خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: رویا فریدونی
اموت باشار دبیر مرکز مطالعات ایران در آنکارا که کتاب «سه تار» جلال آل احمد و «سووشون» سیمین دانشور را به ترکی استانبولی ترجمه کرده است فارغ التحصیل رشته آموزش ترکی در مقطع کارشناسی از دانشگاه محمت عاکیف ارسوی است. باشار مدتی در همان دانشگاه به آموزش زبان ترکی پرداخت. او دارای مدرک کارشناسی ارشد رشته علوم اجتماعی از دانشگاه آفیون قوجاتپه است. باشار در سال ۲۰۱۳ به عنوان مدرس ترکی در مرکز فرهنگی یونس امره در تهران مشغول به فعالیت شد. همچنین در رشته زبان و ادبیات ترکی استانبولی در دانشگاه علامه طباطبایی به تدریس پرداخت. در سال ۲۰۱۷ به افغانستان رفت و علاوه بر فعالیت در مرکز فرهنگی یونس امره در دانشگاه کابل و دانشگاه تعلیم و تربیت استاد ربانی در زمینه تدریس ترکی مشغول فعالیت شد. در سال ۲۰۱۵ تحصیلات دکترای خود را در موسسه تحقیقات ترکی دانشگاه حاجت تپه آنکارا شروع کرد. وی در سال ۲۰۱۹ از پایان نامه خود با عنوان «آموزش ترکی در ایران» دفاع کرد. اموت باشار علاوه براین چندین تالیف و ترجمه نیز در کارنامه خود دارد.
خبرنگار مهر گفتگویی با این مترجم انجام داده است که در ادامه مشروح آن را می خوانیم.
آقای باشار دلیل توجهتان به ادبیات فارسی به رغم تلاشهای شما برای آموزش زبان ترکی در ایران، چیست؟
اساساً من هم مانند هر ترک شناس دیگری کم و بیش با ادبیات کلاسیک فارسی آشنا هستم. فارسی با وجود اینکه بخشی از تمدن جهان اسلام است اما در دوران کلاسیک به عنوان یک زبان خارجی محسوب میشد که روشنفکران عثمانی به یادگیری آن پرداختند. همچنین پس از یادگیری زبان فارسی با خواندن آثار شاعران به نام ایرانی چون حافظ، سعدی و نظامی تحت تأثیر ادبیات فارسی قرار گرفتند. پس از آن سنت ادبی ایران را از استانبول گرفته تا بوسنی هرزگوین در یک جغرافیای وسیع گسترش دادند. به همین دلیل زبان فارسی منبعی برای پژوهش های ترک شناسی به شمار میآید.
این آشنایی برای شما چطور شکل گرفت؟
اولین مطالعات من هم در ادبیات فارسی مبتنی بر آثار کلاسیک بود. در دوران دبیرستان گلستان سعدی و آثار صادق هدایت را خوانده بودم. اما عمده مطالعاتم بر روی آثار فارسی در طول سالهایی که در ایران مشغول فعالیت بودم صورت گرفت. بین سال های ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ در ایران بودم. پس از یادگیری زبان فارسی به مراکز فرهنگی و هنری در تهران مراجعه کردم. در جنوب شهر به کتابفروشیها، سالنهای تئاتر، گالریهای هنری، موزه و مکانهایی برخوردم که برایم جذاب بودند. زمانهایی که فرصت داشتم در کارگاه های ادبیات شرکت میکردم. به این ترتیب روز به روز علاقهام به ادبیات فارسی بیشتر شد. شروع به خواندن آثار صادق هدایت به زبان اصلی (فارسی) کردم. پس از آن آثار نویسندگان معاصری چون غلامحسین ساعدی، سیمین دانشور، جلال آل احمد، صادق چوبک، زویا پیرزاد، سعید نفیسی و محمود دولت آبادی را مطالعه کردم. ابتدا از مطالعه این آثار هدف خاصی را دنبال نمیکردم امابه عنوان یک خارجی از زبان ساده و روان محمد بهمن بیگی و صمد بهرنگی خوشم آمد. همه این موارد موجب شد به زبان و ادبیات فارسی علاقهمند شوم.
