خبرگزاری مهر -گروه هنر-عطیه مؤذن: «هفت روز سیما» عنوان بسته خبری-تحلیلی ویژهای است که در پایان هر هفته به بازخوانی اهم تحولات خبری مرتبط با متن و حاشیه تولیدات صداوسیما و اتفاقات پیرامونی آن در طول هفته میپردازد.
در این بسته خبری هفتگی تلاش کردیم در کنار خبرهای رسمی فعالیت برنامهسازان و مدیران سیما، نیمنگاهی به حواشی رسانهای و حتی شایعاتی که بهرغم غیررسمی بودن میتوانستند در اخبار مرتبط با سیما تأثیرگذار باشند هم داشته باشیم.
امروز پنجشنبه دهم مهرماه میتوانید با پنجاه و هفتمین بسته خبری «هفت روز سیما» در مرور متن و حاشیه اتفاقات تلویزیون و خارج از تلویزیون در هفتهای که گذشت، با ما همراه شوید.
چهره هفته؛ هادی حجازیفر
حاج احمد متوسلیان در «ایستاده در غبار» اولین تصویری بود که هادی حجازیفر در سینمای ایران ثبت و درواقع خلق کرد. تصویری که شاید با گریم و صدای واقعی کاراکتر، کمتر به عنوان نقشآفرینی بهچشم آمد و بیشتر یک کارگردانی حرفهای از محمدحسین مهدویان را در بازسازی مستند یکی از قهرمانان کشور در فضایی سینمایی مورد تحسین قرار داد، اما هادی حجازی فر آنقدر درست و به جا در این قالب شخصیتی فرو رفته بود و آنقدر با جزئیات به نقش خود جان داده بود که انگار او تکهای از خود حاج احمد متوسلیان است که ناراحت میشود، لبخند میزند، خشم دارد، مبارزه میکند، معتقدانه حرف میزند و تا پای جان قدم در مسیر باورش برمیدارد.
بعد از آن هادی حجازیفر در چند سینمایی دیگر ایفای نقش کرد از «ماجرای نیمروز» یک و دو و «لاتاری» مهدویان تا «به وقت شام» حاتمیکیا و آنقدر سریع جایگاه خود را در بازیگری تثبیت کرد که ستارهای در فیلمهای سینمایی از تریلرهای سیاسی گرفته تا اجتماعی و حتی کمدی شد.
به تازگی تصویری از گریم او در پروژهای تلویزیونی که قرار است در هفت قسمت به شهیدان باکری و به ویژه مهدی باکری بپردازد رونمایی شده است. تصویری که قرار است یک بار دیگر جان بخشی به یکی از قهرمانانی باشد که چهار دهه است برای برخی از هم نسلانش به خاطرهای حسرتآمیز و برای برخی از همرزمانش به ناگفتههایی در دل مانده تبدیل شده است و البته برای نسلهای امروز به قهرمانی دست نیافتنی محدود! که از نامش همین را میدانند که بزرگراهی است که از غرب تهران شروع میشود و به اتوبان تهران کرج میرسد!
تصویر و شخصیت شهید باکری قرار است توسط خود حجازیفر در قالب یک مینی سریال هفت قسمتی توسط مرکز سیمافیلم احیا شود و جان بگیرد. مینی سریالی که تهیه کنندهاش ابوالفضل صفری است و حجازی فر نه فقط در مقام بازیگر، بلکه نویسنده و پژوهشگر و کارگردان شمایلی است که قرار است از این شهید خلق و بازنمایی شود. اتفاقی که حساسیتهای کاریاش باعث شد همزمان با رونمایی از گریم حجازیفر و تحسینها و تشویقها برای این انتخاب گزیده به دلیل همان ذهنیت قبلی، برخی هم با ارجاع دادن به رزومه کمرنگ حجازی فر در کارگردانی، این سوال و شبهه را مطرح کنند که آیا واقعاً میتواند در خلق این تصویر موفق باشد یا خیر؟ آیا او میتواند حق کسی را که ۴۰ سال است بیشتر از او حرف زده شده و حتی در همین سخنان هم حق او ادا نشده در ظاهر ادا کند یا خیر؟ نگرانیای که البته بجاست و فقط مطالبهای رسانهای نیست بلکه از خانواده شهید باکری تا صداوسیما، نهادها و حتی مردم با انتظاری فراتر از یک سریال عادی به تماشای آن خواهند نشست.
با این حال نمیتوان قدم از قدم برنداشت، همان قدر که در همه این سالها بارها ساخت سریال شهید باکری تا مرحله تصویب طرح و حتی فیلمنامه در جلسات شوراهای سازمانی صداوسیما رفته و حتی بودجههایی رد و بدل شده اما به انجام نرسیده است.
درباره سابقه و توانایی حجازی فر اما باید گفت، او سالها در عرصه تئاتر و صحنه فعالیت داشته است. تحصیلکرده همین رشته است و چندین تئاتر را هم در مقام کارگردان به صحنه برده است. پس بازسازی این دوران، شخصیتپردازی و کاراکترسازی را میشناسد و اصلاً برای این حوزه برنامه دارد کمااینکه چندی پیش در «نقد سینما» عنوان کرد که «بارها گفتهام هدفم در سینما کارگردانی است. ابتدا خودم را کارگردان میدانم، بعد طراح صحنه، بعد فیلمنامهنویس و بعد از آن شاید کمی بازیگر باشم»
با این وصف بیشترین تصویری که امروز از حجازیفر دیده میشود کمترین ادعایی است که خودش درباره بازیگریاش دارد. او البته در فضای تلویزیون هم غریبه نیست. شاید تنها مجموعهای که به صورت رسمی در کارنامه تلویزیونیاش آمده است یک اثر طنز باشد با این حال همانطور که خودش چندی پیش در «نقد سینما» بیان کرد در تلویزیون زیاد کار کرده و در تولیدات مختلف تلویزیونی حضور داشته است.
حجازی فر اهمیت این مدیوم را هم میشناسد و به ظرفیت مخاطب انبوه و میلیونیاش هم آگاه است. آنچنان که در همین برنامه یادآور شد «برخلاف کلیشههایی که خود من هم زمانی بر زبان میآوردم، واقعیت این است که تلویزیون در ایران به شدت بیننده دارد و من جاهایی میروم برای کار در برخی روستاها که همه با کارهای تلویزیونیام مرا میشناسند.» اینها در حالی است که حجازیفر در این سالها که با سینما درخشیده صرفاً دو سریال تلویزیونی در نوروز و رمضان سال جاری روی آنتن داشته است؛ «دوپینگ» و «زیرخاکی».
حجازی فر این ماهها هم درگیر سوژه و تحقیقات بوده است، از لوکیشنهای مختلفی بازبینی کرده است و چند باری با خانواده شهید باکری گفتگو کرده است. دغدغه او درباره ساخت این سریال برایش فراتر از یک کار سازمانی هم هست. عموهای وی همرزمان شهید باکری بودهاند و دو تن از آنها به شهادت هم رسیدهاند و حجازی فر پیش از اینها در تلاش بوده است که تصویر جا مانده از شهید باکری را عینیت ببخشد؛ او انگیزه بالایی برای تحقق ایدهآل این آرزوی خود دارد.
حاشیه هفته؛ اعترافاتی که گویی هزینهای بهدنبال ندارد!
اگر چه سریال «دل» به ظاهر تمام شد و زندگی کاراکترها با عقوبتها و پایانهای حتی کلیشهای ختم به خیر شد اما پرونده حواشی این سریال هنوز مفتوح است و هر بار یکی از عوامل لب به اعترافهای جدید باز میکند. این هفته هم این بابک کایدان نویسنده سریال بود که در گفتگویی چالشی با خبرگزاری فارس نه تنها به صراحت با بسیاری از سوالات انتقادی همراه شد و ضعفها را تایید و تصدیق کرد بلکه فراتر رفت و خود باب بحثهای تازهای را هم باز کرد.
کایدان در این گفتگو درباره ریتم سریال بیان کرد که ۱۲ قسمت به فیلمنامه او اضافه شده است و حوادثی که در روند قصه و فیلمنامه او رخ میداده است در سریال عملاً با اختلافی چند قسمتی و با آب بستن های متوالی به قسمتهای بعدی کشیده شده است.
این نویسنده که پیش از این هم نگارش سریالهایی چون «مانکن» را بر عهده داشته است و خودش با فضای چنین سریالهایی آشناست این بار لب به اعتراف گشوده است که ۱۲ قسمت را به دلیل فضای تجاری کار و درآمد بیشتر از فروش قسمتهای بیشتر به سریال اضافه کردهاند! کایدان در این مصاحبه درباره دلیل این کش آمدنها و آب بستنها با ۱۲ قسمت بیشتر اعلام کرد: «بخشی از این ماجرا به خاطر جبران مشکلات مالی ناشی از رقم بالای قرارداد بازیگران سریال بود و سازندگان برای اینکه این بودجه را جبران کنند ۱۲ قسمت اضافه کردند و هر قسمت را با رقم بالایی فروختند.»
