به گزارش خبرنگار مهر، رمان «رویا» نوشته امیل زولا بهتازگی با ترجمه محمود گودرزی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از عناوین مجموعه «عاشقانههای کلاسیک» است که اینناشر با قطع پالتویی منتشر میکند.
غرور و تعصب، بابا لنگ دراز، دزیره، عقل و احساس، ربکا، زنان کوچک، بلندی های بادگیر، جین ایر، قصر آبی، اوژنی گرانده، اِما، دشمن عزیز، مادام کاملیا و مرد کوچک عناوین دیگر رمانهایی هستند که پیشتر در قالب مجموعه «عاشقانههای کلاسیک» این ناشر چاپ شدهاند.
رمان «رویا» شانزدهمین کتاب از مجموعه بیستگانه «روگن ماکار» امیل زولا است. زولا یکی از نویسندگان مهم تاریخ ادبیات فرانسه و جهان، و پیشوای مکتب ناتورالیسم است که در اولین و دومیندوره جایزه نوبل ادبی، نامزد شد.
داستان کتاب پیش رو، درباره دخترکی یتیم است که نزد یک قیّم نامهربان زندگی میکند. دختر از خانه قیم خود فرار کرده و به خانه یک زوج که منزلشان نزدیک کلیساست، پناه میبرد. در ادامه داستان شخصیت یک مرد جوان که فرزند اسقف کلیساست به قصه اضافه میشود که پس از سالها پیش پدر خود برمیگردد و دختر یتیم را میبیند. بین دو جوان داستان، عشقی پرفراز و نشیب شکل میگیرد که باعث سروشکلدادن به اتفاقات بعدی رمان میشود...
«رویا» در ۱۴ فصل نوشته شده است.
در قسمتی از اینرمان میخوانیم:
دختر جوان نفسش را حبس کرد و جوابی نداد. جز میلی شدید به تنهایی، تنها عامل تسلی دردش، چیزی حس نمیکرد. هر نوع دلداری یا نوازشی از سوی مادرش او را میرنجاند. مادرش را پشت در مجسم میکرد، از کشیده شدن ملایم پاهایش روی سنگفرش حدس میزد که پابرهنه باشد. دو دقیقه گذشت و او را همچنان همانجا احساس میکرد، دولا، گوش به در چوبی، در حالی که لباسهای بههمریختهاش را با دستان زیبایش جمع میکرد.
هوبرتین که دیگر چیزی نمیشنید، حتی صدای نفسی، جزئت نکرد دوباره صدا بزند. مطمئن بود که آه و نالههایی شنیده است؛ اما اگر کودک سرانجام به خواب فرو رفته بود، چه دلیلی داشت بیدارش کند؟ یک دقیقه دیگر هم منظر ماند، منقلب از غمی که دخترش پنهان میکرد و او به گنگی حدس میزد؛ وجود خودش نیز سرشار از احساسی پرعطوفت بود. بعد تصمیم گرفت همانطور که بالا آمده بود پایین برود، با دستهایی آشنا به هر پیچ و خم، بیآنکه در آن خانه تاریک جز خشخش خفیف پاهای برهنهاش صدایی پشت سر باقی بگذارد.
آنگاه آنژلیک نشسته وسط تخت خود گوش فرا داد. سکوت مطلق طوری حکمفرما بود که فشار ناچیز پاشنهها را در آغاز هر گام تشخیص میداد. در پایین، در اتاق باز و از نو بسته شد؛ سپس، متوجه زمزمهای شد که به سختی به گوش میرسید، پچپچی محبتآمیز و غمبار، لابد حرفهایی که پدر و مادرش درباره او میزدند، ترسهایشان، آرزوهایشان؛ و این پچپچ تمامی نداشت، با آنکه بیشک چراغ را خاموش کرده و دراز کشیده بودند.
اینکتاب با ۳۸۴ صفحه، شمارگان ۳ هزار نسخه و قیمت ۴۸ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما