ابوالفضل درخشنده نویسنده و پژوهشگر در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: رمان «ترمز بیاختیار» کتاب جدیدم بود که ابتدا از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشروط و سپس غیرقابل چاپ اعلام شد و هرچه تلاش کردم علت این موضوع را کشف کنم، راه به جایی نبردم.
وی افزود: پس از ۱۵ ماه نامهنگاری با مسئولان وزارت ارشاد، به نظرم رسید سمت و سوی نامهنگاری را از دولت تغییر داده و از مجلس شورای اسلامی که نماینده مردم است، کمک بخواهم. بههمیندلیل نامهای به آقای قالیباف، رئیس مجلس نوشتهام که در آن، نامههای پیشینام را هم ضمیمه کردهام.
این مدرس داستاننویسی در ادامه گفت: من موافق ممیزی هستم. نظارت باید باشد اما نمیدانم چرا هرجا خواستیم اندیشههای رهبر انقلاب را تبیین کنیم، به دیوار ممیزی خوردهایم. جالب است که کتابها و آثاری که اصلاً ربطی به ارزشها ندارند، بهراحتی مجوز میگیرند ولی هروقت میخواهیم از ارزشها و انقلاب حرف بزنیم، جلویمان را میگیرند. من در سال ۸۸ هم کتاب «تخریب چی دوران» را درباره جنگ نرم آن موقع داشتم ولی جلویش را گرفتند که با پیگیریهایم به این نتیجه رسیدند درست میگویم. اما کتاب سال ۹۰ توسط آقای سعید عاکف و انتشارات ملک اعظم چاپ شد. خب، دو سال پس از گرماگرم اتفاقات سال ۸۸، اثر من نمیتواند تاثیرگذاری واقعی خود را داشته باشد!
درخشنده گفت: درباره «تخریبچی دوران» کار را بهصورت قانونی و با اعتراض جلو بردم. اما درباره «ترمز بیاختیار» گفتم سکوت کرده و کار را سلسلهمراتبی پیش ببرم. اما متاسفانه یککلمه به آدم توضیح نمیدهند چرا جلوی چاپ کتاب را گرفتهاند! من در این کتاب بین مفهوم «آتش بهاختیار» و «ترمز بیاختیار» تفکیک قائل شدهام. این کار را هم در یکاثر با ادبیات داستانی انجام دادهام اما دوستان ارشاد کتاب را که دیدند فکر کردهاند مقاله یا گزارش است، در حالیکه یک اثر داستانی است؛ صحنههایی رئال و سوررئال دارد. اصلاً به این مساله داستانیبودن یا نبودن اثر توجه نمیکنند که مثلاً در صحنه مربوط به قطعه شهدای گمنام، شرایط سوررئالی پیش میآید و شهدای گمنام تبدیل به هیئت منصفه میشوند. بعد هم وقتی شخصیتها به عالم واقع برمیگردند، خود را در همانقطعه شهدای گمنام میبینند.
وی در ادامه گفت: شخصیت ترمزبیاختیاری که در داستان من حضور دارد، کسی است که زمان جنگ، وقت عملیات، ترسیده و پا پس کشیده. حالا چون در گذشته کم آورده، میخواهد با زیادهروی، جبران کند. البته این شخصیت را منفی نمیبینم. او خاکستری است و در کنارش، یک افسر اداره آگاهی هم هست که واقعیتهای این شخصیت و گذشتهاش را کشف میکند. من، هرجای داستان که خواستم گرهگشایی کنم، از سخنان رهبری استفاده کردم. این، میشود تبیین اندیشههای مقام معظم رهبری در قالب داستان. چندسال پیش که کتاب را مینوشتم، اسمش «آتش به اختیار» بود. بعد که ایشان مفهوم «آتش به اختیار» را مطرح کردند، دیدم ظلم به صحبتها و منویات ایشان است که اسم کتابم را اینگونه بگذارم. بنابراین اسم «توهم عدالت» را در ذهنم داشتم تا اینکه اسم نهایی «ترمز بیاختیار» خودش سراغم آمد. یعنی کسیکه در جایی که باید صبر کند، صبر نمیکند و جایی که باید عمل کند، صبر میکند.
متن نامه و نامه نهایی و چهارمی که درخشنده در اینباره نوشته و در اختیار مهر قرار داده، در ادامه میآید:
***
به نام خدا
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
برادر گرانقدر جناب آقای قالیباف
در وزارت فخیمه فرهنگ و ارشاد اسلامی، فریاد رسی، نیست! آیا مجلس شورای اسلامی، پاسخگوی ندای «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی»، سربازان جنگ نرم میتواند باشد؟!
