۱۵ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۳۶

گفتگو با حامد جوادزاده؛

کتاب رادیویی را در جهان ابداع کردیم/دیگر دلم برای رادیو تنگ نیست

کتاب رادیویی را در جهان ابداع کردیم/دیگر دلم برای رادیو تنگ نیست

حامد جواد زاده می‌گوید با انتشار کتاب رادیوی را این محصول تازه را برای نخستین بار و در ایران به تمام دنیا عرضه کرده است و مهمترین ویژگی آن ارائه روایت و خوانش متفاوت از متن کتاب است.

خبرگزاری مهر -گروه فرهنگ: نام حامد جوادزاده کمابیش پیوند با جنجال و البته نوآوری دارد. چه در قامت برنامه‌سازی در رادیو و چه تلویزیون و به تازگی کتاب رادیویی. جوادزاده در نمایشگاه کتاب امسال در حالی محصول تاز خود را با عنوان «کتاب رادیویی را» را با سرمایه‌گذاری مؤسسه روایت فتح منتشر کرد که مخاطبان او کماکان با برنامه تلویزیونی پرحاشیه «زابیوکا» او و محصولاتش را فراموش نکرده بودند. «کتاب را» که در نمایشگاه کتاب و پس از آن مورد توجه و علاقه بسیاری قرار گرفت شامل خوانش جوادزاده و تیمش از مجموعه کتاب‌های «اینک شوکران» مؤسسه روایت فتح است. وی در گفتگویی که در ادامه می‌خوانید از ایده و شکل گیری این محصول تازه سخن گفته است:

اولین چیزی که در مواجه با کتاب رادیویی به نظر می‌خورد ایده شکل دادن و تولید این محصول است که در نام و محتوا لااقل من تاکنون نمونه‌ای از آن را نشنیده بودم. پس قبل از هرجیز بفرمائید این محصول با چه ایده و نظری تولید شد؟

من سالهاست در حوزه رسانه فعالیت دارم و تحقیقات و پژوهش‌هایم معطوف به رسانه است. سالهاست فکر می‌کردم چرا بیزینس و کسب و کار کتاب گویا آن طور که باید جا نیفتاده است در حالی که شنیدن کتاب گویا راحتتر از خواندن آن است. بارها و بارها کتاب‌های صوتی را شنیدم و گوش دادم و متوجه شدم بزرگترین مشکلش خسته کنده بودن آنهاست. در کتاب صوتی یک کتاب را عیناً کسی می‌خواند و این غلط است؟ چرا؟ چون به قواعد شنیدار پایبند نیست.

آنچه می‌خوانیم مربوط به رسانه مکتوب و آنچه می‌شنویم مربوط به رسانه شنیداری. وقتی ما قرار است یک رسانه مکتوب را تبدیل به رسانه شنیداری کنیم باید به قواعد رسانه شنیداری پایبند باشیم. اگر من یک برنامه رادیویی را کاملاً مکتوب کنم شما می‌خوانیدش؟ نه؟ چرا؟ چون جذاب نیست. ما در سیستم تولید کتاب اثری مانند صحیفه نور حضرت امام (ره) را داریم که متن پیاده شده شده بیانات امام راحل است و می‌بینید که جذابیت شنیدن صوت آنها را ندارد.

منظورتان از رسانه شنیداری فقط رادیو است؟

ما سه رسانه اصلی و دو رسانه فرعی داریم. رسانه‌های اصلی شامل دیداری و شنیداری و مکتوب هستند و رسانه‌های فرعی شامل شفاهی و دیجیتال هستند. که ما فرمت دیجیتال را به خاطر کثرت استعمال نامی مجزا می‌دهیم. آنچه به واسطه بینایی با مخاطب ارتباط می‌گیرد رسانه دیداری است و آنچه عمده پیامش به وسیله متن با مخاطب ارتباط می‌گیرد رسانه مکتوب است و در ادامه آنچه که عمده ارتباط گیری آن با شنیدن است رسانه شنیداری است. من اگر برنامه تلویزیونی بسازم که با خاموش کردن تصویر بتواند پیامش را برساند این برنامه یک رسانه شنیداری است. این البته به معنای این هم هست که یک رسانه دیداری مثل تلویزیون باید با تصویرش هم بتواند به مخاطب پیامی برساند. برسیم به کتاب. کتاب که از واژه تشکیل شده است یک رسانه مکتوب است. اما هفتاد درصد آن متنی است بی‌خاصیت که در اختیار انتقال سی درصد پیام آن است. وقتی آن را به رسانه شنیداری منتقل می‌کنیم، لحن من گوینده می‌تواند بخش زیادی از آن هفتاد درصد را به مخاطب منتقل کند بدون اینکه نیاز باشد همه آن متن را در اختیار وی قرار دهد. من برای اینکه در کتاب بگویم فلانی چه شخصیتی دارد، باید درباره لحن و لباس و موقعیتی که در آن هست و… کلی مطلب بنویسم اما در رسانه شنیداری تنها با یک تغییر لحن این کارها را صورت می‌دهیم.

