به گزارش خبرنگار مهر، برنامه «چراغ» شبکه ۵ در هفته جاری میزبان زینب اختری دکترای نوروبیولوژی و عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات علوم اعصاب در دانشگاه علوم پزشکی که صاحب مقالات و کتب مختلف بوده و همچنین فعال در حوزهی اجتماعی و فرهنگی، پژوهشگر برتر و جز مدیران گروههای جهادی در کشور هستند، بود.
اختری در ابتدا با اشاره به بحث عادی شدن یا عادی سازی به لحاظ علم نوروبیولوژی گفت: وقتی ورودیهای حسی، وارد بدن میشود اگر آن ورودیها بعد از مدتی آلارمی برای فرد نداشته باشد عملاً بدن سعی میکند آنها را درک نکند و در واقع نادیده بیانگارد. برای مثال وقتی شما برای اولین بار وارد اتاق میشوید، شاید لوستر، مبل و یا دکور را در آن اتاق ببینید ولی دفعات بعدی شاید دیگر دقت نکنید و برخی اشیا را نبینید. در مورد غرایز هم همین طور است، وقتی انسان لذتی را تجربه میکند، دفعات دیگر مثل دفعه اول آن لذت را تجربه نمیکند. در روابط زن و مرد بالاخره سیستم لذت فعال میشود و احساس لذت وجود دارد؛ اینگونه نیست که احساس لذت در طی دفعات که تکرار میشود عادی شود، اتفاقی که مثلاً ًشاید در برخی از کشورها میگویند عادی شده است و حتی میگویند در بحث پوشش هم در کشورهای اروپایی علیرغم اینکه لباسهای نیمه عریان پوشیده میشود ولی به چشم همه عادی شده و کسی هم حساس نیست. اینگونه نیست که عادی شود، بلکه این یک گزارهای است که دو جمله دارد، یک بخشی از آن را همیشه حذف میکنند. آن قسمتی که حذف میشود عبارت است از اینکه ممکن است فرد در این رابطه، عادی رفتار کند ولی دفعه بعد با تحریک این سیستم که هیجانها تحریک میشود آستانه تحریک بالاتر میرود و لذت بالاتری را میطلبد، این طور نیست که سیستم لذت خاموش شود و فرد دیگر احساس لذت نکند.
وی افزود: شدت و حدّت احساس لذت در مقایسه بین زن و مرد متفاوت است ولی قطعاً احساس لذت وجود دارد، از سویی تا جایی ممکن است فرد دیگر آن لذت اولیه و ابتدایی را نبرد ولی سراغ لذت بالاتر میرود. مثال ملموستر اینکه در بحث اعتیاد به مواد مخدر دقیقاً سیستم لذت فعالیت میکند؛ اولین بار فرد یک مقدار و دُز مشخصی از مواد را خیلی کم مصرف میکند و احساس لذت به او دست میدهد، دفعات دیگر که میخواهد همان لذت قبل را تجربه کند ولی بدن، با آن مقدار جواب نمیدهد و باید مقدار بیشتری مواد مصرف کند چون آستانه تحریک پذیری اش بالاتر آمده است و همین طور این ادامه پیدا میکند. در غریزه جنسی هم دقیقاً همین است؛ یعنی مراکز ترک اعتیاد جنسی وجود دارد. این به معنای این است که سیستم نوروبیولوژیکی هم در بحث اعتیاد یا ابیشن و هم در بحث غریزه جنسی فعالیت میکند و هیچ فرقی نمیکند. لذت تعریف میشود، همیشه دقت کردید میگویند آن دفعه اولی یک چیز دیگر بود! انسان همیشه دنبال این هست که یک چیز دیگری به این لذت جدید اضافه کند تا آن لذت اول را دوباره تجربه کند. این میل و غریزه ایستایی ندارد، کسی نمیتواند بگوید من توانستم کنترل کنم و این مقدار شد و با همین مقدار لذتم را بردم و تمام شد؛ چون مدام ادامه پیدا یافته و افزایش پیدا میکند، مدام با لذتهای مختلف، با مدلهای مختلف باید خودش را قانع کند تا آن لذت را ببرد ولی دیگر آن لذت را نمیبرد، این عادی سازی نیست بلکه آستانهی تحریک پذیری بالاتر میرود و درخواست بدن نسبت به آن بیشتر میشود.
