به گزارش خبرنگار مهر، گویا قرار نیست گروههای موسیقی تازهکار به قانون حمایت حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان احترام بگذارند. پس از اتفاقات پیش آمده توسط خواننده تازهکاری به اسم حمید هیراد در سرقت بیتهایی از شاعران، اینبار گروه موسیقی ویرگول در کنسرت شب گذشته خود دوشنبه سوم تیر ۱۳۹۸ در تالار ایوان شمس یک مثنوی بلند مشهور از حامد ابراهیمپور را بدون اجازه این شاعر، اجرا یا به عبارتی سرقت کردند.
بلیط پخش آنلاین این کنسرت در شبکههای مجازی نیز به فروش رسیده بود. حامد ابراهیمپور طی متنی در صفحه اینستاگرام خود به این سرقت اعتراض کرد. بر مبنای متن او این گروه فارغ از ضعف فنیشان، هیچ اجازهای از این شاعر نگرفتهاند. این شاعر مشهور و صاحب سبک اشاره کرده که به صورتی اتفاقی متوجه این سرقت شده و معلوم نیست شعر و ترانه باقی آثار این گروه متعلق به چه کسانی است؟
میثاق دومیرانی، کامران نوری، مهتاب دارابی و شهریار شاهپوری، از اعضای این گروه هستند.
مثنوی سرقت شده ابتدا در سال ۹۵ در کتاب «آقای هیچکس» منتشر شد. این مثنوی همچنین در کتاب گزیده آثار حامد ابراهیمپور با عنوان «ما خاطرههای ترسناکی داریم» که امسال (۱۳۹۸) توسط نشر آنیما در دسترس مخاطبان قرار گرفت نیز بازنشر شده است.
گروه موسیقی مذکور میتوانست با تماس با دفتر این ناشران و یا حتی مراجعه به صفحات این شاعر در فضای مجازی، اجازه اجرای این اثر کسب کند، اما متاسفانه آنها زحمت اینکار را به خود ندادند.
مثنوی سرقت شده به این شرح است:
گریه کردیم…دو تا شعلهی خاموش شده / گریه کردیم…دو آهنگ فراموش شده
پر کشیدیدم، بدون پرِ زخمی با هم / عشق بازیِ دوتا کفتر زخمی با هم
مرگ پشت سرمان بود، نمی دانستیم / بوسهی آخرمان بود، نمی دانستیم…
زندگی حسرت یک شادی معمولی بود / زندگی چرخش تنهایی و بی پولی بود
زخم، سهم تنمان بود، نمیترسیدیم / زندگی دشمنمان بود، نمیترسیدیم
شعر من مزهی خاکستر و الکل میداد / شعر، من را وسط زندگیات هل میداد
شعر من بین تن زخمیمان پل میشد / بیت اول گره روسریات شل میشد
بیت تا بیت فقط فاصله کم میکردی / شعر می خواندم و محکم بغلم میکردی…
پیِ تاراندن غمهای جدیدم بودی / نگران من و موهای سپیدم بودی
نگران بودی، یک مصرع غمگین بشوم / زندگی لج کند و پیرتر از این بشوم
نگران بودی اندوه تو خاکم بکند / نگران بودی سیگار هلاکم بکند
نگران بودی این فرصت ِ کم را بُکُشم / نگران بودی یک روز خودم را بُکُشم
آه…بدرود گل یخ زدهی بی کس من / آه بدرود زن کوچک دلواپس من…
بغلم کن غمِ در زخم، شناور شدهام / بغلم کن گل بی طاقت پرپر شدهام
بغلم کن که جهان کوچک و غمگین نشود / بغلم کن که خدا دورتر ازاین نشود
مرگ را آخر هر قافیه تمرین نکنم / مردم شهر تو را، بعد ِ تو نفرین نکنم
کاش این نعش به تقدیر خودش تن بدهد / کاش این شعر به من جرات مردن بدهد…
نظر شما