خبرگزاری مهر؛ مجله مهر _ علی گلستانی فرزین: امسال ۱۵ شهریور ۱۳۹۹ متفاوتترین شروع سال تحصیلی جدید بود. سال جدیدی که ۱۵ روز زودتر از گذشتهها به استقبالش رفتیم و بیشتر از آنکه دانشآموزان دنبال قلم و کتاب نو باشند، دنبال ماسک و دستکش نو بودند.
ما معلمها و مدیران و معاونها امسال یکی از عجیبترین تابستانهایمان را پشت سر گذاشتیم. هفته اول تیرماه ۹۹ وقتی داشتیم برنامه تابستان و سال تحصیلی پیش رو را مینوشتیم در صدد این بودیم که از طریق فضای مجازی بالاترین کیفیت آموزشی را به دانشآموزانمان ارائه کنیم. تقریباً میشود گفت اکثر برنامههای آموزشی مجازی را امتحان کرده بودیم از adobe connect گرفته تا skyroom و حتی واتساپ و شاد. اما برای ما sky room ایدهآلترین گزینه بود. از طرفی، تماسهای مکرر اولیا و دانشآموزان خبر از خستگی به خاطر تعطیلات پیاپی میداد. دانشآموزانی که تا دیروز به اصرار خانواده و پیگیریهای مکرر ما در مدرسه حاضر میشدند، از این تابستان خواهان برگزاری کلاسهای درسی در مدرسه بودند! دلیلش هم ساده بود: کرونا باعث پایین آمدن کیفیت کار آموزشی در مدارس شده بود و خانوادهها هم که باید تمام مبلغ شهریه را کامل پرداخت میکردند، از عدم حضور دانشآموزانشان در مدرسه ناراضی بودند.
این نارضایتی بین اولیا موج میزد و کم کم مدارس غیرانتفاعی با بحران از دست دادن دانشآموز رو به رو میشدند.
بحران رقابت بین مدارس غیرانتفاعی برای جذب دانشآموز را بیشتر میکرد و ما در تلاش بودیم، هرچه سریعتر و با کیفیتتر کار آموزشی را آغاز کنیم.
برگردیم به دو پاراگراف قبل. برنامه sky room برای ما بهترین انتخاب بود برای تدریس مجازی، چون هم دانشآموزان میتوانستند ارتباط تصویری با معلم برقرار کنند و هم قابلیتهای دیگری از جمله ضبط کلاسهای تدریسشده داشت.
شنبه هشتم تیر ماه، بعد زمان ناهار و نماز ساعت ١٤، جلسه شورای مدرسه که متشکل از کادر دبیرستان و نماینده اولیا و نماینده معلمان است، تشکیل شد. موضوع جلسه حول کرونا میچرخید مثل خیلی از جلسات خودمانی و رسمی که این روزها همه ما بعد از گذشت ٧ ماه از شروع کرونا هنوز درگیرش هستیم. جلسه درباره چگونگی برگزاری کلاسهای تابستان و شروع سال تحصیلی در زمان کرونا بود.
یکی از اعضا میگفت: تا آخر سال مجازی ادامه دهیم. یکی دیگر میگفت: کلاسهای درس را زوج یا فرد کنیم. یکی دیگر میگفت تدریس کلاً مجازی باشد ولی کلاسهای رفع اشکال را در قالب گروههای ٥ نفره حضوری برگزار کنیم.
مدرسه بدون دانشآموز مثل شهر ارواح است
یک هفتهای بود که تمام تلاشمان را کردیم که حداقل بتوانیم نیمهحضوری با نصف ظرفیت کلاسها و رعایت پروتکلها کلاسهای تدریس را برگزار کنیم. تماسهای مکرر ما به کارشناس آموزش مقطع متوسط دوم اداره آموزش و پرورش برای دریافت مجوز جهت برگزاری کلاس حضوری با رعایت پروتکلها نتیجه نداد تا آنجایی که گفتند: «اگر حضوری برگزار کنید هر بیماری برای دانشآموزان رخ بدهد، عواقب و مسئولیت آن بر عهده دبیرستان خواهد بود.»
این حرف، حجت را با ما و همه مدارس تمام میکرد که تدریس مجازی را قویتر از قبل ادامه دهیم. پس دبیران را ملزم کردیم تا در دبیرستان حضور پیدا کنند و مجازی شروع به تدریس کنند. حقیقتش را بخواهید مدرسه بدون دانشآموز مثل شهر ارواح است.
دانشآموز روح مدرسه است. نه فقط بچهها بلکه دل ما و حتی دل دیوار و نیمکت و تخته گچی و وایتبورد هم برای بچههایمان تنگ شده بود. گچها دلشان تنگ این بود قلنج کمرشان را دانشآموزی با دستش بشکند و آن را روی تخته سیاه نوازش کند. شاید نیمکتها دلشان تنگ بود که باز هم دفتر نقاشی و خاطرات دانشآموزان پرانرژی آخر کلاس شوند. هر روز صبح که وارد مدرسه میشدیم، در خیالمان، هر گوشهای نشسته بودند و تا ما را میدیدند طنین صدای سلام آقا، سلام آقا، سلام آقا به گوشمان میرسید. اما الان وقتی وارد مدرسهای که بدون دانشآموز، سوت و کور است میشویم، حس غروب جمعه پاییزی به ما دست میدهد! هرچند سعی میکنیم که خودمان را استوار نگه داریم تا مبادا کارمان ضعیف شود.
شروع دوباره سخت مجازیخوانی
هفته اول کلاس مجازی شروع شد و در روز اول تعداد تماسهای اولیا که میگفتند سایت بالا نمیآید و اینترنت ضعیف است و بچهمان خواب مانده و… تمام وقت ما را درگیر پاسخگویی به اولیا کرد. هفته اول با تمام مشکلات تمام شد و از هفتههای بعد، هم اولیا و هم دانشآموزان با فضای تدریس مجازی بیشتر آشنا شدند.
برنامه هفتگی تابستان و سال تحصیلی را با تمام مشکلات متعدد مثل هماهنگی روزها و ساعت تدریس و حضور دبیران نهایی کردیم و به خانوادهها ارائه دادیم. واقعاً نوشتن برنامه هفتگی سال تحصیلی وقتی معلم رسمی نداید، سخت است. چون فلان معلم فلان روز نمیتواند یا فقط یک زنگ میتواند تدریس کند و اتفاقاً معلم دیگر هم همین شرایط دارد و… با تمام این مشکلات برنامه تنظیم شد و خدمت اولیا تقدیم گردید.
مگر برای مدرسه مجازی هم هزینه میکنند؟!
این که بسیاری از افراد میگویند «مدارس که مجازی است… مگر الان مدیران هم هزینهای میکنند؟!» چیزی جز یک شوخی برای بعضی از مدارس جدی در حوزه آموزش نیست. از همان تیرماه که برنامه مجازی ریخته شد حدود ١٦٠ میلیون تومان هزینه هوشمند کردن کلاسها شد؛ از خرید لپ تاپ گرفته تا تبلت و قلم هوشمند و قلم نوری و هدفون و سیم کارت و مودم و...
مودم اینترنت که ظرفیت ارائه خدمات به ٩ دستگاه همزمان را نمیداد، ما را مجبور کرد تا دو دستگاه مودم تهیه کنیم. پس، خواه ناخواه هزینه اینترنت نیز چند برابر میشد.
همه این هزینهها شد تا سال تحصیلی را به صورت مجازی برگزار کنیم، طوری که هم آموزش تحقق یابد، هم سلامتی دانشآموزان به خطر نیفتد. همه انرژی را که باید صرف بچهها در کلاس حضوری میشد، چندین برابر در فضای مجازی گذاشتیم. ما باید از فرصت تابستان بهترین استفاده میکردیم و تمام اشکالات را مییافتیم تا سال تحصیلی جدید را با کمترین خطا شروع میکردیم.
