به گزارش خبرنگار مهر، رمان «آتلانتیا» نوشته اَلی کاندی با ترجمه سهند نصر توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد. اینکتاب سیوششمین عنوان «رمان نوجوان» است که اینناشر چاپ میکند و مخاطبانش، نوجوانان بالای ۱۶ سال هستند.
الی کاندی نویسنده نوجوانان، متولد سال ۱۹۷۸ در آمریکاست و ۴۲ سال دارد. او رمانهای زیادی برای نوجوانان نوشته که «آتلانتیا» یکی از آنهاست و نسخه اصلیاش سال ۲۰۱۴ چاپ شده است. او بهخاطر اینرمان، در سال انتشار کتاب، بهترین کتاب سال نیویورک تایمز (bestseller) شد. «آتلانتیا» یکرمان آخرالزمانی است که در آن، مردم جهان به دو دسته تقسیم شدهاند. از ایندو دسته، یکگروه ناچارند برای ادامه زندگی به اعماق اقیانوس بروند.
ماجرای اینرمان از جایی شروع میشود که آلودگی کره زمین به جایی میرسد که دانشمندان بر آن میشوند تا شهرهایی زیر اقیانوس بسازند و از هر خانواده، تعدادی از اعضا را به اینشهرها بفرستند. انسانهایی هم که روی سطح زمین باقی میمانند، باید مواد مورد نیاز شهرهای زیراقیانوس را تامین کنند. اینمیان، نوجوانی بهنام ریو در داستان حضور دارد که در همه اتفاقات زندگی، خواسته با خواهرش باشد اما اینبار تصمیم میگیرد زندگی در زیر اقیانوس را انتخاب کند.
خواهر ریو هم خلاف همیشه، تصمیمی میگیرد که مخالف ریو است و میخواهد روی سطح زمین بماند. در نتیجه ایندو از هم جدا میشوند؛ ریو در پایین و خواهر روی سطح زمین. اما او تصمیم میگیرد به سطح برگردد و خواهرش را پیدا کند. نکته مهمی که اینمیان وجود دارد، این است که برگشتن او به سطح زمین، هم ممنوع و هم بسیار خطرناک است...
رمان «آتلانتیا» ۳۰ بخش و یکبخش پایانی دارد.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
اجازه میدهم تا ماهی کلیددار به من برسد تا ترو نفهمد که حتی نیازی به آن هم نداشتم، که فقط با یک کلمه زیر آب همهچیز را باز کردم. وقتی که آن ماهی به من خورد، آن را با دستم میگیرم، کلید را از زیر شکمش بیرون میکشم و به قفلها میگویم که بیفتند. این کار را میکنند و شنا میکنم.
یک مارماهی من را میزند.
یک مارماهی دیگر.
در ذهنم میگویم: از من دور شو، که خب، البته اتفاقی نمیافتد. قدرتم در صدایم است.
میخواهم دهانم را باز کنم تا چیزی به آنها بگویم، تا بگذارم آب وارد و کلمات خارج شوند، اما به شنا کردن ادامه میدهم. با بدن کشیده و قویام از میان بدنهای کوچک آنها جاخالی میدهم. انگار که در تمام طول این خط فیروزهای میرقصیم.
در ذهن من، بودن سخت است اما همیشه داشتن بدن را دوست داشتهام. احساس داشتن انگشتهایی برای تکاندادن، پشتی برای راستکردن، موهایی برای بافتن و تکاندادن و چشمهایی برای دیدن را دوست دارم. آیا مادرم جایی بدنی دارد یا دیگر فقط روح است؟ نمیتوانم چنین چیزی را تصور کنم.
بدن من قوی است، صدایم هم همینطور. هرچه به آخر خط نزدیکتر میشوم تحمل برایم سختتر میشود.
قبلا هیچوقت تلاش نکرده بودم تا این همهچیز را یکجا کنترل کنم.
اینکتاب با ۳۶۸ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۷۳ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما