به گزارش خبرنگار مهر هندزفزی را در گوشم میگذارم و صوت معروف «کنار قدمهای جابر، سوی نینوا رهسپاریم ستونهای این جاده را ما، به شوق حرم میشماریم» پخش میشود. فکر را در جاده خاکی کوک میکنم و همنوا با صوت میخوانم.
تصمیم بر آن است تا مسیری که برای پیادهروی اربعین مشخص کردهاند پیادهروی کنم، اما فکرم آنچنان در جاده خاکی کوک شده که منتظرم دختربچهای جلویم را بگیرد و بخواهد روی چادرم عطر بزند و من تا سرم را بالا میگیرم مرد عراقی با همان لهجه غلیظ بگوید «زائر! شای عراقی یا ایرانی؟»
به تجمع که نزدیک میشویم مداحی عربی پخش میشود؛ زائران جامانده سوی موکب میروند و صبحانه و چای میگیرند خیلی از حاضرین کولههای خود را نیز با خود آوردهاند، برخی دیگر پرچم به دست منتظر پیادهروی هستند، کودکان سربند به سربسته و همراه خانواده ایستادهاند و این است عظمت لشکر مشکی پوش و سینهزنان ارباب.
همهچیز برای یک شبیهسازی اربعینی فراهم است
همگام با جمعیت حرکت میکنیم صدای کالسکههایی که همراه خود کودکان را حمل میکند توجهها را بهسوی خود جلب میکند همهچیز برای یک شبیهسازی اربعینی فراهم است.
خیلی از آشنایان جامانده را هم در مسیر میبینم درست به یاد آن لحظهای که در کربلا میان میلیونها جمعیت چشممان به آشنایان میافتاد.
در بین راه با مادر کهنسالی هممسیر میشویم که روی ویلچر نشسته و مرد نسبتاً جوانی ویلچر را هدایت میکند. او در گفتوگو با خبرنگار مهر اظهار میکند: ما هر چه داریم از امام حسین (ع) داریم. فرزندان من نذر امام حسین (ع) هستند سالهای گذشته که به دلیل عمل زانو نتوانستم روی پاهایم بایستم چند سالی اربعین را پای تلویزیون اشک میریختم.
وی ادامه میدهد: پای تلویزیون بیتابی میکردم تا امام حسین (ع) صدای اشکهایم را شنید و من را هم میان زائرانش به زیارت دعوت کرد.
این مادر بیان میکند: همراه پسر و عروسم یک سال پیش از کرونا عازم کربلا شدیم و همگام و همراه زائران برای امام حسین و خانوادهاش اشک ریختیم حالا که بعد از دو سال شرایط برای حضورم در کربلا و پیادهروی اربعین فراهم نشد بازهم همراه پسر و عروسم آمدهام تا به یاد روزهای اربعین در شهر خودم پیادهروی کنم.
به گزارش خبرنگار مهر کمی جلوتر خانوادهای توجهم را جلب میکند دخترک کوچکتری در آغوش پدر شعر میخواند و مادر کالسکهای را که در آن نوزادی به خواب عمیق رفته حمل میکند صدای دخترک سهساله را کموبیش میشنوم که با همان لحن کودکانه میخواند «آتل متل سهساله! این همه آه و ناله!»
با مادر خانواده مشغول صحبت میشویم و او شعر خواندش را متوقف میکند مادر خانواده در گفتوگو با خبرنگار مهر اظهار میکند: وقتی دخترم کودک بود زیارت اربعین نصیبمان شد خیلیها گفتند که با بچه نمیتوانیم در این مسیر حاضر شویم اما همسرم گفت ما هم به نیابت از خانواده سیدالشهدا و به یاد ایشان که خانوادگی عازم کربلا شدند عازم کربلا میشویم.
وی میگوید: سختیهای سفر اصلاً به چشم نمیآمد و حالا اگر قرار باشد هزاران بار با بچهها عازم کربلا شوم با کمال میل قبول میکنم از طرف دیگر مهماننوازی مردم عراقی و مهربانیهایشان آنقدر برایم شیرین بود که باورم نمیشد مردمانی باشند که برای استقبال از میزبان آنقدر از جانودل مایه بگذارند.
به یاد آن روزها در این پیادهروی شرکت میکنیم
این مادر اضافه میکند: امسال هم خودمان را حاضر کرده بودیم که مجدد عازم کربلا شویم اما قسمت نبود و حالا به یاد آن روزها در این پیادهروی شرکت میکنیم و از خدا میخواهیم تا توفیق زیارت اربعین هر ساله را نصیب ما گرداند.