این کار قاعده و قانونی هم دارد؟

بله. اتحادیه رادیو و تلویزیون‌های آسیا و اقیانوسیه (ABU) برای این رسانه‌ها دستور العمل گذاشته است و قاعده تعریف کرده است. مثلاً گفته‌اند که مخاطب این رسانه‌های شنیداری دو دقیقه آن را تحمل می‌کند و اگر بیشتر از پنج دقیقه از زمان ارتباط بگذرد و پیامی منتقل نشده باشد مخاطب با این رسانه قطع ارتباط می‌کند.

بسیار خوب. پس شما تمامی تولیدات با اسم کتاب صوتی را زیر سوال می‌برید و تولید کننده‌هایشان را متهم می‌کنید به ناآشنایی با قواعد رسانه شنیداری

بله. همه‌شان. کتاب صوتی یک نویز است و نویز رسانه نیست. نویز اگر ریتم داشت می‌شود موسیقی. هر چه شنیداری شد که رسانه نیست. باید به قاعده عمل کرد. من معتقدم کتاب رادیویی اولین بار در جهان است که تولید شده و محل تولید آن هم در ایران است. البته قبلاً کتاب‌هایی را به صورت نمایش رادیویی در آمده‌اند اما نه هر کتابی. در این ساختار تازه ما هر کتابی را می‌توانیم در قالب رادیو بیان کنیم، حتی کتاب‌هایی در حوزه مدیریت را هم می‌توانیم رادیویی کنیم که به صورت نمایشی نمی‌توانیم آن را عرضه کنیم.

با این همه شما به این مساله گویا توجه ندارید که شما در کتاب رادیویی دارید محتوا و روح محصول را تغییر می‌دهید. کتاب چاپی یک محصول با هویت خودش است و کتاب صوتی خوانشی از آن متن که روح همان متن را دارد. اما محصول شما که عنوان کتاب رادیویی دارد روح کتاب را ندارد. چیزی است متفاوت که مراجعه به آن الزاماً به معنی مراجعه به اصل متن نیست. بر همین اساس بعد از شنیدن محصول شما به این فکر می‌کردم که شنیدن محصول شما تقریباً مخاطب را از مراجعه به اصل کتاب منصرف می‌کند. در این میان حق مؤلف و هنر قلم وی چه می‌شود؟ جرا باید به این سادگی او را کنار گذاشت و مدعی تولید محصولی از هنر او شد؟ رسانه تازه شما چنین تعریفی برای خود کرده است؟

بله کاملاً اما توجه کنید که بیشترین تلاش در تولید این محصول صرف رعایت امانت شده است. امانتی که از سوی صاحبان اثر به ما رسیده است. اما شاید ناگزیریم از اینکه بگوییم با رعایت تمام این امانات و وسواس، باز هم کتاب و محصول ما به روایت راوی است. ما می‌گوئیم اگر شمای مخاطب عشق خوانش کتاب داری، سراغ این محصول نیا. این محصول جایگزین قاطعی برای کتاب نیست که رسانه کتاب و حس ارتباط گرفتن با آن جایگزینی ندارد و اگر کسی کتابخوان قهار و حرفه‌ای است این محصول برایش جذابیتی ندارد. مخاطب این محصول افرادی هستند که یا نمی‌توانند و یا نمی‌خواهند کتاب بخوانند. این جماعت با این محصول کتاب را می‌نوشند و با آن می‌زیند. کم نیستند کسانی که نمی‌رسند و یا نمی‌توانند کتاب بخوانند به دلیل کار و یا بیماری و یا هر دلیل دیگری. برای این افراد کتاب صوتی محصولی حوصله سر بر و اذیت کننده است. گاهی نگارش و نثر بخشی از متن کتاب است و ما هم به آن وفادار می‌مانیم. ما با کتاب کوچه شاملو همین کار را کردیم و یا با بوستان و یا چهل نامه کوتاه به همسرم و یا چشمهایش.

