۱۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۳:۰۷

گفتگو با جعفر میراشرفی کارگردانی که مشغول ایرانگردی است؛

سایه سنگین سوسیس کالباس بر شله ماهی!

سایه سنگین سوسیس کالباس بر شله ماهی!

وسط این خبرهایی که گاهی آدم دوست دارد از آنها فرار کند و در بی‌خبری سر کند، چند ثانیه دیدن مستندهایی که با فرهنگ و تاریخ و اصل ما گره خورده، عجیب حال‌خوب‌کُن است.

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله _ مرضیه کیان: وقتی نگاه می‌کرد که چطوری ماهی‌ها را درسته آماده گذاشته تا با گندم پخته‌شده ترکیب کند و آش بپزد، پیش خودش می‌گفت: «مگر می‌شود با ماهی آش درست کرد؟ حالا چطوری جلوی این همه آدم بخورم و از مزه‌اش قیافه‌ام را چروک نکنم؟!»

اما طعم عجیب شله ماهی زیر زبان جعفر میراشرفی ماند تا همین امروز که برایمان از خاطره سفرش به بوشهر و شله ماهی تعریف می‌کند: «به حدی بشقاب اول به من چسبید که یک بشقاب دیگر هم خوردم و از آن آش‌هایی بود که مثل آش انار زنجان مزه‌اش زیر زبانم مانده.»

میراشرفی با کوله‌باری از تجربه‌هایی که طی ۲۵ سال سابقه کار در تهیه‌کنندگی و کارگردانی در رسانه و تلویزیون و تدریس‌های دانشگاهی دارد، از سال ۹۳ که بازنشسته می‌شود، تصمیم می‌گیرد که بار سفر ببندد و بزند به کوه و دشت؛ حالا مرز شروع ۵۰ سال دوم زندگی، برگ جدیدی از کتاب تجربه‌هایش شده.

در عصر جدیدی که همه گوشی به دست، دنبال حاشیه‌های زرد و سرک کشیدن در زندگی سلبریتی‌ها و طلاق و ازدواج آنها هستند، میراشرفی دنبال محتوای هدفمندی است که این بار متفاوت‌تر از تلویزیون در قالب رسانه جدید یعنی فضای مجازی ارائه کند.


برای دل خودم فیلم می‌سازم
این کار را با انگیزه شخصی خودش شروع کرده و تمام دغدغه‌اش این است که باید فرهنگ اصیل ایران حفظ شود. از هیچ جایی بودجه دریافت نمی‌کند و وقتی صحبت از درآمدزایی از طریق مستندهایش می‌شود، می‌گوید: «من این کار را دلی شروع کردم و با هزینه شخصی خودم سفر می‌روم و فیلم تهیه می‌کنم. تیم ۴ نفره‌ای که همراه من هستند هم خرج سفرشان با من است. ناهار و شام و اقامت ۳، ۴ روزه را هم که مهمان مردم هستیم.»

میراشرفی معتقد است که برای مخاطب کم‌حوصله‌ای که وقتی گوشی دستش می‌گیرد چند دقیقه در اینستاگرام چرخ می‌زند و در همان میان گریزی به تلگرام می‌زند و با نوتیفیکیشن واتساپ، سرکی می‌کشد به واتساپ تا پیام‌هایش را چک کند، نمی‌توان مثل سابق مستند نیم ساعته یا ۴۵ دقیقه‌ای ساخت. باید در کمترین زمان ممکن هر آنچه را که مد نظر هست، ریخت کف دایره! از همین جهت ایده مستندهای مینیمال را عملی کرده که به نوبه خود از جمله طرح‌هایی است که با سبک و سیاق از جایی تقلید نشده است.

وسط این خبرهایی که گاهی آدم دوست دارد از آنها فرار کند و در بی‌خبری سر کند، چند ثانیه دیدن مستندهایی که با فرهنگ و تاریخ و اصل ما گره خورده، عجیب حال‌خوب‌کُن است.


