به گزارش خبرنگار مهر، جواد عبدل زاده، کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث در یادداشتی که به مناسبت سال جدید نوشته است، به جایگاه زمان در زندگی انسان پرداخته است:
حیات دنیوی بشر از لحظه فراغت از رحم مادر تا رؤیت قابض الارواح را سالها و ماههایی شکل میدهند که با صعودی شدن نمودار عمر، گرد فراموشی بر صفحات تاریخ نگار آن نشسته و خاطرات تلخ و شیرینش به بایگانی تقریباً غیرقابل دسترس انتقال مییابند.گذر عمر در نگاه بشر به یک آه و افسوس از سالهای گذشته محدود و "جوانی کجایی که یادت بخیر" اوج حسرت لسانی و ظاهری را به نمایش میگذارد.
اما در فرهنگ دینی اسلام ملاک حسرت، نه سال و ماه و هفته، بلکه ساعتها و ثانیهها و لحظه هاست که نشان از این واقعیت دارد که فرصت زیست در این دنیا و گذر به سوی آخرت را هیچ ضمانتی، حتی به اندازه یک دم، وجود ندارد تا چه رسد به تضمین عمری چندین ساله و دلخوش بودن به آن و به تأخیر انداختن امور توشه برداری برای آخرت. دین برلحظه ها و قدر دانستن آنان در جهت نیل به سعادت دنیا و آخرت تأکید دارد. چه آنجا که از سحرخیزی و تأثیر آن در رونق درآمد دنیوی سخن میگوید و چه آنجا که بر تأثیر لحظهها و آنها بر امور عبادی حکم مینماید و یا به شب زنده داری برای رشد معنوی ترغیب میکند.
دین برنامه سعادت را بر پایه قرب و رضایت الهی بر میزان ثانیهها استوار نموده و غنیمت شمردن تک تک دم و بازدمها را لازم میداند که امام علی (ع) فرمودند: در هر وقتی مرگ است و در هر لحظهای سررسیدن اجل و در هر وقتی هنگام عمل میباشد. این برنامه سعادت بر پایه اصل عبودیت استوار است و شاه کلیدش، شاکر بودن در مقابل کفران نعم الهی است. شکر همان است که امیرمومنان (ع) آن را عامل استواری نعمت، امان از نقمت، باعث فزونی، پدیدآورنده نعم جدید و دلیل رضایت دانسته و آن را نه فقط محدود به ثنای لسانی، بلکه در کردار عملی متبلور میداند.
شکر همان دو راهی مقابل انسان در قبال هدایت الهی است که به توانایی اختیار، انسان میتواند در آن قدم نهاده و به ثبات قدم، از راه کفران گریزان و مورد هدایت دائم الهی باشد. این شکر و بندگی آنگاه رخ مینماید که غفلت و خدافراموشی در انسان سایه نیافکنده و عقل برحجاب نفس و شهوت و وساوس شیطانی پیروز گردد و چه سخت است گذر عمر را برکیل ثانیهها، سنجیدن و همیشه هشیار بودن برای بندگی که به فرموده امام متقین علی (ع) سکون در غفلت عامل اغترار است و فوت فرصت باعث حسرت و ندامت. دور باد حسرت و غفلت و غرور.
در ادعیه مربوط به ایام هفته، عبارتی آمده است که اندیشه و تأمل در آن برای انسان غافل و غرق در خسران لازم و گره گشا میباشد. آنجا که معصوم میفرماید: اللهم اجعل اول یومی هذا صلاحا و اوسطه فلاحا و اخره نجاحا. خداوندا قرار بده برایم اول روز را مملو از حرکت صحیح و شایسته و میانه آن را مملو از رستگاری و آخرش را دستیابی و پیروزی.
گام اول در فهم این عبارت تدمل در تقسیم بندی آن براساس میزان روز میباشد که زندگی لحظهای در دین را یادآور میشود. روزی که نه روزی خاص بلکه تک تک روزهای حیات را شامل گردیده و به اتمام آن نیز دلبسته نشده است چرا که آن را بخش بخش نموده و تک تک این سه قسم را قدردان است.
گام دوم تأمل در درخواست از خدا و مطالبه گری از اوست. اویی که آنی از حال بندگانش غافل نمیشود. مربی که یک لحظه از تربیت کناره نگرفته به شرط درخواست و طلب. پس از خدا مطالبه لازم است تا برنامه پرورش و رشد بر طبق قوانین هدایت بر انسان پیاده گردد که اگر نظر الهی دخیل در امر نباشد، میوه و ثمر را هیچ اعتباری نخواهد بود.
گام سوم تأمل در مطالبات است. آنچه خواسته شده صلاح و فلاح و نجاح به ترتیب ساعات و بخشهای روزانه میباشد. صلاح شایستگی و خوبی است که در آن خبری از فساد نباشد. همان که برای عمل همیشه میزان است و لیاقت و بی عیب بودن را در خود دارد. فلاح رستگاری است از نوع دائمش و دنیا و آخرت را شامل میشود و خوشا به حال مفلحون که بقا و عزت، غنی و معرفت را برای خود جمع میبینند. نجاح نیز به معنی صعود و پیشرفت است به قلهای که شکست در آن راه نداشته باشد و دستیابی به پیروزی که هدف خلقت بر نیل به آن بوده است. پس روز باید به شایستگی و نیکی آغاز و به روئیدن تداوم و به رسیدن و پیروزی ختم شود و در این راه چه مربی بهتر و تواناتر و آگاهتر از رب همه عالمیان و چه برنامه روزانهای والاتر از برنامهای که این مربی در قالب دین خاتم به دست انسان رسانده است.