خوانش در کار ما مقدار دارد و مخاطب را با متن حتماً مواجه می‌کنیم. ما اتدهای زیادی زدیم در بحث‌های مختلف و در نهایت رسیدیم به تولید یک محصول. با اطمینان می‌گویم که کتاب‌های درسی را هم در این قالب می‌توانیم عرضه کنیم و در آنجا دیگر نگارش و قلم نویسنده اصالت ندارد و اصالت با محتوا است.

سال‌ها دیده‌ایم آقای قرائتی در تلویزیون یک حرف را طوری می‌گوید و در رادیو طور دیگری و در کتاب طور دیگری. حرف یکی است ولی قرائت‌ها مختلف است.

محصول ما ماکزیمم هفتاد دقیقه است و به صورت تِرَک و یک سفر درون شهری در نهایت بیست دقیقه بیشتر نیست. چرا فکر می‌کنیم یک کتاب صوتی با حجم پانزده ساعت را باید برای چنین موقعیت‌هایی به خورد مخاطب بدهیم. محصول ما این قاعده را شکسته است و در زمان‌هایی کوتاه و مناسب با موقعیت مخاطب با او ارتباط می‌گیرد.

به محصول نخست شما برسیم. کتاب رادیویی اینک شوکران. متون خوانش شده در این محصول چطور مهیا شده است؟

کتاب توسط سردبیر محصول و برنامه و تیم آنها خوانش می‌شود. در جلسه‌ای همه قرائت‌ها از این کتاب بیان می‌َشود. نقدها و مصاحبه‌های موجود درباره کتاب است نیز خوانده می‌شود. در استودیو که می‌رویم همه اتمسفر کتاب را حس کرده‌ایم. قریب‌ترین روایت به گفتار نویسنده را روی نمودار می‌آوریم و در واقع قصه را نمودار می‌کنیم و مشخص می‌کنیم هر جایش باید چطور ارائه شود و من بر اساس آن کتاب روایت را شروع می‌کنم. گاهی هم البته ساختار روایت را بر هم می‌زنیم اما همین را هم به مخاطب می‌گوئیم. خاطرم هست وقتی کتاب استخوان خوک و دستهای جزامی را که اتد زدیم با این مساله زیاد روبرو بودیم. فکر نکم جز نویسنده کسی با ایده و استعاره داستان آشنا باشد. مخاطب داستان معمولاً حوصله کشف ندارد. این محصول را وقتی به منتقدین دادیم خیلی از آن استقبال کردند. این کتاب و محتوایش تبدیل به یک برنامه رادیویی شد و البته خیلی هم سخت بود. متن‌های داستانی سهل و ممتنع هستند و همین کار را سخت می‌کند.

چطور کتاب اینک شوکران اولین محصول خروجی یافته شما شد؟

ما ایده کار را به آقای دریالعل مدیرعامل روایت فتح ارائه کردیم و ایشان خیلی خوشش آمد. ایشان انتخاب‌های زیادی به اعتراف خودش داشت برای آنکه از محصولاتش مدیاهای دیگری تولید شود. ولی ما را پذیرفت. برای اینکه برویم داخل استودیو و هر کتاب ایشان را بخوانیم سه هفته پیش تولید داشتیم و ایشان متوجه شدند که ما چه کاری می‌کنیم. ایشان پیشنهاد کردند کتابهای محبوب انتشارات روایت فتح یعنی «اینک شوکران» برای این مسئله انتخاب شد. ما قبل از این محصولات دیگری را اتد زده بودیم اما توان انتشار آن را نداشتیم. مؤسسه روایت فتح اما هم توان تبلیغاتی دارد و هم امکان معرفی و انتشار محصول را. البته چند کتاب دیگرشان را هم به ما ارائه دادند.

بازخورد انتشار این محصول چه بوده است؟

ایشان گفتند که محصول را تقریباً به همه افراد و کانون‌های مؤثر ارائه کرده‌اند و جالب اینکه همه از آن راضی بودند و تاکید داشتند که یک نظر منفی هم روی اثر نبوده است. این برای ما اتفاق بزرگی است. تاکید ما این است که هر کتابی را می‌توانیم به این محصول مبدل کنیم و مخاطب از آن لذت ببریم.

اینک شوکران راه ساده‌ای برای تولید داشت؟

نه. این مجموعه با وجود حجم کمش، محصولات سختی برای تبدیل شدن به فورمت رادیویی بود. هر کدامش شامل ساعت مصاحبه بود که تبدیل به یک کتاب مثلاً ۴۰ صفحه‌ای بشود. هیچ جای متن را نمی‌شد. کل مثلاً ۴۰ صفحه‌اش پیام بود. می‌دانید که ۴۰ صفحه پیام را معمولاً از ۲۵۰ صفحه متن می‌شود استخراج کرد اما اینجا ما با محصولی روبرو بودیم که همه متنش پیام بود. برخی قصه‌هایش کشش بیشتری داشت و برخی هم لج در بیار بود. برخی هم بسیار حس برانگیز بودند و برخی بیشتر از این برای تولید محصول راه نمی‌داد.