به گزارش خبرنگار مهر تعدادی از جوانان با چفیه و پرچم در حال حرکت هستند پسری که شاید بهتازگی وارد دهه دوم زندگی شده از حسرت زیارت سیدالشهدا (عج) میگوید: تابهحال مشرف به زیارت اباعبدالله نشدهام، هرساله رفتن دوستانم و پدرم را میبینم، این نرفتنها برای من سخت و سنگین گذشته است.
وی ادامه میدهد: خودم دنبال گرفتن گذرنامه دوستانم رفتهام، یک سال هم تا تهران رفتم که ویزای پدر و مادرم را زودتر بگیرم، در همه این سالها دلم را همراهشان فرستادم، طوری به تعریفها از راه و موکب و چگونگی حال و هوای بینالحرمین گوش دادهام که انگار با چشم دل همه را دیدهام.
این جوان که حالا صدایش میلرزد و بهسختی بغضکرده، میگوید: بین من و حضرت ارباب یک عهدی است که به خودم قول دادهام تا آن را عملی نکنم راهی کربلا نشوم، میخواهم که ایشان نظری بکنند و من بتوانم به قولم عمل کنم و من هم راهی شوم، با این حال این سوز و حسرتی که بین این جمعیت میبینم هم دوست دارم، این نگاههای حسرت دار هم چیزی است که مسافرها از داشتنش محروماند، همین دلخوشی من است.
به گزارش خبرنگار مهر اما در کنار تمام شبیهسازیها بهراستی چقدر جای موکب داران عراقی و مردمان عراقی خالی است و چقدر ما دلمان برای محبان عراقی تنگ است.
از خیابان میرعماد بهسوی میدان آزادی حرکت میکنیم و جمعیتی که از خیابانهای دیگر حرکت کرده بودند به ما ملحق میشوند.
بهسوی خیابان شهدا راهی میشویم کنار چهارراه شهدا مرد ایرانی بلندقامتی که لباس عربی به تن داشت بین مسیر ایستاده بود و پرچم اباعبدالله را میچرخاند و به زوار حسینی که دلهای خود را راهی طریق کربلا کرده بودند خوشامد میگفت.
خیابان سپه میزبان زائران ایرانی است
خیابان تاریخی سپه امروز حال و هوای کربلا به خود گرفته و عالیقاپو در کنار موکب داران میزبان زائران ایرانی است موکب دارانی که جلوی درب عالیقاپو ایستادهاند به مردم چای شیرین به یا چای شیرین عراقها تعارف میکنند و بهراستیکه «به یاد چایی شیرین کربلاییها لبم حلاوت احلی من العسل دارد»
جمعیت عظیم در مزار شهدای استان مستقر میشود و موکب داران به مردم از ظرفهای آب عراقی آب تعارف میکنند، کمی آنطرفتر موکب داری فلافل طبخ میکند و جمعیت به نیابت از شهدا، در کنار شهدا دلهای خود را راهی طریق الحسین میکنند و با چشمانی اشکبار زیارت اربعین را میخوانند.
یکی از بانوان که کوله خود را به دوش انداخته در گفتوگو با خبرنگار مهر اذعان میکند: حال امروز حال غریبی است، کولهپشتی که هرسال با خودم به سفر اربعین میبردم برداشتم و همان چیزهایی که هرسال آماده میکردم درونش گذاشتم، حتی شب قبلش مداحی دانلود کردم، مثل همان کارهایی که هرسال برای پیادهروی میکردم و آماده میشدم.
وی میگوید: از صبح دلم آرام ندارد، هر قدم پریشانترم میکند درحالیکه این ساعت و این قدم میتوانست مرا به کربلا برساند درحالیکه از عمود ۱۴۰۴ میتوانستم گنبد و بارگاه ملکوتی حضرت ابوالفضل (ع) را ببینم، به چهره همسفرانم در این مسیر که نگاه میکنم و فقط یکچیز میخواهم، سدها بهزودی برداشته شود و همه این آرزومندانی که امروز اینجا گرد هم آمدهاند یکدیگر را در مشایه ملاقات کنند.
به گزارش مهر، سخنران از حال و هوای زائران اربعین در کشور عراق میگوید و جمعیت حاضر با چشم دل در بینالحرمین عزاداری میکنند و به یاد نماز ظهر عاشورا جمعیت عظیم زیر سقف آسمان نماز ظهر و عصر را به نماینده ولیفقیه در استان اقتدا میکنند.
نظر شما