اختری خاطر نشان کرد: گاهی اوقات وقتی با این دلیل علمی مطالب را به برخی افراد بیان میکنیم باز هم نمیپذیرند؛ به خاطر اینکه برخی افراد تجربه لذت کوتاه مدت را دارند، اگر نگاه فرد به کسب لذت بلند مدت باشد به عبارتی دنبال لذتی ماندگار باشد، این امر با تغییر مدل زندگی امکان پذیر است. برای مثال وقتی برای برخی از دوستانی که از لحاظ فضای فکری و جسمی و همه چیز، متفاوت زندگی کرده بودند و بعد تغییر نگاه داده بودند و به مرکز ما مراجعه کرده بودند، تعریف سیستم نورساینس مبنی بر اینکه وقتی سیستم لذت فعال میشود، بخش هیجانات مغز خاموش میشود و چون انسان با بخش هیجانات مغز، تصمیم گیری میکند، وقتی بخش هیجانات مغز خاموش شد و به آن لذت کوتاه مدت رسید، تازه قسمت تفکر و تصمیم گیری و قسمت منطقی مغز فرد شروع میکند به فعالیت کردن و حس پشیمانی به او دست میدهد که چرا من آن کار را کردم؟ چرا این جواب را دادم؟ شروع میکند خود را شماتت کردن؛ یعنی بعد از اینکه لذت کوتاه مدت را تجربه کرد دیگر حس او نسبت به آن لذت، حس خوبی نیست. همان جا یکی از مراجعین گفت که بلیطی را تهیه کرده بود و برای شرکت در کنسرت به لس آنجلس رفته بود میگفت رفتم آنجا همه هیجاناتم را تخلیه کنم و از همه قید و بندها آزاد باشم، رها باشم و هر کاری که دوست دارم انجام دهم وسط همان آهنگ، وسط همان بالا و پایین پریدنها با خودم گفتم الان آن لذت را بردم، که چی؟ یک دفعه گفتم پس چرا من حالم خوب نیست، مگر من دنبال حال خوب نبودم الان دیگر حالم خوب نیست دنبال یک چیز بهتر میگشتم دنبال یک چیز بیشتر میگشتم.
وی یادآور شد: کسب لذت ماندگار و بلند مدت، مقداری سخت است؛ لذت بلند مدت یعنی فرد بعداً هم که آن قصه و خاطره را مرور میکند حس و حال خوبی دارد. لذتی که باز هم دوست دارد آن را تجربه کند و ادامه دهد و با منطق، منش و انسانیّت همخوانی دارد. انسان میتواند سطح انسانیتش را در سطح غرایزش پایین آورد؛ به عبارتی سطح لذت را در حد همین لذتهایی که حیوان هم میتواند آن را تجربه کند، پایین آورد ولی نگاه ما به انسان بودنمان قطعاً این است که من انسان شدهام چون به من قدرت تفکر و قدرت انتخاب داده شده است تا بتوانم بهتر از حیوان باشم و به واسطهی قدرت تصمیم گیری و انتخاب، لذت بلند مدت تر را انتخاب کنم. انسان میتواند، این حق انتخاب هست. این احساسها، فکرها و تفکرها و این تجربیات است که زندگی انسان را میسازد و فرد میتواند در زندگی تصمیمهایی برای آینده اش بگیرد؛ انسان همه تلاشش این است که به آرامش برسد. حتی آن کسی که میرود وسط کنسرت بالا پایین می پرد، میخواهد حالش خوب باشد که حس خوبی داشته باشد و به آرامش برسد ولی این لذت، لذت کوتاه مدتی هست، لذا به آنها پیشنهاد میدهیم که حس لذت بلند مدت را هم تجربه کنند، بعد ببینند اصلاً قابل مقایسه با آن لذت هست یا نیست؟
اختری در ادامه این گفتگوی تلویزیونی و در پاسخ به سوال مجری تصریح کرد: وقتی انسان میخواهد یک کاری را تجربه کند باید نگاه کند ببیند این تجربه چه خروجیهایی برای او خواهد داشت حتی اگر بخواهد یک کاری را تقلید کند، که حداقلهای آسیب را داشته باشد و آن آسیب شناسی را انجام دهد، اخیراً مرکز لگاتوم، یک گزارشی را منتشر میکند به عنوان شاخص شکوفایی، که در سال ۲۰۲۰ شاخصهای شکوفایی، یک سری شاخص نرخهای اقتصادی هست، فعالیتهای اقتصادی که انجام میدهند، یکسری به لحاظ مثلاً خشونتهایی که وجود دارد، بحث سرمایه اجتماعی و یکسری مسائل طلاق، ازدواج و … به عنوان شاخصهای شکوفایی از آن نام برده میشود. ترکیه از کشورهایی است که اتفاقاً امسال روی آن کار شده بود. من وقتی شاخصها را بررسی میکردم، شاخصهای ترکیه به لحاظ سرمایه اجتماعی به شدت در حال افت بود؛ چرا یک کشوری شاخص شکوفایی اش باید سقوط کند، افت کند؟ ما قرار است که شاخص شکوفایی را به سمت بالا برسانیم و مدلی را به عنوان یک مدل موفق اجرا کنیم. اگر واقعاً به عنوان مدل موفقی بود، بر اساس شاخصهای شکوفایی که بین المللی هست وقتی شاخصها را در میآورند، مهمترین ها را در میآوردند و تاثیرگذارترین و موثرترینش را انتخاب میکنند چه لزومی دارد که ما بخواهیم از آنها تقلید کنیم؟
این پژوهشگرِ عضو هیأت علمی در بخش دیگری از سخنانش اشاره کرد: برخی از خانوادهها به غلط تصور میکنند که اگر زن و مرد در خانه راحت باشند، رها باشند و محدودیتی از نظر ظاهر و پوشش، نداشته باشند، دیگر بچههایشان چشم و دل سیر میشوند. مثلاً، ماهواره هر فیلمی میخواهد نشان دهد و بچه هم ببیند، عادی میشود و وقتی بچهها بیرون میروند نگاه حریصانه ای به اطراف نخواهند داشت. اما باید در نظر داشت به لحاظ علمی این عادی سازی در مورد این مسائل مخصوصاً با حضور دو جنس در یک جا، قطعاً باید با حد و حریم باشد، مثلاً من در جلسهای با انجمن اولیا و مربیان در یک مدرسه پسرانه پیرو موضوع مدیریت استرس صحبت میکردم بحث عفاف و حجاب هم نبود گفتم یکی از راههای مدیریت استرس، بحث مدیریت غرائز هست، که باید حواستان باشد به آستانه و مرز تحریک پذیری فرزندتان نیانجامد، بعد از جلسه، مراجعاتی داشتم که به شدت نگران این ارتباط بودند و دچار آسیب شده بودند. اگر نسبت به این بحث با یک نگاه بین المللی هم نگاه کنیم، متوجه اهمیتش خواهیم شد، میتوانید جستجو کنید، در فرانسه انجمن حمایت از دختران یا خانمهایی که از طرف محارمشان به آنها آسیب وارد شده، وجود دارد مسأله عادی سازی چیزی نیست که گفته شود سبب چشم و دل سیری در محیط خانواده میشود. عدم رعایت این نکته مهم آسیب خیلی جدی تر میتواند برای خانواده ایجاد کند و آرامشی را که در خانواده به عنوان نهاد اصلی یک جامعه از آن نام برده میشود، تحت تأثیر قرار داده و دچار فروپاشی کند.