و از میان این خیل نویسنده در ایران چرا آثاری از جلال آل احمد و همسرش سیمین دانشور را ترجمه کردید؟
قبل از اینکه به ترکیه برگردم کتاب غرب زدگی جلال آل احمد را خوانده بودم. این کتاب در ترکیه در بین جناح محافظه کار یکی از پرمطالعهترین کتابها محسوب میشود و در سالیان نسبتا طولانی به ترکی ترجمه شده است. به پیشنهاد برخی مدیر مدرسه او را خواندم و بسیار پسندیدم. این کتاب حاوی نقد اجتماعی بود. نظام بوروکراسی (دیوان سالاری) که جلال آل احمد در آثارش از آن انتقاد کرده وضعیت ترکیه در سال های ۱۹۸۰ را منعکس میکند. زبانش ابتدا برایم دشوار بود اما طولی نکشید که به آن عادت کردم. در تهران در محله گیشا زندگی میکردم. همان طور که میدانید نام یکی از خیابانهای جنوبی این محله به نام جلال آل احمد نامگذاری شده است. در نزدیکی صادقیه هم مجسمه جلال بنا شده است. یک روز به صورت اتفاقی مجسمه را دیدم و در کنار آن عکس گرفتم. به محض اینکه توانستم زبان جلال را درک کنم تصمیم گرفتم یکی دیگر از کتابهای او را مطالعه کنم. یک روز وقتی به میدان انقلاب رفته بودم از کتابفروشی که کتابهای دست دوم می فروخت کتاب «سه تار» را خریدم. علاقه خاصی به خرید کتابهای دست دوم دارم. در عرض ۲-۳ روز تمام کردم. داستانهای بسیار زیبایی داشت. تحقیق کردم که بدانم آیا ترجمه شده است یا نه. متوجه شدم که چند داستان از داستانهای آن ترجمه شده که در واقع ترجمههای دلچسبی نبودند. امتیازی که من در ترجمه از فارسی به ترکی دارم این است که دانش آموخته ترک شناسی هستم. تلاش میکنم جملات ادبی را به بهترین شکل ممکن منتقل کنم. هنگامیکه جملات کتاب مورد پسندم واقع شد فکر کردم که مخاطب ترک هم باید آن را بخواند. اما چون در دوران کارآموزی آن را ترجمه کرده بودم البته که با کاستی هایی هم همراه بود. اما فکر میکنم که آمار مطالعه این کتاب در ترکیه بین آثار ترجمه بیشتر از حد متوسط بود. به جرأت میتوانم بگویم که در دومین ترجمهام (سووشون) موفق تر بودم. آن را یافتم و مطالعه کردم. میدانستم که سیمین دانشور همسر جلال آل احمد و اولین رمان نویس زن ادبیات ایران است. با کمی تحقیق متوجه شدم که سووشون یکی از مهمترین آثار اوست. خریدم و در عرض ده روزمطالعه آن را تمام کردم. بعد از گذشت یک ماه به تجزیه و تحلیل نکتههایی که در این کتاب متوجه نشده بودم پرداختم و کاملا به کتاب حاکم شدم. با خودم فکر کردم مخاطب ترک هم باید با چنین کتابی آشنا شود. در نهایت درطول سالهایی که در افغانستان مشغول فعالیت بودم موفق به ترجمه این کتاب شدم. ترجمه آن به طور فشرده ده ماه زمان برد.