آقای جوادزاده در هر کتاب از این مجموعه لحن روایی مختلفی را شاهدیم. برخی جاها شوخی‌ها وصحبت‌های شما با مخاطب زیاد می‌شود و برخی جاها روایتتان رسمی‌تر. مثل تفاوت میان برنامه‌های رادیو جوان و رادیو ایران. این اتفاق حاصل چه بود؟

لحن حاصل نمودارهایی است که گفتم و البته تجربه ما. شما در این محصول با یک گوینده رسمی و مؤدب و نه شوخ روبرو هستید. شاید در میانه متن با مخاطب شوخی کنیم اما این اتفاق پس از ایجاد ارتباط با مخاطب است. در این محصول گاهی متن صحبت کردیم تا شخصیت‌های داستانی در ذهن مخاطب ساخته شود. این ساخته شدن منتهای هدف ما بوده است. شاید مخاطب ابتدا با گارد وارد محصول شود اما سعی کردیم با تغییر در لحن طی زمان محصول او را در ادامه با خودمان همراه کنیم. خاطرم هست همسر شهید ایوب بلندی به ما می‌گفت در این کتاب بیش از اندازه با ایوب شوخی نکردی؟ پاسخ دادم شما بگویید ایوبی که ما ترسیم کردیم همانی بود که شما می‌شناسید یا نه. اگر بوده ما کارمان را درست انجام داده‌ایم

حضور خانم مژده لواسانی در تولید محصول هم با همین شگرد بود؟

خانم لواسانی هم مجری خوبی است و هم اینکه بسیار شناخته شده است. حضور او در این محصول باعث می‌شد که «کتاب رادیویی» شناخته شود و البته خود ایشان به موضوع اثر هم ارادت ویژه داشتند و ایشان چیزی را خیلی خوب می‌خواند که خیلی دوستش داشته باشد.

شما سابقه همکاری زیادی با رادیو دارید. این کتاب و تجربه تازه هم از دل تجربه رادیویی شما در آمده است. نخواستید که در بستر پرمخاطبی مانند رادیو آن را امتحان کنید؟

من بر این باورم که این رسانه از رادیو برد بیشتری دارد. فضای مجازی و انتشار آن در قالب لوح فشرده برد بیشتری از رادیو دارد. البته آنها هم به من پیشنهاد کار دادند ولی خب این بیزنیس من است و آنها حاضر نیستند برایش خرج کنند. و اینکه اصلاً الان مخاطب رادیو چقدر هست...

یعنی اصلاً دلتان تنگ نشد که این کار را در رادیو اجرا کنید؟

اگر منظورتان این است که دلم برای موج اف. ام تنگ شده باشد نه. اما دلم رأی روزهایی از رادیوی تنگ شده و می‌شود که برای لحظه لحظه بودنمان در رادیو فکر داشتیم. روزهایی که زل می‌زدیم به وحید جلیلوند که صدایش را وقتی در استودیو متن می‌خواند بشنویم. دلم برای روزهایی که مرحوم دوستی می‌رفت در استودیو و مملکتی را به شور می‌آورد تنگ شده است. رادیو امروز دیگر نه می‌خواهد و نه می‌تواند چنین باشد. وگرنه برای یک استودیو که دل آدم تنگ نمی‌شود. رادیو دیگر دلش نمی‌خواهد یک رسانه حرفه‌ای باشد.

چرا؟

به همان دلیل که سایر حرفه‌ها و صنایع نمی‌خواهند

یعنی آگاهانه نمی‌خواهد؟

نه. جهل است. رادیو امروز خودش هم نمی‌داند که چیست و چگونه رسانه‌ای است. نمی‌داند که محل اثرش چیست. ما به نتیجه نگاه می‌کنیم در حالی که رسانه فرآیند است. رسانه نتیجه نیست، نتیجه عملکرد رسانه است. مدیران ما اما به اشتباه فکر می‌کنند هر وقت رسانه‌شان اثر بخش باشد خوب هستند و برای همین محصولشان را در حلق مخاطب می‌کنند. اینها تفاوت یک رسانه ایدئولوژیک و حرفه‌ای است.

کد خبر 4631622

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha