مجله مهر: عمران خان نخست وزیر پاکستان در سفری چند روزه به ایران آمد و در جریان این سفر به مشهد نیز سفری داشت. آقای کمیلی یکی از مترجمان همراه با هیأت دیپلماتیک پاکستان، روایت خود از این سفر را نوشته که در فضای مجازی منتشر شده است.
نخست وزیر پاکستان لباس اتوخورده خود را تحویل گرفته و در حالی که بارش شدید باران لحظهای بند آمده بود در حلقه هیأت همراه، مسئولین ایرانی و تیم حفاظت راهی حرم مطهر رضوی شد. در بدو ورود به حرم مطهر برخی از مسئولین آستان قدس نیز به جمع ما ملحق شدند چیزی که توجهم را به خود جلب کرد نگاه فرّار وی بود که هر لحظه به گوشهای از مضجع شریف رضوی خیره میماند. از سکوتی که پیش آمد برای توضیح بیشتر استفاده کرده و گفتم: میدانید الان فصل امتحانات بچههاست و به همین دلیل تعداد زائرانی که شما میبینید حداقل است.
با تعجب به من نگاه کرد و گفت: این همه زائر در حرم هستند، مگر میشود که بیشتر از این هم زائر به حرم بیاید؟
پاسخ دادم: سیل زائرین از دو ماه دیگر به مشهدالرضا خواهند آمد. طوری که همه صحنها لبریز جمعیت میشوند.
عمران خان لبخندی زد و گفت: واقعاً چند سال تلاش و زحمت صورت گرفته تا بارگاه امام رضا (ع) این اندازه توسعه پیدا کند و عظمت بیابد؟
کفشها را به سرعت تحویل درآوردیم و در حالیکه تیم امنیتی و خادمان با تلاش فراوان کوچهای باز کرده بودند به زیارت حضرت ثامن الائمه مشرف شدیم. عمران خان لحظاتی با ضریح خلوت کرد و با امام عشق سخن گفت. علیرغم پیشنهاد دوستان دلم نیامد تا با توضیحات حال معنوی او را خدشه دار کنم. لحظهای که سر چرخاند تا برگردد نگاهش به صدها زائری که با مهر و محبت به او نگاه میکردند و با لبخند به او خوش آمد میگفتند خیره ماند.
شخصی سکوت جمعیت را شکسته و گفت: Welcome to Iran… عمران خان با لبخندی مرا مخاطب ساخته و با چشمانش به سیل جمعیت اشاره کرد.
حس کردم لحظه شگرفی است که زیارت امام هشتم نصیبمان کرده و در فرصتی کوتاه که گویا مدت زمانی طولانی به ما هدیه داده بود آرام از او پرسیدم: میدانید چرا مردم ایران این اندازه به شما علاقمند هستند؟ تصور نکنید که همه سیاستمداران خارجی را مثل شما دوست دارند.
لحظهای متوقف شد و در حالی که نزدیک شدنش نشان میداد موضوع برای او جذابیت دارد گفت: نه! دلیل علاقه مردم به من چیست؟ آنها مرا چقدر میشناسند؟
گفتم: بسیاری از مردم به خوبی شما را میشناسند و به شخصیت شما علاقمند هستند دلیل آن هم انتشار بسیار گسترده کلیپی از شماست که در آن راجع به شخصیت بالای امام خمینی صحبت میکنید همچنین نظریات شما راجع به دکتر شریعتی.
این بار عمران خان دستش را به شانههایم رساند و با چشمانی گرد شده و لبخندی که بارها آن را دیده بودم به اردو گفت: «اچّها» یعنی جدی؟
با لبخند پاسخش را دادم. نخست وزیر پاکستان لحظهای به فکر فرو رفته و در حالیکه انگار در سخنانش بارها به امام خمینی اشاره کرده باشد گفت: کدام سخن من راجع به امام خمینی در ایران منتشر شده و مردم آن را شنیدهاند؟
برای من کار سختی نبود که دقیق تمام حرفهای عمران خان در آن کلیپ زیبا را به یاد بیاورم. بارها آن را ترجمه کرده و در اختیار مجموعههای مختلف قرار داده بودم. لحظهای که او با حرارت بالای کانتینر برای جمع طرفدارانش سخن میگفت: «مردم به تاریخ ایران نگاه کنید! شاه با تمام ظلمها و اسرافهایش سرنگون شد. به راستی فکر میکنید چرا نام امام خمینی در تاریخ ماندگار شد؟ چون ایشان ساده زیست بودند، اشرافی گری را نابود کردند و کاخهای زمان شاه را به موزه تبدیل کردند…» این مطالب را به نقل از عمران خان برای خود او روایت کردم.
نخست وزیر پاکستان با سر حرفهایم را تائید کرده و آرام تکرار کرد: ساده زیستی… مبارزه با اشرافیگری.
از آنجا که قرار بود تنها در مشهد مقدس به عنوان مترجم همراه وی باشم و سعادت حضور در جلسه عمران خان با رهبر معظم انقلاب را نداشتم، پس از نماز زیارت ترجیح دادم برای انجام وظیفه هم که شده مطلبی در رابطه مقام معظم رهبری بیان کنم، گفتم: شما به دیدار رهبری نیز خواهید رفت، مایلید از دیدگاه ایشان نسبت به پاکستان بگویم.
با لبخندی گفت: حتماً. ایشان در رابطه با پاکستان چه میگویند.
فرصت غنیمت بود؛ جملهای از رهبر معظم انقلاب که در رابطه با ایمان بی نظیر مردم پاکستان بیان کرده بودند گفتم، جایی که رهبری به صراحت فرمودند: «اگر این میزان که غرب و انگلیس به ایمان مردم پاکستان تاخت به ایمان مردم هر کشور دیگری میتاخت اثری از اسلام در آن به جا نمیماند (۱۶ دی ۱۳۷۰).» نگاه ایشان به مردم پاکستان سراسر مهربانی، دلسوزی و محبت است. این نگاه حتی در رابطه با کشمیر نیز وجود دارد و مقام معظم رهبری به صراحت از کشتار مردم کشمیر ابراز نارضایتی کردهاند.
دیگر به دوراهی رسیدیم که باید لحظهای از هم جدا میشدیم. عمران خان در آخرین لحظه به سمتم برگشته و با لبخند گفت: جدی؟ خیلی جالب بود… او سوار آسانسور شد و من به سرعت سمت پلهها خیز برداشتم تا جلسه با تولیت آستان قدس رضوی آغاز شود.
نظر شما