سلام علیکم:
با نگرش به مطالب معروضه که در ذیل از عرض میگذرد، شاهد خواهید بود که بیش از یک سال و سه ماه است که سعی کردم با مکاتبه با سلسله مراتب محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، گرهای که به غیر مجاز اعلام شدن کتاب این حقیر به نام «ترمز بی اختیار» افتاده است، با تدبیر باز شود و حداقل جوابی دریافت کنم تا قلم خود را در این شبیخون فرهنگی، بهتر صیقل دهم؛ اما دریغ از یک جواب!
خود شاهد باشید که در این ۱۵ ماه گذشته تمام سعی خود را کردم تا درخواست خود را در سکوت پیگیری کنم تا خدای ناکرده، دشمنان به کمین نشسته، سودی از آه حسرت این سینه سوختههای عرصه جنگ نرم و سخت نبرند، اما تمام تلاشهایم به در بسته خورد!
از آنجایی که مجلس شورای اسلامی وظیفه نظارت بر عملکرد قوای مجریه را در اختیار دارد، دست نیاز به سوی شما دراز کردم تا شاید پاسخی دریافت کنم.
در زیر مجموع ۴ مکاتبه انجام شده با سلسله مراتب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جهت استحضار و هرگونه اقدام بایسته، ارسال میگردد.
با تشکر
نویسنده و مدرس ادبیات داستانی
ابوالفضل درخشنده
***
به نام خدا
جناب آقای جوادی
معاونت محترم فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
موضوع: آخرین پیگیری درون تشکیلاتی در خصوص غیر مجاز اعلام شدن کتاب داستانی «ترمز بی اختیار»
پیرو مکاتبات انجام شده به شمارههای: ۱۲۸۸۳۳/۹۸ مورخ ۲۹/۰۲/۹۸ و ۱۴۲۶۹۲/۹۸ مورخ ۲۲/۰۳/۹۸ و ۱۷۱۳۵۱/۹۸ مورخ ۰۵/۰۵/۹۸
سلام علیکم:
احتراماً از آنجایی که دلیل غیر مجاز اعلام شدن کتاب «ترمز بی اختیار» به این حقیر رسماً اعلام نشده است، بر اساس فرضیات به دلایل احتمالی چنین تصمیمی از سوی آن وزارتخانه محترم میپردازم؛ شایان ذکر است که تمامی دلایل احتمالی در متن داستان مورد توجه قرار گرفته و پاسخهای مقتضی برای ذهنگراییهای مخاطب داده شده است، ولی از آنجایی که حیطه داستان با مقاله و گزارش فرق میکند، این پاسخها در خط سیر داستان و در درونمایه به خواننده اعلام شده که شاید توسط ممیزین محترم نادیده گرفته شده و لایههای تو در توی داستان، مانع از برداشت درست از متن نهایی داستان شده است. به همین منظورفرضیات محتمل در خصوص دلایل غیر مجاز اعلام شدن کتاب «ترمز بی اختیار» در زیر به همراه پاسخهای مندرج در متن کتاب به عرض میرسد:
۱) سیاه نمایی و در نظر نگرفتن اقتدار امنیتی کشور
در پاسخ به این فرضیه به استناد به متن داستان در صفحه ۲۶ کتاب، مشخص شده است که دستگاههای نظارتی به وظایف خود به درستی عمل کردهاند و مأمور خلافکار، دستگیر و از کار برکنار شده بوده و همچنین دادیار مربوطه نیز در روزی که به قتل میرسد قرار بوده که دستگیر شود و...
عنایت میفرمایید که دستگاههای نظارتی به وظیفه ذاتی خود درست اقدام کردهاند.
۲) اتهام نفوذی به نیروهای ارزشی
در صفحه ۴۴ درج شده است: «ما با جریان نفوذ درگیریم؛ ولی خودمون نمیخوایم این رو قبول کنیم» و در ادامه در صفحه ۴۵ توسط شخصیت داستانی توضیح داده شده است: «بیایید یک جور دیگه به این پرونده نگاه کنیم. مگه نفرمودند: (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مردم نجف آباد، ۵ اسفند .۱۳۹۱)
«و قتیکه دشمن برای داخل کشور برنامه دارد، چه کار میکند؟ ازنفوذی استفاده میکند. معنای نفوذی این نیست که حتماً رفته باشد پول گرفته باشد برای اینکه بیاید در فلان دستگاه نفوذ کند وخودش هم بداند چه کار دارد میکند؛ نه! گاهی نفوذی، نفوذی است، خودش هم نمیداند! امام رضوان الله علیه فرمودند گاهی حرف دشمن با چند واسطه از دهان مردمان موجّه شنیده میشود. امام هوشیار بود. امام مجرب بود. دشمن یک چیزی میگوید، یک چیزی میخواهد، این را با وسایل گوناگونی، با چند واسطه، کاری میکند که از زبان فلان آدم موجّه که نه پولی از دشمن گرفته، نه تعهدی به دشمن داده، بیرون بیاید. مگر ندیدیم اینها را؟! مگر تجربه نکردیم اینها را؟! در همین مجلس شورای اسلامی مگر ندیدیم که یک نمایندهای آمد نظام را متهم کرد به دروغگویی! گفت ما ده سال است، سیزده سال است داریم به دنیا دروغ میگوییم، در تریبون مجلس شورای اسلامی! در این منبر عمومی! خب، او حرف دشمن را دارد میزند؛ دشمن به ما میگفت شما دروغ میگویید! حالا یکی از خودِ ما پیدا میشود میگوید نظام دارد دروغ میگوید! این نفوذی نیست؟! احیاناً خودش هم خبر ندارد و نمیداند.»
ممیزین گرامی!
این مطالب عرایض حقیر نیست، بلکه بیان بی کم و کاست مقام معظم رهبری است که در خصوص نفوذ و نفوذی فرمودهاند.
نفوذی با جاسوس که تعمداً خیانت میکند فرق دارد. فرد نفوذی نمیداند که تحت تأثیر دشمن کاری را میکند که دشمن توسط دهها واسطه توانسته است تا ذهن او را منحرف کند و او را وادار به کاری کند که دشمن توقع آن را دارد.
برادران گرامی ممیز!
فردی که تحت تأثیر عوامل دشمن قرار گرفته، درست است که آگاهانه خیانت نمیکند اما دقیقاً همان کاری را میکند که دشمن از این افراد ناآگاه توقع دارد. نفوذ برای نیروهای معتقد به کشور است. والا جاسوس، که دشمن در کشور کم ندارد که آگاهانه کمر به از بین بردن کشور بستهاند.
این کتاب سعی دارد تا در قالب ادبیات داستانی بیان کند که دشمن چشم طمع به نیروهای معتقد به نظام دارد تا با انواع حیلهها منجمله ایجاد و بهره برداری از جنگ روانی، بتواند خواسته خود را توسط نیرویهای ارزشمند کشور، اجرایی کند.
در همین رابطه فرمایش مقام معظم رهبری در صفحه ۴۷و ۴۶ کتاب درج شده است که فرمودهاند:
«خب، اینها نفوذ است. اینها چیست؟ [مگر] نفوذ شاخ و دم دارد که بعضی تا گفته میشود نفوذ، برآشفته میشوند که آقا، گفتید نفوذ، گفتید نفوذ؟! بله، باید مراقب بود. خب، پس دشمن در فکر نفوذ است؛ چه کسی باید مراقبت بکند؟ هم مردم باید آگاهانه مراقبت بکنند، هم مسئولان، سیاسیون، شخصیتهای سیاسی؛ آنها بیشتر لازم است مراقب باشند. مراقبت کنند آنچه میدانند خواست دشمن است، انجام نگیرد. وقتی میبینید که دشمن یک حرفی میزند برای ایجاد دودستگی، [مثلاً] از شما تعریف میکند، این میخواهد ایجاد تردید بکند؛ خب دشمن که دوست شما نیست، وقتی شما میبینید که دشمن یک چنین ترفندی را دارد به کار میبرد، بلافاصله و بیدرنگ ابراز بیزاری کنید، بگویید نخواستیم. شما که میگویید دشمن با این کار قصد تفرقه افکنی دارد، خب نگذارید ذهن مردم مردد شود. این چیزها را باید توجه داشت. برمیگردیم به فرمایشات امام (ره)، امام میگفتند: آن وقتیکه دشمن از شما تعریف کرد، در رفتار خودتان و کارهای خودتان تردید پیدا کنید و مراجعه کنید ببینید چه اشتباهی کردهاید که دشمن خوشش آمده و از شما تعریف میکند.
دستورالعمل انقلاب اینهاست. اینجوری باید عمل کرد. اینجوری باید پیش رفت. نباید غفلت کرد."»
سروران گرامی!