وی گفت: خیلیها میپرسند چرا این اتفاق در روابط زناشویی مثلاً اگر قرار به عادی شدن باشد برای خانم و آقا نمیافتد؟ یک زن و شوهری که بیست سال، سی سال، پنجاه سال، شصت سال با همدیگر زندگی میکنند، عاشقانه همدیگر را دوست دارند، روابط خوبی با هم دارند، پس چرا در این شصت سال که همدیگر را دیدند و در کنار هم بودند، عادی نشده است؟ باید گفت: سیستم مغز بسیار منظم است و از قواعد منظمی پیروی میکند و این رابطه در حد و حدود و قواعد و قوانین زن و مرد رخ میدهد. لذا فقط یک بار هیجانی نیست بلکه خانواده ابعاد مختلف دیگری دارد. ما این مساله را در آزمایشگاه در مدلهای آزمایشگاهی و در بحث کِموسیگنال ها یا سیگنالهای شیمیایی مورد بررسی قرار دادیم و متوجه شدیم بعد از بلوغ بیشتر در زنان و مردان تولید میشود یک جایی وجود دارد که حالت حافظه و خاطرهای نسبت به آن جنسی که با او زندگی میکند ایجاد میشود و بعد از آن، او را به عنوان بیگانه نمیشناسد و ارتباطش را ادامه میدهد. در طی آزمایش بر روی برخی از حیوانات متوجه شدیم حیوانی که باردار است هیچ وقت خودش را در مواجه با فِرمون ها و کموسیگنال و سیگنالهای شیمیایی یک حیوان غریبه ای که با آن ارتباط نداشته، قرار نمیدهد، چون باعث سقط میشود. در بین حیوانات حریمهایی وجود دارد که مخصوص خودشان است. مخصوصاً آنهایی که اجتماعی زندگی میکنند برای خودشان حد و حدودی میگذارند از طریق همین مواد شیمیایی که از خودشان ساطع میکنند. مثلاً حریم زندگی یک شیر مشخص است. شیر نر یک شیر آلفای غالب است با چند تا بچه و خانواده؛ وقتی شیر دیگری بخواهد وارد این زندگی شود اول بچههای آن شیر را از بین میبرد، برای اینکه باید نسل خودش را ادامه بدهد. نگاه انتقال نسل را دارد. در انسان نمیتوان گفت مطالعه نشده ولی داشتیم که این کموسیگنال ها میتواند به نسبت کسی که با او ارتباط داشته است، حافظه داشته باشد و آن دیگر برایش آسیب زننده نیست و از او حفاظت میکند و او را میشناسد و ارتباطش را با او ادامه میدهد، ولی یک کموسیگنال غریبه میتواند در بدن فرد آسیب برساند این یک مشاهده تجربی در آزمایشگاه بود و خیلی واقعاً جالب بود و اینکه آدم چنین غریزهای می بیند که چنین عملکرد و کارکردی دارد. حتی در بلوغ جنسی زودرس هم ما این نکته را مشاهده کردیم؛ یعنی وقتی فرد را مواجه میکنیم مثلاً با یک حیوانی که نابالغ است باکموسیگنال ها و فرمونال های فرد بالغ، به بلوغ زودرس میرسد. لذا با رویکرد تکاملی اگر نگاه کنیم حکمت غریزهی جنسی، بقا و حفظ نسل است. این ابقاء نسل و حتی شدت و حدّت غریزه جنسی که هیچ چیز دیگری را نمیشود با آن مقایسه کرد، شاید یک وقتهایی آدم حس گرسنگی را بتواند کنار بگذارد، ولی این حس، خیلی سختتر کنترل میشود. این به خاطر آن بقا است و آن بحثی است که باید اتفاق بیفتد اگر در قالب خانواده نگاه کنیم و نگاه کل نگری داشته باشیم، مرد را در جایگاه پدرانه و همسر و زن در جایگاه همسر و مادر ببینیم، این اتفاقاتی که در مغز او وجود دارد، تفاوتهایی که زن و مرد با همدیگر دارند، در یک نگاه مکملی، وقتی در کنار همدیگر قرار میگیرد قرار است یک کانون خانواده را گرم کنند یک بُعد قضیه اینست. غریزه جنسی باید در خدمت خانواده قرار گیرد تا این خانواده را استحکام دهد. لذا باید آنقدر قوی باشد که اگر پدر سختی کشید، اگر که قرار است نفقه بدهد، همسرش را تحت پوشش قرار دهد، برای فرزندش بهترین زندگی را فراهم کند، مرد را سوق دهد به سمت اینکه یک خانواده ایدهآل را بپروراند. یعنی اگر نگاهمان را کمی بازتر کنیم نسبت به این مسئله، به جایگاههایی که برای هر فردی، زن یا مرد در خانواده تعریف شده، این غریزه میتواند استحکام بخش این ارتباط بوده و با کوچکترین مشکل و تکانهای خیلی ریز و کوچک این بنیان سست نشود. انسان هر چه ریزتر و موشکافانهتر در این مسأله دقت کند بیشتر و بیشتر به عظمت خدا پی خواهد برد.
لازم بذکر است برنامه تلویزیونی «چراغ» در فصل سوم، در روزهای یکشنبه و سه شنبه حوالی ساعت ۲۱ از شبکه ۵ سیما به روی آنتن میرود و هر هفته یک چالش را مورد بحث و گفتگو قرارمی دهد.
نظر شما