباوری» نوشته فرانسوا ماری آروئه (ولتر) بهتازگی با ترجمه محمود گودرزی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این رمان، عنوان دیگری از مجموعه «افق کلاسیک» است که این ناشر چاپش را در دستور کار قرار داده و رمان «مرد کوچک» نوشته آلفونس دوده با ترجمه همین مترجم اولین کتابی است که در قالب آن چاپ شد. گودرزی این کتاب را هم مانند «مرد کوچک» از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه کرده است.
از رمان «کاندید یا خوشباوری» ترجمه دیگری هم با عنوان «کاندید (سادهدل)» به قلم رضا مرادی اسپیلی توسط نشر نگاه به چاپ رسیده است. این کتاب یکی از مشهورترین آثار ولتر است و مانند دیگر نوشتههایش داستانی را در قالب طنز و همراهش انتقادهای گزنده نسبت به اوضاع و شرایط معاصرش مطرح میکند.
این رمان که یکی از آثار مشهور ادبیات فرانسه و جهان است، در سال ۱۷۵۹ منتشر شد. داستانش نیز که با روایت طنز همراه است، درباره جوانی به نام کاندید است که در قصر یک بارون آلمانی زندگی میکند. بارون با این شک و تردید که کاندید به دخترش نظر سو دارد، او را از قصر خود بیرون میکند و...
بحث اصلی در این رمان خوشبختی یا بدبختی است. کاندید ماجراهای مختلفی را از سر میگذراند و خود را با این سوال روبرو میبیند. در این رمان، شخصیتی به نام دوشیزه کونهگوند حضور دارد که برای ولتر، همیشه دوشیزه است و نام خود را از دو بانوی سده یازدهمی آلمان گرفته است؛ Kunigunde دختر کنت لوکزامبورگ و همسر امپراتور روم مقدس که در پیمان زناشوییشان، به پیمان پاکدامنی تصریح شده بود و دیگری دختری اشرافزاده.
واژه کاندید از صفتی فرانسوی گرفته شده و در زبان انگلیسی هم وجود دارد. هر دو واژه انگلیسی و فرانسوی، از واژه لاتین کاندیدوس (Candidus) ریشه گرفتهاند که در وهله اول به معنی سفید است. این رمان در ۳۰ فصل نوشته شده است.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
ولگردهای کوچک بلافاصله حلقهها و تمام چیزهایی را که با آنها سرگرم شده بودند همان جا روی زمین گذاشتند و بازی را رها کردند. کاندید آنها را جمع میکند، به سمت معلم سرخانه میدود و با فروتنی آنها را به او داده، به اشاره به وی میفهماند که اعلیحضرتان همایونی طلا و گوهرهای خود را جا گذاشتهاند. آموزگار روستا لبخندزنان آنها را به زمین انداخت، با تعجب بسیار لحظهای به چهره کاندید نگریست و بعد به راه خود ادامه داد.
مسافران از برداشتن طلا، یاقوتها و زمردها غافل نشدند. کاندید بانگ برداشت: «ما کجاییم؟ لابد فرزندان پادشاهان این سرزمین از تربیت خوبی برخوردار بودهاند، چون به آنها یاد دادهاند طلا و گوهر را خوار بشمارند.» کاکامبو نیز به اندازه کاندید حیرت کرده بود. عاقبت به اولین خانه روستا نزدیک شدند؛ خانه مانند کاخهای اروپایی ساخته شده بود. جمعیتی انبوه دم در ازدحام کرده بودند و تعدادی بیشتر درون منزل بودند؛ نوایی خوش به گوش و بوی هوسانگیز آشپزخانه به مشام میرسید. کاکامبو نزدیک در رفت و شنید که مردم به زبان پرویی سخن میگویند؛ پرویی زبان مادریاش بود؛ چون همه میدانند که کاکامبو در توکومان به دنیا آمده بود، در روستایی که همه فقط به این زبان حرف میزدند. کاکامبو به کاندید گفت: «من مترجم شما میشوم؛ برویم داخل، اینجا کافه است.»
بلافاصله دو پسر و دو دختر از پیشخدمتهای مسافرخانه با لباس زربفت و موهایی که با روبان بسته شده بود از آنها دعوت میکنند سر میز مهمان بنشینند. چهار نوع آش میآورند، هرکدام به همراه دو طوطی، یک کرکس پخته به وزن نود کیلو، دو میمون کبابشده و بسیار خوشطعم، سیصد گوشبنفش در یک ظرف و ششصد مرغ مگس در ظرفی دیگر؛ آبگوشتهایی لذیذ، شیرینیهایی خوشمزه؛ همه در ظروفی از جنس بلور. پسران و دختران پیشخدمت برایشان چندین نوع نوشیدنی ریختند که از نیشکر درست شده بود.
این کتاب با ۱۲۸ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۶ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما