به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «شهید فرهنگ: شهید سید مرتضی آوینی در آینه خاطرات» به کوشش یاسر عسگری به چاپ پنجم رسید.
شخصیت و اخلاق شهید سید مرتضی آوینی یکی از مهمترین بخشهای زندگی اوست که معمولاً کمتر به آن پرداخته می شود. در طی سالهای بعد از شهادت وی، معمولاً اغلب اطرافیان و دوستان این شهید، در ارتباط با افکار و اندیشه های او صحبت کردند و بخشهای مهمی از زندگی شخصی و خُلقیات او در ارتباط با خانواده و دوستانش کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
کتاب «شهید فرهنگ: شهید سید مرتضی آوینی در آینه خاطرات» یکی از اولین آثاری است که سعی کرده تا با توجه به همین موضوع به جمع آوری خاطرات شخصی شهید آوینی بپردازد. این کتاب مشتمل بر ۱۵۱ خاطره متفاوت از مقاطع مختلف زندگی سید شهیدان اهل قلم است که به وسیله همسر، پدر، دوستان و همکاران و برخی از آشنایان شهید بیان شده است در میان آنها نام افرادی چون مهدی همایونفر، بهروز افخمی، مسعود فراستی، محمدعلی فارسی، محمد مددپور، سید محمد آوینی، محمد رجبی دوانی، مهدی نصیری، یوسفعلی میرشکاک، محمدرضا سرشار، سردار سعید قاسمی، رضا برجی، سید مسعود شجاعی طباطبایی، سیدمهدی شجاعی، هدایتالله بهبودی، و بسیاری دیگر از چهرههای فرهنگی کشور دیده میشود.
شیوه روایت خاطرات در این کتاب، براساس خاطراتی کوتاه که با قلمی روان و نگارشی ساده نوشته شده، تألیف شده است. علاوه بر این تنوع خاطرات نقل شده از این شهید بزرگوار که از زبان شخصیتهایی مختلف بیان شده است، باعث شده تا وجوه مختلفی از شخصیت و زندگی شخصی آن شهید برای مخاطبان بازگو شود.
دغدغه نگارنده کتاب در جمع آوری خاطرات از اغلب چهره هایی که به نوعی با این شهید در ارتباط بودند، باعث شده تا مخاطب از زاویه دید افراد مختلف با شخصیت سید شهیدان اهل قلم آشنا شود و نگاه او به شخصیت این شهید محدود به نگاه اعضای خانواده و یا تعداد محدودی از دوستان و آشنایش نشود. اتفاقی که باعث ارائه چهره ای حقیقی و بدون روتوش از شخصیت شهید می شود.
در ابتدای کتاب زندگی خودنوشت شهید آوینی و در انتها هم گزیده سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده شهید (در تاریخ ۲/۲/۱۳۷۲) آمده است.
بخشهایی از کتاب
۱. با سواد واقعی: تقریباً تمام آثار فلسفی و هنری پیش از انقلاب را خوانده بودند. نامهای داستایوفسکی و نیچه از آن روزها یادم هست که زیاد درباره اش حرف می زدند. راجع به کامو و داستایوفسکی در مقاله ای نوشته بود که آنان فلسفه را زیسته بودند؛ نه این فقط مطالعه کرده و یا درباره آن سخن گفته باشند. فکر می کنم مرتضی هم دقیقاً اینطور بود. به خیلی های دیگر هم می شد باسواد گفت، ولی مرتضی فضای آن روزها و آثار فلسفی و رمانهایش را زندگی کرده بود و چون با جان و دلش آن فضا را احساس کرده بود، وقتی جواب سوالاتش پیدا شد، دیگر درنگی نیفتاد و تزلزلی پیش نیامد. (راوی: همسر شهید)
۲. نظارت امام زمان(عج) بر همه اعمال و رفتار ما: چند سال از انقلاب گذشته بود که مرتضی سیگارش را ترک کرد. دلیلی که برای این کار ذکر کرد این بود آقا امام زمان(عج) در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند. در این صورت من چهطور می توانم در حضور ایشان سیگار بکشم؟ اینگونه بود که دیگر هرگز لب به سیگار نزد. در مورد هر آدم غیرسیگاری این احتمال، هر چند ناچیز وجود دارد که یک روزی سیگار بکشد، ولی در مورد آقامرتضی این امر کاملاً غیرممکن بود؛ چون اراده اش از اراده حق ناشی می شد. همان موقع باید می فهمیدم که شهید می شود. (راوی: همسر شهید)