همانگونه که در کتاب درج شده است دشمن به نفوذ در میان افرادی دل بسته است که تفکرات گروه منحله «فرقان» را دارد و دل در گروه ایجاد شبهه در باورهای گروهی به مانند «خوارج» دارد و شخصیت تروریست داستان نیز از همین «خوارج» است که در جایی کم آوردهاند و اکنون سعی در جبران دارند اما اسیر دسیسههای دشمنان میشوند. لطفاً به انتهای داستان در صفحه ۱۵۰ و ۱۴۹ توجه بفرمایید! آنجایی که مأموری که او را شناسایی کرده است، صراحتاً میگوید زمانی که او (شخص قاتل) برای نرفتن به خط مقدم گریه میکرد…، همان کار خوارج است که اشتباه آن موقع را با رفتار غلط امروز، میخواهد جبران کند! در اینجاست که در سخنان شخصیت مأمور، گره گشایی انجام میشود و دلیل تسلط دشمن به او مشخص میشود، لطفاً با دقت بیشتری این دو صفحه را بخوانید که مأمور میگوید:
«هدف این مرد مقدس است، اما روش انتخابی او غلط! او هم به مانند برخی دیگر، آنجایی که باید فکر میکرد تا بصیرت پیدا کنه و تدبیرکنه، ترمز بی اختیار شد! و بر طبلی نواخت که دشمن برایش فراهم کرده بود تا با صدای بلند آن، باقی مانده آبروی این نسل را به تاراج ببره! من مثل اون افراد دزدی که نام برد، سابقه جبههم رو ندزدیدم! من همونی هستم که در زمانی که اون گریه میکرد، من هم گریه میکردم! الان هم همانگونه که اون بغض داره، من هم بغض دارم؛ اما درست به مانند همان زمان که گریهم با گریه اون متفاوت بود، الان هم بغضم با بغض اون فرق داره! من هم به اون، بابت اینهمه ستمی که به نسل پاک جنگ، توسط مدعیان دروغین شده، حق میدم؛ اما مشکل من با راهکارهای امثال این آقاست! با اعمال و کردار افرادی به مانند ایشان، دشمن فرصت بهتری پیدا کرده تا پنجه به روی شخصیت نظام بکشه! با ریشهای بیریشه، با نفوذ در چادر حیا، از دیوار غیرت مردانِ مرد بالا رفتند و خودشون رو بالاتر از هر منتظر مصلحی نشوندن! همین افراد هستند که یک خاطرۀ تلخ در تاریخ کشور رو هر سال به عنوان سالگرد، نبش قبر میکنند تا به زخم اتحاد مردم نمک بپاشند تا هیچوقت درد اون زخم التیام پیدا نکنه...
۳) کلام مقام معظم رهبری در راستای گره گشایی است نه استفاده ابزاری برای توجیه رفتار در داستان!
بزرگواران!
اگر عنایت فرموده باشید، در تمام قسمتهای داستان، فرمایشات مقام معظم رهبری به عنوان معیار رفتار حق شناخته شده است و با فرمایشات مقام معظم رهبری، گره گشایی توسط شخصیت مثبت داستان انجام میشود؛ از جمله در صفحه ۱۳۶و ۱۳۵ کتاب که آورده شده است:
«مگه چند بار باید تذکر بدن و بگن: "نفوذ یعنی افرادی (را) که میتوانند در جامعه اثرگذار باشند، بکشانند به آن سمت موردنظرخودشان. سمت موردنظر، عبارت است از تغییر باورها، تغییر آرمانها، تغییر نگاهها، تغییر سبک زندگی. کاری کنند که این شخصی که تحت تأثیر نفوذ قرار گرفته، همان چیزی را فکر کند که آن آمریکایی فکر میکند. کاری کنند که شما همانجوری نگاه کنی به مسئله، همانجوری تشخیص بدهی که آن مأمور عالیرتبه سیا تشخیص میدهد. درنتیجه همان چیزی را بخواهی که او میخواهد.
