به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از انترتینمنت ویکلی، گیلین فلین با خنده به یاد میآورد که ویراستارش در واکنش به کتاب «دختر گمشده» چه چیزی گفته بود: «کتابی نوشتی که دو شخصیت اصلی دارد که هر دو دوستداشتنی نیستند، آن وسط یک قتل مرموز داری و پایانی هست که ضرورتا همه خطوط داستانی را به هم نمیرساند.»
البته در نهایت دقیقا همان عناصر داستانی بودند که باعث شدند این کتاب تریلر محصول سال ۲۰۱۲ به شهرت بینالمللی برسد. اما ویراستار هم در مطرح کردن آنها اشتباه نمیکرد چون با آغاز دهه ۲۰۱۰ این عناصر در رمانهای داستانی تعلیقی به هیچ وجه رایج نبودند و به عنوان شاخص موفقیت بازرگانی هم شناخته نمیشدند.
آغاز سفر فلین به سمت شهرت ادبی در یک روز داغ در اسکاتسدیل واقع در آریزونا آغاز شد. او داشت قدم میزد و منتظر شنیدن خبر بود که بالاخره تماسی دریافت کرد و به او گفته شد «دختر گمشده» کارش را با رسیدن به شماره ۲ لیست پرفروشهای نیویورک تایمز آغاز کرده است. هفته بعد کتاب به شماره یک رسید. فلین گفت: «تور کتاب من از ۳ شهر به ۱۶ شهر رسید.»
وقتی کتاب منتشر شد، مردم میخواستند دربارهاش صحبت کنند. همه اینها نویسنده را مبهوت کرد. در این باره میگوید: «اینکه از وضعیت پوچ عجیب، طی دو هفته به این برسی که داری با ووپی گلدبرگ صحبت میکنی مسلما برای آدم حیرتآور است». کتاب «دختر گمشده» سومین اثر این نویسنده بود و نه تنها تبدیل به موفقترین کتاب او شد، بلکه تبدیل به یکی از پرفروشترین کتابهای دهه شد.
فلین کتاب را پر از چیزهایی کرد که آن موقع آوانگارد به نظر میرسیدند اما حالا نکات رایج تریلرهای این چنینی هستند: راویهای غیرقابل اتکا، پیچشهای ساختاری و برخورد کردن با زندگی زنان طوری که به اندازه زندگی مردها هیجانانگیز، غیرقابل پیشبینی و دارای نکات ریز باشد.
فلین ۴۸ ساله میگوید: «خوشحالم که کتاب به مردم یادآوری کرد که فضاهای داخل خانه لازم نیست محدود به موضوعهای سبک و کلیشه بشوند و این ایده که چیزهای مربوط به فضای داخل خانه که درباره زنان هستند کمتر ارزش توجه ما را دارند هم به هیچ وجه حقیقت ندارد. بنابراین خیلی دوست دارم که یک واژه جدید به نام تریلر داخلی شکل گرفته است.»
او درباره اهمیت زمانی موضوع داستان میگوید: «به ایده ظهور رسانههای اجتماعی، ایده بستهبندی زندگی فرد به عنوان یک چیز خاص و اینکه در زندگی واقعی بسیار متفاوت است مرتبط میشود. مردم به این پاسخ دادند».
واژه تریلر داخلی حالا نماینده یک زیرژانر کامل شده و شاید بهترین دستهبندی ادبی نوظهور دهه باشد. رمانهای مشابه مانند «دختر سوار قطار» و «بیمار ساکت» امسال همگی به اوج لیست پرفروشهای نیویورک تایمز رسیدند و قدرت آنها داستانهایی پر از تعلیق بود که با پیچشهای ساختاری تقویت میشدند؛ اما در عین حال نظرهایی غنی درباره جنسیت، میانسالی و شکلگیری یک زندگی «عادی» داشتند.
فلین که به شیوهای خاص و با اراده از این دوگانگی استفاده کرد میگوید: «همیشه فکر میکردم اگر بتوانید چیزی بنویسید که ایدههای مختلف داشته و چندلایه باشد، مردم آن را مانند یک تریلر میخوانند و برای افرادی که بخواهند بیشتر با آن درگیر بشوند و عمیقتر بررسی کنند هم چیزهای بسیاری برای صحبت کردن وجود خواهد داشت».
غیر از اینکه «دختر گمشده» هنجارهای جنسیتی را معکوس میکند، یک پالس فرهنگی هم ارسال میکند، هم به عنوان منبعی برای هالیوود (دیوید فینچر در سال ۲۰۱۴ اقتباس سینمایی کتاب را کارگردانی کرد) و به عنوان یک آغازگر مکالمه. با وجود اینکه هنوز و حتی بعد از خوابیدن رونق کیندل شاهد نشانههایی از اخطار در بخش انتشار کتاب هستیم، کتابهایی مانند «دختر گمشده» نشان میدهند که پتانسیل آثار چاپی بزرگ هنوز وجود دارد.
فلین به یاد میآورد: «مردم در رخدادهای امضای کتاب در صف میایستادند، کتاب را روی میز میکوبیدند و میگفتند "از این کتاب متنفرم! عالی بود!" به چیزی که میخواستم دست پیدا کرده بودم: مردم داشتند نه تنها درباره خط داستانی و شخصیتها، بلکه درباره معنی کتاب صحبت میکردند.»
ترجمه: مازیار معتمدی
نظر شما