همانطور که میدانیم سیمین دانشور در آثارش بیشتر به مشکلات زنان در جامعه پرداخته و جلال آل احمد هم وقایع ناگوار جامعه را به طرز طنز آمیزی مورد انتقاد قرار داده است. نظر شما در باره آثار این نویسندگان چیست؟
موضوعات اجتماعی که هم سیمین دانشور و هم جلال آل احمد به آن پرداخته با مکتب رئالیسم ادبیات ترکیه ارتباط نزدیکی دارد. دیدگاه های چپ گرایانه آل احمد در آثارش (کارگران مظلوم، خرافات، فقر و استعمار و...) را میتوان به وضوح در آثار نویسندگان ترک همان دوره نیز مشاهده کرد. اما نمیتوانم بگویم که او کاملا به کدام نویسنده ترک شباهت دارد. زبان و سبک نوشتار خاص خود را دارد. داستانهایش طوری پایان مییابد که حتی نمیتوانید تصور کنید. هنگام ترجمه این مجموعه، داستان زندگی حسابداری که پسر بیماری داشت به شدت مرا تحت تأثیر قرار داد. چنین اثری اگر در ترکیه بود به راحتی میتوانست جایزه دریافت کند. اما آنچه که مرا واقعا تحت تأثیر قرار داد سیمین بود. سیمین زنی احساساتی، حساس، پایبند به خانه و خانواده بود. اگر چه در اروپا تحصیل کرده بود اما بازتابهای یک زن شرقی را به وضوح در همه آثارش مشاهده کردم. نویسندهای فراتر از عصر خویش. همچون معلمی دلسوز سعی در تعلیم مخاطب دارد. سیمین و جلال از آنجا که در دوران سختی زندگی میکردهاند روشنفکرانه به وقایع اجتماعی پرداخته اند. من به عنوان یک فرد خارجی با مطالعه آثار این دو نویسنده بهتر توانستم ادبیات معاصر ایران را درک کنم. زیرا هر چقدر هم که از بیرون نگاه کنید تحولات اجتماعی یک کشور را فقط در ادبیات آن میتوانید بیابید. به این ترتیب من توانستم در صفحات این آثار ادبی شرایط جامعه شناختی که زمینه ساز انقلاب اسلامی بودند را ببینم و این از دیدگاه من بسیار مهم و آموزنده است.
شما هنگام ترجمه آثار فارسی به ترکی با نکته ای که بتواند ادبیات ایران را به ادبیات ترکیه پیوند دهد روبرو شدید؟
غرب زدگی دروغین که جلال از آن شکایت میکند همان مسئلهای است که روشنفکران ترک حدود ۲۰۰ سال است از آن شکایت میکنند. آنچه که در داستانهای جلال برای من تاثیرگذار است انتقال مشاهدات اجتماعیاش به آثارش است. زیرا جامعهای متفاوتتر از جامعه ترک را توصیف میکند. اما سیمین دانشور مرا شگفت زده کرد. زری یکی از شخصیتهای سووشون گویی در استانبول زندگی میکرده نه در شیراز! سووشون به نظر من بسیار دیرتر به زبان ترکی ترجمه شده است. زمانی که بخش دوره اشغال شیراز را مطالعه میکردم وضعیت استانبول در دوران جنگ جهانی اول برایم تداعی میشد. گویی کتاب خالیده ادیب آدیوار را میخواندم. لازم است که بگویم خالیده ادیب آدیوار هم مانند سیمین دانشور بیشتر رمانهایی با مضامین اجتماعی نوشته است. با این تفاوت که آدیوار در مورد اشغال آناتولی و استانبول مینویسد و سیمین سالها پس از او به توصیف شیراز میپردازد. اما شخصیتها، وقایع، پیام های هر دو کتاب چنان به هم شبیه هستند که اگر دانشور زبان ترکی می دانست ممکن بود که بگویم تحت تاثیر خالیده ادیب قرار گرفته است. در سووشون پانورامای همکاری دولت مردان با اشغالگران، روستاییان تحت استعمار، کمونیستهای ماجراجو، مبلغان، جاسوسان، بیماری، قحطی و روشنفکرانی که در راه وطن مبارزه میکردند به تصویر کشیده شده است. چیزی که در سووشون باعث تعجب من شد شباهت آن با رمان ترکی بود. بر این عقیده ام که این موضوع هم در ایران و هم در ترکیه باید در محیط آموزشی مورد مطالعه قرار بگیرد.