مساله اینجاست که حتی با وجود اعتراف عوامل سریال به کم فروشی و کش دار کردنهای بیهوده قصه و سریال نه تنها صدای هیچیک از مسئولان و متولیان امر نظارت در این حوزه درنیامد که کارگردان این سریال همین الان در حال ساخت اثر دیگری است که بعید نیست با همین فرمول به بازار برسد!
نظارت بر سریالهای خانگی یکی از دلایلی است که باعث شد تفویض صدور مجوزها از ارشاد به صداوسیما جا به جا شود که هنوز محل بحث و چالش است اما همین الان هم روند نظارتی روی این سریالها نه تنها روی محتوا و قصهها بلکه در ساختار هم محل اشکال است و هیچ نهادی در قبال پول مردم که بابت آب بستن سریال به فنا رفته است کسی را بازخواست نکرده است و اگر کرده هم نتیجه اش را باز هم به مردمی که اعتمادشان از دست رفته اطلاع نداده است.
اتفاق ویژه؛ عذرخواهی غافلگیرکننده مسعود فراستی
چند شب پیش به فاصله نیم ساعت از پخش برنامه «کتاب باز» یک باره ویدئویی از مسعود فراستی در شبکههای اجتماعی به صورت گسترده پخش شد که رگباری خودش را نقد میکرد، از مردم عذرخواهی میکرد و حتی به خودش نمره صفر میداد. خود انتقادی ای که نه تنها از تلویزیون بلکه از شخص مسعود فراستی بسیار بعید مینمود.
ماجرا هم از این قرار بود که مسعود فراستی یک هفته پیش در «کتاب باز» بخشهایی از شاهنامه فردوسی را خواند که پر از غلط و اشتباهات فاحش بود. این ویدئو با شاهنامه خوانی دکتر کزازی تدوین شد و غلط خوانیهای فراستی ضریب بیشتری هم گرفت و حتی برای کسانی که با این زبان سخت شاید آشنا نبودند به گافهای بزرگتری بدل شد.
بعد از آن انتقادات بسیاری از افراد عادی و عامی تا تحصیلکرده و متخصص روانه فراستی شد که این منتقد سینمایی چگونه دست به خوانش شعری زده که حتی یک بار هم از رو نخوانده است.
درست بعد از همین واکنشها و در قسمت بعدی برنامه «کتاب باز» فراستی جلوی سروش صحت نشست و به شدت خودش را نقد کرد. اتفاقی که آنقدر ویژه بود که حتی بخشی از تلویزیونیها از برنامه ساز تا مدیر به آن واکنش نشان دادند و خودشان هم نسبت به این انتقادپذیری و پذیرش اشتباه در قاب تلویزیون غافلگیر شدند!
به واقع هم این سطح از نقدپذیری و مهمتر از آن «قبول اشتباه» اتفاق ویژهای برای تلویزیون بود و «کتاب باز» با این کار سه نشان را یک جا هدف گرفت؛ هم اعتبار برنامه را دوباره بالا برد هم جایگاه مسعود فراستی را به عنوان منتقدی که بر اعتقادش بر «نقد کردن» استوار است تثبیت کرد و هم جایگاه تلویزیون را در سمت رسانهای ملی و در تعامل با مردم با واکنشهای سریع و انعطاف پذیر قوت و استحکام بخشید.
البته در این ویدئوی چند دقیقهای، فراستی به ادامه این آیتم یعنی خوانش اشعار کلاسیک ایران در برنامه «کتابباز» اشاره نکرد و حتی خداحافظی هم نکرد و کم و کیف حضور یا نبودش مشخص نشد و باید دید هفته بعد این آیتم به چه شکلی ادامه خواهد یافت.
نکته ویژه؛ باب «گفتگو» را مسدود نکنید!
دو هفته پیش و به بهانه پخش برنامه تلویزیونی «زاویه» و برگزاری مناظرهای داغ و پربازتاب درباره موضوع ملتهب «حجاب» در همین باکس خبری نوشتیم که این قبیل برنامهها برگ برندههایی هستند که میتوان بهعنوان روزنه امید برای بازشدن باب گفتگو درباره مسائل چالشی کلان در قاب رسانه ملی آنها را ستود و فارغ از نقاط ضعفی که در یک فرآیند آزمون و خطا قابل اصلاح هستند، باید تولید و پخش آنها را غنیمت شمرد.
آن برنامه به واسطه اظهارات مهدی نصیری درباره مقوله حجاب و ارائه آمارهایی که منابع رسمی نسبت به آن تشکیک کردند، بازتابهای بسیاری پیدا کرد و برخی به استناد همین مواضع بعدها «رد شده» تلاش کردند ضرورت طرح عمومی این دست دیدگاهها را زیر سوال ببرند. همین واکنشها حرفوحدیثها امکان ادامه مسیر «زاویه» با همان صراحت و رویکرد ابتدایی در فصل جدید را با تردیدهایی مواجه کرد.
