به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله محمدی عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در یادداشتی به مواجهه دو گفتمان اسلام و لیبرالیسم در مقابل پدیده گرونا پرداخته است:
مواجهه دو گفتمان اسلام و لیبرالیسم نسبت به پدیده کرونا و عوارض و حواشی آن بحث مهمی است. یکی از نقاطی که هم از جهت نظری و هم از نظر مصداقی، مناسبت مطلوبی برای این هدف دارد، «مفهوم خانواده» است. فلسفه خانواده، نوع تعامل افراد با یکدیگر، کارکردهای خانواده و … در تفکر اسلامی و غربی متفاوت است. این تفاوت را میتوان در مواجهه هر دو با کرونا به نظاره نشست.
تفکر رایج در انسان مدرن، اصالت را به فرد میدهد و در نتیجه اولاً فلسفه تشکیل خانواده تأمین نیازهای فردی به ویژه نیاز حیوانی است. این بحث با توجه به مفهوم کمیت گرایی بهتر قابل فهم است. بر همین اساس، نوع تعامل با محوریت منفعت است. حتی زلالترین روحیات فطری انسان مانند محبت، تحت سیطره منفعت قرار میگیرد و فرد محبت میکند تا محبت دریافت کند. گذشت و عفو میکند تا نسبت او تسامح شود. در تفکر فردگرا، اصل ازدواج با چرتکه منفعت دنبال میشود و این ضرب آهنگ در فرزندآوری و … و نگهداری سالمندان خانواده استمرار مییابد. کارکرد خانواده نیز نیز تأمین نیازهای مادی و حداکثر روان تنی است. خانه، خوابگاه و محلی برای استراحت است، محور فعالیتها و حتی لذتها خارج از خانواده است.
اما در تفکر اسلامی ازدواج به قصد تکامل روحیه و معنوی است. همسری شایسته است که در مسیر تعالی یاور همسرش باشد. خانواده نه خوابگاه، بلکه کانون فعالیتها و لذت بردن است. فرزندآوری نه برای عصای دست دوران پیری، بلکه به قصد تقویت سپاه عبودیت است. «ربّ انّی نذرت لک ما فی بطنی محررّاً» (آل عمران / ۳۵) خانه هسته اصلی تربیت جامعه است. محبت بدون چشم داشت است که باعث افزایش محبت میشود. تعاون و ایثار از کودکی تمرین میشود. آنچه مدار ارتباطات است، «ما» است.
کرونا دو تصویر متفاوت از خانواده در دو سبک زندگی اسلامی و غربی را برای ما نمایان ساخت. در سبک زندگی غربی، دوران قرنطینه به تضاد منافع و در نتیجه تخاصم و اصطکاک بیشتر منجر شد. جوانان و زنها که به خانه گریزی تشویق میشدند، کمتر تاب تحمل دیگری را در خانواده دارند. نگاه «من» و «تو» مناقشات را میان نوجوانان، جوانان و والدین بیشتر ساخته است. این روزها «حذف سالمندان برای بقای جوانان»، اصطلاح عجیب و حتی ناروایی نیست. به بهانه سرگرمی، غفلت، تنبلی و بطالت سیطره مییابد.
اما دوران قرنطینه به خانواده اسلامی فرصت تمرین محبت بدون چشم داشت میدهد. حضور در کنار هم، تنگ شدن حریم خصوصی شمرده نمیشود. زیاد شدن ارتباطات صمیمت بیشتر را به دنبال دارد نه شکنندگی. در صورت اختلاف، افراد با سعه صدر با هم برخورد میکنند، نه تساهل و تسامح غربی. سالمندان برکت خانوادهها به شمار میروند. با تعطیل شدن جلسات مذهبی، خانهها الگوی کوچکی از مساجد شد. خانوادهها فقط مصرف کننده محتوای معنوی نیستند، بلکه خلاقانه مولد روشهای معنوی هستند. نشاطها درونی است و نه به مدد ابزار بیرونی. مرز نشاط و پوچی روشن میشود.
این روزها به روشنی میتوان فهمید حتی اگر فقط به فکر شیرینی دنیای خود هستیم، الگوی زندگی غربی رهاوردی برایمان ندارد. خانوادههایی که با الگوی تربیت اسلامی همراهی بیشتری داشتند، در این ایام کارآمدتر نمایان شدند. بکوشیم در جامعه اسلامی، خانوادهها با الگوی تربیتی اسلام انس بیابند.