جوان‌ها از ارزش‌ها و زیبایی‌های ایران چیزی نمی‌دانند؛ مرغ همسایه برایشان غاز است

برای خیلی از جوان‌ها که هوای مهاجرت در سر دارند و مرغ همسایه برایشان غاز است، شاید ساخت این مستندها و دیده شدن آنها خالی از لطف نباشد. او معتقد است که خیلی از جوان‌ها از ارزش‌ها و زیبایی‌های ایران چیزی نمی‌دانند؛ زیبایی فرهنگ، آداب و رسوم، لباس‌های رنگی رنگی، موسیقی، صنایع دستی، غذاها و خیلی چیزهای دیگر. هرچند، در پرانتز باید بگوییم که گاهی بزرگ‌تر از جوان‌هایمان هم نادانسته‌هایشان درباره ایران زیاد است.

میراشرفی با تعجب و کمی تأسف می‌گوید: «وقتی به روستاها می‌روم و از خانم‌ها می‌خواهم که غذای اصیل و محلی آن منطقه را برایمان آماده کنند، بارها دیده‌ام که حتی دختر آن خانم هم از غذای محلی‌شان خبر ندارد و همراه با ما، برای اولین بار از آن غذا می‌خورد.»

تاسفی را که در حرف‌های او بود، می‌توان از سفره‌های یک‌شکل خانه‌ها و رستوران‌ها در هر نقطه از کشورمان ببینیم. تا همین چند سال پیش هر جایی می‌رفتیم قیمه و قورمه و مرغ می‌دیدیم (که البته ناگفته نماند هرکدام اصالت دارد و مخصوص شهری است و بسیار محبوب!) و الان هم که همه جا پیتزا و ساندویچ و غذاهای پر از پنیر پیتزا و سوسیس و کالباس می‌بینیم با چاشنی انبوه ادعای مدرن و امروزی بودن!

میراشرفی که الان چند سالی است بازنشسته شده و ثمره سفرهایش را در خروجی کارها و آرشیوی که برای خود جمع‌آوری کرده، می‌بیند، خیلی خوشحال است که شبیه بعضی از بازنشسته‌ها خانه‌نشین نشده، به زمین و زمان گیر نمی‌دهد و از وضع موجود شکایت نمی‌کند و به نظرش: «اگر هر کس به اندازه توان خودش کاری انجام دهد و دلش برای مملکتش بسوزد اوضاع خیلی ایده‌آل می‌شود…».

میراشرفی در راهی که پیش گرفته، عجله دارد و این شتاب به دلیل این است که آداب و رسوم‌ها در حال از بین رفتن است و این تلخی ماجراست و اگر کمی کند پیش برود از برخی فرهنگ‌ها چیزی باقی نمی‌ماند، حتی در خاطرات. و اگر این فرهنگ‌ها از بین برود جای بوی روغن محلی و عطر نان و دود هیزم تنور را بوی زهم روغن‌های پالم‌دار و سوسیس و کالباس‌های سرخ شده و نان‌های باگت می‌گیرد و به جای پا کردن گیوه در زنجان و کرمانشاه و یزد باید کتونی نایک و آدیداس پوشید.



اصلاً چرا راه دور برویم همین الان که هنوز هنر "کُشتی بافی" از پا نیفتاده، تا حالا اسمش به گوشمان خورده است؟! یا مثلاً دیده‌ایم که چادرشب‌های رنگی رنگی قاسم آبادی که ثبت جهانی شده و رنگ‌های آن روح آدمی را تازه می‌کند، چطوری بافته می‌شود؟

بیشترین موردی که در بین مستندهای کوتاه حصیر بافی و سبد بافی و دوخت کفش و نمد میراشرفی به چشم می‌خورد، غذا هاست! که بدون شک بخش عمده‌ای از فرهنگ ما محسوب می‌شود و علاقه‌مندی همه ما به شکم و دنبال کردن پست‌های غذایی یکی از دلایل مهی است که تعداد پست‌های غذایی را بیشتر کرده.