در واکنش به این نقدها مدیر شبکه چهار پشت عوامل «زاویه» درآمد و از رویکرد این شبکه برای طرح دیدگاههای متفاوت و ایجاد بستر «گفتگو» دفاع کرد.
مواضع انتقادی و حاشیهساز درباره این برنامه اما تا جایی پیش رفت که برخی کانالهای مجازی در قالب «اخبار شنیدهشده» شایعهای را مطرح کردند مبنیبر تذکر گرفتن مدیر شبکه چهار و سردبیر «زاویه» برای مباحث طرح شده در این برنامه. این شایعه چند روز بعد با لغو پخش برنامه «چراغ مطالعه» دیگر برنامه شبکه چهار که اعلام شده بود قرار است با حضور یکی از پژوهشگران جنجالی حوزه دفاع مقدس در هفته دفاع مقدس روی آنتن برود، بیشتر رنگ واقعیت به خود گرفت.
شب گذشته نیز برخلاف کنداکتور هفتگی شبکه چهار، قسمت جدید برنامه «زاویه» پخش نشد تا نگرانیها در این زمینه بیشتر شود؛ آیا واقعاً مدیر شبکه چهار و عوامل برنامه «زاویه» به دلیل پرداختن به یک موضوع چالشی و دغدغه روز مخاطبان، که بعد از مدتها رسانه ملی را در موضع نقطه آغاز یک موج رسانهای و نه در وضعیت انفعال نسبت به موجسازی دیگران قرار داد، توبیخ و موأخذه شدهاند!؟
در نبود شفافیت در زمینه دلایل پخش و یا عدم پخش برنامههای تلویزیون و مهمتر از آن سکوت منابع رسمی داخل رسانه ملی درباره شایعه عجیب تذکر به مدیر یک شبکه و توبیخ عوامل یک برنامه، بیش از آنکه فرصت را برای منابع مجازی و شایعهسازان درباره تعاملات داخل سازمان صداوسیما فراهم میآورد، ریسکپذیری گروههای برنامهساز برای ورود به حوزههای چالشی را هم به حداقل ممکن میرساند. باید دید «زاویه» در آینده چه سرنوشتی پیدا میکند و آیا مسئولان رسانه ملی و مشخصاً معاونت سیما درباره شائبه تذکر به مدیر شبکه چهار و عوامل این برنامه شفافسازی خواهد کرد؟ ایکاش این حواشی باب گفتگو در رسانه ملی را مسدود نکند.
پیشنهاد هفته؛ فیلمهای سینما را بشنوید!
طی یکی دو سال اخیر گلاره عباسی با اکرانهای سینمایی و راه اندازی رادیو سوینا سعی کرد بخشی از فیلمهای سینمایی را برای نابینایان توضیح دار کند. اتفاقی که در بخش خصوصی راه افتاده بود و هر بار بخشی از سالن سینمایی را هم توسط این قشر از طرفداران سینمای ایران پر کرد. با این حال این رویکرد در توضیح دار کردن فیلمهای سینمایی و ارائه توضیحاتی درباره بازیگر، سکانس، دکوپاژ و جزئیات فیلم پیش از این در برنامهای با عنوان «رادیو فیلم» تجربه شده بود.
«رادیو فیلم» پیش از این در ابتدای دهه ۹۰ در رادیو تهران راه اندازی شد و بعد در رادیونمایش و حالا بعد از چند سال وقفه رادیو نمایش دوباره سراغ این رویداد رفته است.
رادیو نمایش در حال حاضر آرشیوی از این فیلمهای سینمایی دارد که پیش از این توضیح دار شده است و قرار است از این هفته با پخش برخی از این فیلمها کارش را دوباره شروع کند.
علاقمندان به این اتفاق ویژه هم میتوانند «حوض نقاشی» به کارگردانی مازیار میری را بهعنوان اولین فیلم از این سری آثار سینمای ایران تماشا کنند. البته قرار است «رادیو فیلم» به فاصلهای اندک از اکرانهای سینمایی، فیلمهای پرده را هم پخش و توضیح دار کند.
برنامه «رادیو فیلم» هر هفته جمعهها روی آنتن رادیو نمایش میرود و این هفته فیلم «حوض نقاشی» با بازی شهاب حسینی، نگارش جواهریان، فرشته صدر عرفایی و… از رادیو نمایش پخش میشود.
این فیلمها هر جمعه ساعت ۹ تا ۱۰:۳۰ روی آنتن میروند و فردا یازدهم مهرماه اولین قسمت از این برنامه پخش میشود.
نظر شما