مسئله معنای زندگی
از جمله مسائل مهم انسان مدرن که در ایام کرونایی نمود بیشتری داشت، مسئله معنای زندگی است. این مسئله در شرایط رنج و سختی، ظهور بیشتری مییابد. در پس لبخندها و هیاهوی ظاهری، مسئله معنا و چرایی زندگی ذهن انسان دقیق را در خلوت به شدت به خود مشغول میکند. مؤمن و غیرمؤمن همزمان با پدیدهای به نام کرونا مواجه شدند و هر دو قربانی دادند، لکن چرا در جوامع غربی آمار خودکشی و خرید اسلحه برای دفاع از خود در برابر دیگر شهروندان بیش از جوامع ایمانی است؟ پاسخ را باید در نوع نگاه به مسئله معنای زندگی و به طور خاص به رنجها و سختیها جست. اکنون برخی مؤلفههای این دو نگرش را مقایسه میکنیم:
مؤمن آموخته است که:
۱️. هیچ چیز در هستی اتفاقی نیست…وقایع هستی را خداوندی کارگردانی میکند که از مادر به انسان مهربانتر است و خیر و شر او را بهتر از خودش میشناسد. قصد آزار و اذیت او را ندارد، و مانند یک مربی به دنبال رشد اوست. تکرار امتحانات نشانه مهربانی معلم است و سخت شدن امتحان، نشانه رشد دانش آموز.
۲. مؤمن مییابد که امتحان، بخشی از طرح کلی هستی و برای رشد اوست… مؤمن در پس هر رخداد به ظاهر تلخی، دستی حکیمانه را میبیند که به او آرامش میدهد. او مییابد که هر رخدادی میتواند برای او سکوی صعود یا سقوط باشد. بنابراین به جای مضطرب شدن، گلایه، نق زدن، متهم کردن دیگران، پاک کردن صورت مسئله و… می کوشد بهترین مواجهه با این رویداد را از خود نشان دهد. مهمترین سوال مؤمن در چنین وقایعی آن است❗️که «اکنون وظیفه من چیست؟»❗️
۳️. آنچه شخص بهتر میشمارد، لزوماً برای او بهترین نیست، از همین روی از دست دادنها او را ناخوشنود نمیکند. همان گونه که بیمار عاقل از ممنوعیتها و پرهیزهای پزشک، عصبانی نمیشود. از درون آرام است و سختیهای بیرونی او را متلاطم نمیکند.....
لکَیْلَا تَأْسَوْاْ عَلیَ مَا فَاتَکُمْ وَ لَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَئکُمْ وَ اللَّهُ لَا یحُبُّ کلُمخُتَالٍ فَخُورٍ (۲۳ حدید)
۴️. با وجود مدبر مهربان و حکیم، گاه باید بر نداشته های خویش، بیش از داشتههای خویش شکر کند…. و اجْعَلْ شُکْرِی لَکَ عَلَی مَا زَوَیْتَ عَنِّی أَوْفَرَ مِنْ شُکْرِی إِیَّاکَ عَلَی مَا خَوَّلْتَنِی (صحیفه سجادیه، دعای ۳۵)
۵. خداوند گاه به نعمتها او را امتحان میکند و گاه به سختیها. فأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَئهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبیّ أَکْرَمَنِ (۱۵) *وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَئهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبیّ أَهَانَنِ (۱۶ فجر)
۶️. مؤمن مهربانی خداوند را در امتحانات کمتر از دوران خوشی نمی بیند… برخی گرفتاریها نتایج رفتارهای خود اوست و بیش از دیگران باید، خود را ملامت کند و برای جبران آینده بکوشد. ما أَصَبَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُم وَ یَعْفُواْ عَن کَثِیرٍ (۳۰ شوری)
۷. با توجه به همین اصل، مؤمن بلا را عرصه فرار یا خانه نشینی نمی بیند بلکه مؤمن حقیقی وظایف خود را در بلا با شدت و همت بیشتری انجام میدهد.
۸️. زمان، مکان و چگونگی مرگ در اختیار ما نیست، بلکه چگونگی زندگی در اختیار ماست.
در برابر در تفکر مادی که ایمان به غیب و حکیمانه بودن زندگی ندارد، ویروس کوچک و نامرئی به کابوسی عظیم تبدیل میشود:
۱. زندگی ارزش تحمل سختیهایش را ندارد.
۲. ترس از مشکلات بیش از خود مشکلات آزاردهنده است.
۳. برای کسی که این اسباب ظاهری را مؤثر و تکیه گاه میدانست، ناکارآمدی این اسباب بدترین عذاب است. نه ثروت، نه شهرت، نه عناوین اجتماعی و … هیچکدام نتوانستند در قبال کرونا به انسان مادی کمکی کنند.
۴. تکیه به اسباب ظاهری و نمایش ناتوانی آنها، اضطراب او را بیشتر خواهد ساخت. این اسباب شاید آسایش فیزیکی او را بیشتر کنند، ولی آرامش درونی او را افزایش نمیدهند...
۵. بدترین گرفتاری بشر کنونی آن است که به حیوانی ترین سطح زندگی انس گرفته و نمیتواند افق دیدش را از این مرتبه بالاتر ببرد. جدا شدن از این سطح حیوانی برای او همچون شکنجه است.
۶. او چون هستی را تحت تدبیر الهی نمیداند، با کوچکترین سختی منقلب و مضطرب میشود....
نظر شما