برنامهای دارید که روند فعالیت بر روی ادبیات فارسی را ادامه دهید؟
در واقع خیلی دوست دارم این کار را ادامه دهم. در روزهای گذشته رمان دو جلدی رازهای سرزمین من رضا براهنی را تمام کردم. خیلی پسندیدم. ای کاش وقت داشتم تا این دو کتاب را به ترکی ترجمه کنم. اما به دلیل فعالیتهای آموزشی فرصت ندارم. تا جایی که بتوانم سعی میکنم ادبیات ترک را هم دنبال کنم. این روزها به برخی ویراستاران مجلات ترجمه داستانهای ۵-۶ صفحه ای میفرستم. اما اگر فرصت داشته باشم قصد دارم کتابی از مصطفی مستور هم ترجمه کنم
در ترکیه روند جذب مخاطبین به ادبیات فارسی چگونه است؟
بدون شک ادبیات فارسی ادبیاتی اصیل و ریشه دار است که نامهای مهم و پر آوازه ای را تقدیم ادبیات جهان کرده است. در ترکیه اکنون نیز همانند گذشته به ادبیات کلاسیک فارسی توجه خاصی میشود. به خصوص که برخی سنت گرایان آثار شاعران ایرانی چون مولانا، عطار، خیام، حافظ و سعدی را مطالعه میکنند. خصوصا مثنوی معنوی از آثاری است که توسط اکثر مردم مطالعه میشود. با وجود این عده زیادی از مردم نیز شیفته ادبیات مدرن ایران هستند. در ترکیه ترجمههای اندکی در خصوص آثار ادبیات مدرن ایران وجود دارد. به عنوان مثال بوف کور صادق هدایت در ترکیه هشت بار ترجمه شده در حالیکه هنوزهیچ اثری از آثار از نویسندگان مشهور دیگر ترجمه نشده است. تحقیقات انجام شده نشان میدهد که انسانها امروزه بیشتر به خواندن رمان و داستان تمایل دارند. به همین دلیل لازم است که مخاطب ترک را با ادبیات معاصر ایران آشنا کرد. زندگی شهری در تهران به زندگی در آنکارا شباهت دارد. من تهران را آنکارایی به وسعت استانبول توصیف میکنم. در ایران نویسندگان خوبی که بتواند افسردگی، تنهایی، آشفتگی روحی مردمان شهر را به روی کاغذ بیاورد وجود دارد. علاوه بر این، تا جایی که میدانم مخاطبان ترک علاقه خاصی به آثار نویسندگان معاصر زن ایرانی دارند. مترجمان باید به سمت ادبیات کنونی ایران کشیده شوند. زیرا ادبیات فارسی فقط از ادبیات کلاسیک عبارت نیست.
درباره ترجمههای متعدد این روزها از ادبیات ترکیه به فارسی نظری دارید؟
در پایان میخواهم نکته ای را عنوان کنم. اخیرا آثار ترکی که به فارسی ترجمه شده است را با هدف مقایسه وپی بردن به کیفیت ترجمه مورد مطالعه قرار داده ام. نمیخواهم از کسی نام ببرم اما در ترجمه برخی مترجمان معروف ایراداتی وجود دارد. در طول ۴۰ ساله گذشته تعداد کتابهای ترکی که به فارسی ترجمه شده از حد ۶۰۰ جلد گذشته است که اکثر آنها را آثار ادبی تشکیل میدهد. تا جایی که میدانم در ترجمه آثار انگلیسی به فارسی استانداردی وجود دارد که این استاندارد در ترجمه آثار ترکی به فارسی رعایت نمیشود. به همین دلیل لازم است که مترجمان با سواد مانع چنین چیزی شوند. در ایران مجلاتی وجود دارد که در زمینه ترجمههای علمی فعالیت میکند. آنها را بررسی کردم اما مقاله ای در خصوص ترجمه های ترکی نیافتم. حتی به نقدی در خصوص ترجمه های ترکی هم برنخوردم. فقط هرازگاهی مطالبی که مترجمان در این باره در رسانههای اجتماعی به اشتراک میگذارند را دنبال میکنم. در ایران علاوه بر این، مترجمان خبرهای هم وجود دارند. به نظر من در تهران میتوان انجمن مترجمان ترکی تاسیس کرد. چنین انجمنی میتواند دارای مکانیزم نظارتی باشد. این اقدام به بالا بردن کیفیت ترجمه کمک میکند. همچنین به مترجمان این امکان را میدهد تا قبل از شروع به ترجمه در انتخاب اثر بهتر تحقیق کنند. ترجمه آثار نویسندگان مشهور ترکیه طبیعی است اما گاها ترجمه هایی را میبینم که حتی نام نویسنده آنها تاکنون به گوشم نخورده است. ترجمه کار دشواری است که نیازبه زحمت زیادی دارد. میخواهم بگویم آثار با کیفیت ترکی بسیاری وجود دارد که منتظر مترجمان فارسی هستند. ما هم میتوانیم از مترجمانی که مایل هستند حمایت کنیم.
نظر شما