در ادامه همین درخواست از زبان معصوم چنین نقل شده است که: واعوذبک من یوم اوله فزع و اوسطه جزع و آخره وجع. پناه می برم به تو ای خدا از روزی که اول آن بی تابی و میانه آن فریاد و آخر آن درد و مرض باشد.
پله اول نردبان عبودیت، معرفت است و قرین همیشگی آن، شکر منعم. آنگاه که نعمت فزونی میگیرد و توان انسانی جای اعطای الهی را میگیرد و یا نقصانی در نعمت ناشی از غفلت یا عاقبت اعمال و یا آزمون الهی رخ میدهد، کفران که همان پوشاندن است و نادیده انگاشتن، رخ مینماید. اوضاع دگرگون میشود و برنامه روزانه صلاح و فلاح و نجاح در معرض فراموشی قرارگرفته و کفر بر شکر غلبه نموده و ترس و بی داد و درد، پای انسان در پلههای نردبان عبودیت را سست مینمایند. نگاه دنیایی در چنین احوالی، دید معنوی را مسدود و آخرت اندیشی را محدود میکند. شکر فراموش و غفلت حاکم و کفران مسلط میشود. دنیا نیز که به زیبایی خود آخرت را از کف ربوده و شیطان و نفس را بر عقل و ایمان چیره ساخته بود، به یکباره پرده فریبکاری خویش را کنارزده و چهره زشت خود را به رخ میکشد. چهرهای که موقتی بودنش را عیان و فروریختن تمام کاخهای خیال بافته و فکرساخته را آشکار میسازد.
انسان درمانده و رهاشده، که تکیه گاه دنیایی اش در درون و برون، پشت خالی نموده و تک و تنها خود را اسیر منجلاب دنیای خود ساختهاش می بیند، کفر دل را به لسان و عمل نمایان میسازد و بی قراری بر دنیا را فریاد کشیده و بیماری خویش را به رخ میکشد. معصوم (ع) در چنین احوالی، رجعت به سوی پروردگار را تنها چاره برای انسان میداند. پناه برخدا از روزی که انسان به جای بندگی و راه سعادت پیمودن و رسیدن به کامیابی، درگیر بی تابی و ناله و و رنج باشد که انسان ظلوم است و بر خویشتن بسیار ظلمها روا داشته و خود را در منجلاب دنیا غرق میسازد که انسان عجول است و نقد دنیا را گاهی به نسیه آخرت ترجیح میدهد که انسان جهول است و زرق و برق دنیا فکر تابع چشم او را به آسانی میفریبد که انسان کفور است و نعم الهی را نادیده انگاشته و دم و بازدم خویش را نیز به خود منتسب میسازد. پناه بردن به خدا تنها راه چاره است از جزع و فزع و وجعی که دچار شدن به آن غیر از سقوط از نردبان عبودیت حاصلی نخواهد داشت.
مقابله با این حال جزع و فزع و وجع نیست، مگر به صبوری و بردباری و شکیبایی در مقابل امتحانات و ابتلائات. اگر در لحظه لحظه حیات، صبر حاکمیت داشته باشد علاوه بر محاسن اخلاقی که در رفتار اجتماعی نمود خواهند یافت، نشانهای بر ایمان و یقین بشر به آفریننده و مربی خود خواهدبود که اگر امتحانی الهی باشد، به صبوری و رضایت به تقدیرالهی نمره مطلوب به دست خواهد آمد و اگر بلایی ناشی از اعمال بوده باشد، به توکل و رجعت به دامان رحمت الهی و دوری از کفران، رفع بلا حاصل خواهدشد.و چه نیروبخش است آنگاه که خدا از معیت با صابران و حب نسبت به آنها در قرآن سخن گفته است و چه قوت قلبی بالاتر از اینکه خدا با صابران همیشه همراه و مددکار است و آنان را دوست میدارد.
پس انسان در زندگی که میزان سنجش در آن لحظهها و آن هاست، میتواند بر اساس صلاح و فلاح و نجاح برنامه ریزی نماید و یا به جزع و فزع و وجع خود را مبتلا سازد. بی شک راه سعادت در توأم بودن اعمال نیک و پیمودن راه نجات و صبوری بر ابتلائات و امتحانات است.
سال گذشته مملو از ابتلائات به آخر رسید. فشارهای مختلف اجتماعی و اقتصادی، نقصانهای دردناک از فقدان انسانهای دوست داشتنی، درد و رنج بیماری عالم گیر، همه و همه بهترین بهانه برای خدافراموشی و نعمت پوشی برای انسانهایی است که از صبر استعانت نجسته و در دل به مربی بودن پروردگار عالم، ایمان نیاوردهاند. میشود فریاد زد و ناله کرد و ناشکری نمود و یا اینکه شکر دمها و بازدهم ها را به جا آورد و سر بر سجده شکر نهاده و دست بر دعا و طلب به پیشگاه الهی افراشت. میشود فقط و فقط به فکر وعدههای بشری برای گشایش امور و تهیه اسباب دنیوی و بهره گیری از آنها بود و یا اینکه مسبب الاسباب را به یاری طلبیده و توکل بر ساحتش و توسل بر وسایلش نمود.
ای کاش بدانیم که احسن حال، حال بندگی و نزدیکی به خداست و بخواهیم که حال نه سال، که هر آن مان باشد. یا محول حول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال.
نظر شما