۳. ستایش رهبر انقلاب از متون روایت فتح: اوایل سال ۶۶ پس از شهادت تعدادی از همکارانمان با حضرت آیت الله خامنهای دیدار داشتیم. ایشان در این دیدار خصوصی حدود یک ساعت درباره برنامه روایت فتح صحبت کردند و بیش از هر چیز روی متن برنامه ها تأکید فرمودند. بعد از ما پرسیدند: «نویسنده این برنامه کیست؟» شهید مرتضی آوینی کنار من نشسته بود. از قبل به ما سپرده بود درباره او صحبت نکنیم. ما سعی کردیم از پاسخ به پرسش آقا طفره رویم. اما آقا سوال را با تأکید بیشتر تکرار کردند. ما ناچار شدیم بگوییم سیدمرتضی. آقا فرمودند: «این متون شاهکار ادبی است و من آنقدر هنگام شنیدن و دیدن برنامه لذت می برم که قابل وصف نیست.» (راوی: مهدی همایونفر، تهیهکننده مجموعه روایت فتح)
۴. اصلاً بریزیم آقای آوینی را بزنیم!: بعد از دهمین جشنواره فیلم فجر، یک روز به دفترمان آمده بود. گفت: «جایتان خالی بود که ببینید دیشب روشنفکرها و دانشجویان هنر چه بلایی سر من آوردند!» در آنجا سمیناری بوده برای بررسی سینمای بعد از انقلاب، آقای آوینی هم یکی از سخنرانان بوده است. می گفت: سخنرانان دیگر همان چیزها را گفتند که اغلب در مجله ها نوشته می شود، طوری که یکی از استادان و کارگردانان سینما، چهل صفحه مطلب خواند که حتی یک جمله اش هم مال خودش نبود، بلکه همه مال خارجی ها بود یا ترجمه شده بود و یا هنوز ترجمه نشده بود، ولی من منابعشان را می دانستم...
نوبت من که رسید و با تعریف و تمجیدهایی که مجری برنامه از من کرد، لابد همه منتظر بودند من هم بروم بنا بر آداب روشنفکری سخنانی چند در مدح سینمای ایران و سینماگرانش بگویم و برای حفظ پرستیژ چیزهایی بگویم که با مشهورات و مقبولات جوامع روشنفکری مخالفتی نداشته باشد! اما من حرف خودم را زدم. جماعت نتوانستند تحمل کنند و برآشفته شدند که چرا کسی خلاف آنها سخن می گوید! شلوغ می کردند، اجازه سخن گفتن به من نمی دادند و حتی از توهین و حرفهای مخالف شئون اخلاقی هم نسبت به من خودداری نمی کردند. کار تا آنجا بالا گرفت که یک نفر بلند شد و از سر مزاح گفت: «اصلاً بریزیم آقای آوینی را بزنیم!» (راوی: محسن مومنی، نویسنده)
۵. دوری از جناح بازیهای سیاسی: یادم هست در انتخابات مجلس، ۶ نفر را از لیستهای مختلف پیدا کرده بود و به من گفت: به اینها رأی میدهم، سابقه انقلابی شان را میدانم. هم طرفدار امام هستند و هم جناح باز نیستند و مردمی اند. این تفکر تا آخرین لحظه با مرتضی بود. علاقه شدید به امام و اعتقاد جدی به جبهه و جنگ داشت. به هیچ وجه در چارچوب جناحهای سیاسی قرار نمیگرفت. مرتضی از نظر سیاسی وقتی می خواست رأی بدهد به جناح رای نمیداد، به اشخاص رأی میداد و مفصّل تحقیق می کرد. (راوی: مسعود فراستی، منتقد سینما)
چاپ پنجم کتاب «شهید فرهنگ» در ۱۷۶ صفحه، دو رنگ، قطع رقعی، تیراژ ۱۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۰ هزار تومان با همکاری دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و دفتر نشر معارف منتشر شده است. پیش از این، کتابهای خاطره محور «شهید علم» (جلد اول: شهید دکتر مجید شهریاری و جلد دوم: داریوش رضایی نژاد (از شهدای هسته ای کشورمان)) و «ابوعلی کجاست؟: خاطرات خودگفته شهید مرتضی عطایی» و «تو شهید نمی شوی: خاطراتی درباره شهید محمودرضا بیضایی» (از شهدای مدافع حرم) از سوی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر شده است.
نظر شما