بگذریم از اینکه بعضی از کاربردان در پاسخ به هر پست، توقع دارند که دستور کامل پخت آن غذا داده شود و پیج مستند را با پیج آشپزی اشتباه می‌گیرند! در واقع هدف از این مستندها در زمان کوتاه، تلنگری است که نشان دهد فلان فرهنگ و آداب و رسوم در فلان منطقه از ایران وجود دارد و دیدن آن بهانه‌ای شود برای جمع کردن بار سفر و رفتن به آن منطقه...

در اکثر مستندهای آشپزی میراشرفی دیده می‌شود که خانم‌ها با همان لباس‌های محلی رنگارنگ مخصوص خودشان، در محیط خارج از آشپزخانه و روی گاز پیک نیک در حال پخت غذا هستند که این مورد دقیقاً برمی‌گردد به دقت‌های میراشرفی در ساخت مستندهای مینیمال که بتوان در زمان بسیار کوتاه، هم معماری ساختمان را نشان داد و هم فرهنگ رو به فراموشی را در لنز دوربین ثبت کرد. به این ترتیب است که بیننده جدا از این هوشمندی که در دل موضوع اصلی نهفته است، صحنه‌ای دلنشین از بافت و رنگ آن روستا را تماشا خواهد کرد.

خارجی‌ها مخاطب جدی‌تر من شده‌اند

در بین دنبال‌کننده‌های صفحه اینستاگرامی «دور نیست» کاربران غیر ایرانی بسیاری از آمریکا و اروپا گرفته تا ژورنالیست‌های اسپانیایی وجود دارند که نظراتی که زیر پست‌ها می‌نویسند، نشان می‌دهد چقدر این اثر برایشان جذاب است. حتی جالب اینجاست که مستندهای «دور نیست» با زیرنویس زبان چینی در فضای مجازی خودشان دست به دست می‌چرخد. میراشرفی از بازخورد بالای مستندها به خود می‌بالد و می‌گوید: «فکر می‌کنم مستندهای مینیمال دور نیست بیشتر از داخل کشور، در خارج از ایران بازتاب داشته است و وقتی دعای اهالی به گوشم می‌رسد که بعد از رفتن من به منطقه‌شان، گردشگری به آنجا زیاد شده است، خدا را شکر می‌کنم که به گوشه‌ای از هدفم رسیده‌ام و دل کسی را شاد کرده‌ام.»

«دور نیست» را وقتی زیر ذره‌بین می‌گذاریم جنبه‌های زیادی از دل آن بیرون می‌آید که یک وجه آن این است که رفتن به فلان روستا مثل روستای ابر در شاهرود و خوردن فتیر از دستان چروک‌خورده ایران خانم حال و هوای دیگری دارد، اصلاً دور نیست و فقط همت می‌طلبد. و وجه دیگر آن این است که مستندهای «دور نیست» در هر جای جهان و در هر ساعت از شبانه روز در فضای مجازی وجود دارد و دیدن آن هر لحظه که اراده شود دور از دسترس نیست. ویدیوهایی که هر چه از عمر آن بگذرد نه تنها کهنه نمی‌شود بلکه ارزش بیشتری پیدا می‌کند و دلیل آن هم زنده نگه داشتن سنت و فرهنگ ایران زمین است.

جعفر میراشرفی با تمام عجله‌ای که برای حفظ فرهنگ رو به فراموشی ایران دارد، اما معتقد است که «این کار نیاز به ممارست دارد و باید پای کار ایستاد و ماند تا به مرور دیده شد» و مَثَل معروف "گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی" را مصداق عینی بخشید. او با صبر ۶ ساله و به دور از حاشیه و تبلیغات و رسانه‌ای شدن بازدید هر پستش در اینستاگرام به بالای یک میلیون رسیده و از کاربرانی که برای بازپخش ویدئوها درخواست دارند با کمال میل استقبال می‌کند؛ چرا که هدفش دیده شدن «ایران» است.

کد خبر 4940208

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • مریم IR ۱۴:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۶
      0 0
      چه جالب بود
    • مریم IR ۲۲:۱۲ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
      0 0
      چه گزارش جالبی بود. ممنون واقعا دور نیست پیج خوبیه