بنابراین خیال او آسوده است؛ بدون اینکه لازم باشد خودش را به خطر بیندازد و وارد عرصه بشود، شما برای او داری کار میکنی. هدف نفوذ این است: نفوذ جریانی، نفوذ شبکهای، نفوذ گسترده، نه موردی. اگر این نفوذ نسبت به اشخاصی انجام بگیرد که اینها در سرنوشت کشور، سیاست کشور، آیندۀ کشور تأثیری دارند، شما ببینید چه اتفاقی میافتد؟ آرمانها تغییر پیدا خواهند کرد، ارزشها تغییر پیدا خواهد کرد، خواستها تغییر پیدا خواهد کرد، باورها تغییر پیدا خواهد کرد…"». (مقام معظم رهبری، .۹۳)
برادران گرانقدر
در صفحه ۱۴۰ در پاسخ به شخصیت خاکستری داستان باز هم کلام مقام معظم رهبری ره گشاست، آنجایی که شخصیت مثبت داستان، عین فرمایش مقام ولایت را مطرح میکند:
«نبرد فرهنگی را با مقابله بهمثل میشود پاسخ داد. کار فرهنگی و هجوم فرهنگی را با تفنگ نمیشود جواب داد. تفنگ او قلم است…، مثل جنگ نظامی، چشمها را باید باز کرد و صحنه را شناخت. در جنگ نظامی هم، هرطرفی که بدون شناسایی و دیدهبانی و بدون دانستن وضعیت دشمن چشمش را ببندد، سرش را پایین بیندازد و جلو برود، شکست خواهد خورد. در جنگ فرهنگی هم همینطور است. اگرندانید که دشمن کار میکند، یا از آنکه میداند فرمان نبرید، ازفرمانده فرهنگی دستور نگیرید، یا او از نیروی شما استفاده نکند و مانور سازماندهی را درست انجام ندهد، پشت سرش شکست است." (حدیث ولایت / ج ۴/ ص ۱۶۴)
و همچنین در صفحه ۱۴۴و ۱۴۵ از بیانات مقام معظم رهبری توسط شخصیت مثبت داستان اینگونه استفاده شده است:
«"آتش به اختیار، به معنای کار فرهنگیِ خودجوش و تمیز است و به معنای بیقانونی و فحاشی و طلبکارکردن مدعیان پوچ اندیش و مدیون کردن جریان انقلابی کشور نیست". (بیانات مقام معظم رهبری در خطبههای نماز عید سعید فطر مورخ ۵ تیرماه ۱۳۹۶)
۴) آیا شخصیت قاتل در انتهای داستان به حال خود رها میشود؟!
پاسخ این سؤال را در صفحه ۱۵۳ کتاب دادهام:
بدون آنکه به پشت سرش نگاه کند، به سمت ایستگاه مترو حرکت کرد و در ذهنش به این فکر میکرد که حالا برای رئیس که به دنبال قاتل است، یک جواب خوب دارد: «تبادل قاتل»
همانگونه که ملاحظه میفرمایید قاتل به حال خود رها نشده، بلکه شخصیت کارگاه داستان، اهرم فشاری به دست آورده تا بهتر بتواند عدالت را در خصوص قاتل اجراء نماید و رییس را مجاب کند تا قاتل احتمالی دختر را به سزای اعمالش برساند.
برادر بزرگوار جناب آقای جوادی
درونمایه کتاب این است که برخی از کسانی که در زمانی خاص کم کاری کردهاند به مانند «خوارج» اکنون در صدد هستند تا با تندرویهای خارج از فرمایشات مولایشان، کم کاریهای قبلی خود را پوشش دهند و همین باعث میشود تا به بیراهه رفته و در دام دشمن بیافتند.
تمامی گره گشاییهای داستان با معیار فرمایشات مقام معظم رهبری توسط شخصیت اصلی داستان مطرح شده تا ثابت کند که خواست رهبری در مقابله فرهنگی با جریانات نفوذی و برانداز چه بوده و متأسفانه چه برداشتهای غلطی توسط برخی تندرو، صورت گرفته است.
کلام آخر
متأسفانه این کتاب هم به مانند رمان «تخریبچی دوران» این حقیر خوب خوانده نشده! و متأسفانه باز هم به تکنیکهای داستاننویسی که انتقال پیام در درونمایه است، توجه نشده و متأسفانه باید زمین و زمان را بهم بدوزم تا کارشناسی خبره، بتواند حقانیت این کتاب را تأیید کند.
جان کلام
تا این لحظه از طریق سلسله مراتب وزارتخانه معظم ارشاد، تمام تلاش خودم را انجام دادم تا بدون آنکه دشمن بتواند از ناله بیصدای ضعیفی چون من، سوء استفاده کند؛ جلوی این ناحقی را بگیرم و بتوانم در عرصه فرهنگ کشورم، کتابی را که احساس میکنم میتواند در جبهه فرهنگی مفید واقع شود، منتشر کنم.
اگر توضیحات کتبی این حقیر کافی نبوده، در صورت صلاحدید در جلسهای حضوری به کارشناسان آن وزارتخانه محترم، توضیحات کامل را تقدیم خواهم کرد، تا بهتر درونمایه داستان برای ممیزین گرامی مشخص شود.
با تقدیم احترامات شایسته
نویسنده و مدرس ادبیات داستانی
ابوالفضل درخشنده
نظر شما