یک خبر خیلی عجیب!
خلاصه، کلاسهای تابستانی هفتههای آخرش را سپری میکرد و ما منتظر بازگشایی سال تحصیلی به صورت مجازی بودیم که پنجشنبه ١٣ شهریور ساعت ١١ صبح خبری مبنی بر برگزاری کلاسهای حضوری به دست ما رسید که راستش، ابتدا منتظر تکذیب خبر بودیم و بعد بخشنامهای به دست ما رسید که دستور به برگزاری حضوری کلاسها میداد! دستور!
انگار هرچه کاشته بودیم پنبه شده بود. از روز شنبه ۱۵ شهریور، تمام سیستمهای هوشمند و تبلت و لپ تاپ قرار بود که دیگر به کار ما نیاید! دغدغه اصلی ما رعایت پروتکلهای بهداشتی بود. برایمان مسلم بود که اکثر مدارس آمادگی برگزاری کلاس به صورت حضوری را ندارند. فردای آن بخشنامه جمعه بود و ما حتی وقت نداشتیم که مدرسه را ضدعفونی کنیم. تنها فرصت برای ما، خرید تبسنج با قیمت بالا بود. اول صبح شنبه ١٥ شهریوری که انگار اولِ مهرتر از همیشه بود، پر از استرس و هیجان شروع سال تحصیلی جدید شده بود. برآورد مدارس این بود که زیاد از حضور در مدارس استقبال نمیشود ولی حداقل این نظر برای روز اول سال تحصیلی صدق نمیکرد. انتظار میرفت که در روز اول بازگشایی، هنوز عقربه ساعت به هشت صبح نرسیده، حیاط مدرسه از حداقل ٦٠ درصد دانشآموز پر شود.
دبستانها کلاس اولهایی داشتند که یا کولهپشتیشان از خودشان بزرگتر بود یا ماسکهایی داشتند که تمام صورتشان را پوشانده بود. نگرانی در چهره والدینشان موج میزد..اولیا نگران از ابتلاء به کرونا بودند و مدیر و معاونین مدارس نگران از ناهماهنگی در برگزاری کلاسها. دلیلش هم ساده است. مثلاً دبیری که در دو مدرسه به طور مشترک تدریس میکند، حالا نمیدانست که طبق کدام برنامه باید پیش برود؛ طبق برنامه مدرسه الف که در روز شنبه کلاسهای تابستانیاش را ادامه میداد یا طبق برنامه مدرسه که باید سال تحصیلی جدید را آغاز میکرد و اتفاقاً به خاطر همان بخشنامه نیاز به معلم حضوری داشت!
۱۵ شهریور امسال، روز اول آغاز سال تحصیلی، به جز دانش آموزان و معلمان، کرونا هم سر کلاسها نشسته بود. اجتماعهای دانشآموزی در گوشههای حیاط و ازدحام جلوی در مدارس، کرونا را بیشتر از هر وقت دیگری، به همه ما نزدیک میکرد. تمام این دانشآموزان قبل از آموزش کتابهای درسی به آموزش خودمراقبتی نیاز داشتند. اولیایشان هم قبل از نگرانی برای سلامتی جسمی، باید نگران سلامت روح و فرهنگ دانش آموزانشان میبودند.
سرتان را درد نیاورم. حدود هفت ماه از شیوع کرونا میگذرد و از مدیران ارشد آموزش و پرورش تا خانوادهها، هنوز هیچ کدام نمیدانند چگونه باید زندگی با کرونا را ادامه دهند.
*
علی گلستانی فرزین؛ معاون و دبیر دبیرستان پسرانه دوره دوم میرداماد
نظر شما